به دوستانم در اشرف
مسعود جابانی هستم. سالها در عضویت سازمان در کشورهای ایران، پاکستان، عراق و هلند فعالیت سیاسی داشته ام. در همین رابطه سه تن از برادرانم را نیز در سنین 15، 18 و 21 در اعدام های سال 60 از دست داده ام و تنها بازمانده خانواده جابانی هستم. ایکاش می توانستم که امروز به جای فریاد کشیدن از این بلندگوها در کنار هم می نشستیم و به قصه غصه های یکدیگر گوش می دادیم. مگر نه اینکه فرهنگ دمکراسی از گفتگو و تنظیم رابطه می گذرد. مگر نه اینکه همه ما درد مشترک و احساس مشترک داریم و می توانیم درمان دردهای یکدیگر باشیم. پس چرا نمی گذارند که این خانواده های زجرکشیده که بعضی از آنها ماههاست به عشق دیدار عزیزانشان در پشت درهای بسته اشرف انتظار می کشند به دیدار فرزندانشان نائل شوند. چرا رهبران مجاهدین از دیدار شما با وابستگان و فامیلتان وحشت دارند؟ چرا نمی گذارند که شما در دریای بیکران خلق به واقعیتهای زندگی دست یابید و طعم شیرین زندگی واقعی را بچشید. چرا شما را در حصاری بسته ایزوله کرده اند و جهان را بروی شما بسته اند؟ دوستان عزیزم می خواهیم با هم در خیالمان سفری به سرزمینی نه چندان دور داشته باشیم. آنجا که پدران و مادران و وابستگانمان غریبانه در کنج خانه ها در حسرت دیدار شمایان در ماتم و اندوه بسر می برند. برای یک لحظه اگر آب در دست دارید به زمین بگذارید. برای یک لحظه هم که شده چشمانتان را ببندید و در عالم خیال بر روی شهر و دیارتان پرواز کنید و در عالم خیال لحظه شیرین در آغوش کشیدن عزیزانتان را مجسم کنید. ایکاش من هم می توانستم که در آن روزها که مادرم در بیمارستان جان می داد از حصار ذهنی خودم می گذشتم و او که حسرت به خاک سپردن سه فرزندش را هنوز در سینه حبس کرده بود در اغوش می کشیدم و سراپایش را غرق بوسه می کردم. ایکاش زمان را می توانستم به عقب برگردانم ایکاش می توانستم اسیر وعده های توخالی و گرفتار دنیای ذهنی و خیالی دست ساز رهبران نمی شدم. دوستان عزیزم فردا هم دیر است همین امروز همین الان مرگ یکبار شیون یکبار تن به مرگ تدریجی ندهید. نگذارید که بهای مرگ تدریجی شما را خانواده هایتان بپردازند. مرگ تدریجی شما مبارزه علیه جمهوری اسلامی نیست هرکسی که امروز خواهان نجات جسمی و ذهنی شما از اشرف است با هر نام و نشانی که باشد دوست شماست. آستین ها را بالا بزنید و از فرماندهانتان فاصله بگیرید آنها هم به نوعی اسیرند و در حصارذهنی خویش قفل شده اند. اولین مانع شما و شاید مهمترین آن شکستن تابوئی است که رهبران برایتان ساخته اند. در پشت درهای اشرف آغوش گرم خلق قهرمان ایران منتظر شماست. فرصت را غنیمت بشمارید. زمان به عقب برنخواهد گشت. پیروز باشید به امید دیدار
مسعود جابانی