بنا بر اخبار منتشر شده توسط خانواده ها و بنیاد سحر، یکی دیگر از قربانیان اسیر در قلعه اشرف به نام احمد رازانی توسط فرقه مجاهدین به قتل رسیده است، اگر چه این فرقه مدعی شده که وی خودکشی کرده است. اما رهبری این فرقه پاسخ نداده که اگر حتی این جنایت خودکشی بوده، به چه دلیل بوده است؟ این در حالیست که پزشک عراقی بیمارستان پس از معاینه اولیه اعلام داشته است که دلیل مرگ زنده یاد احمد رازانی نمی توانسته خودکشی باشد و به همین دلیل پزشک مربوطه از صدور جواز دفن خودداری نموده و جسد این قربانی را جهت کالبد شکافی به بغداد منتقل نموده است و من فکر می کنم این نکته ای است که نباید سازمان های مدافع حقوق بشر در این مورد سکوت کنند. برای کسانی که از نزدیک با دجالگریهای این فرقه و شعارهای توخالی و دهان پر کن آن آشنا هستند کاملاً روشن است، وجود حدود 3400 نفر اسیر ذهنی، فیزیکی این فرقه در بیابانهای عراق، حتی دیگر به لحاظ تبلیغاتی نیز ارزش خود را از دست داده است. اما براستی چرا سران فرقه و تشکیلات سرکوبگرش به مصداق "الغریق یتشبث بکل حشیش" به هر دستاویز سستی چنگ می زنند و این چنین با سراسیمگی به دنبال راهی برای حتی یک روز ماندن بیشتر در قلعه پوسیده شان، هستند؟ واکنش هیستریک فرقه به ایستادگی خانواده ها و برخوردهای غیر انسانی و وحشیانه در برابر آنها از یک طرف، و فشار بر اعضای اسیری که خانواده هایشان در یک قدمی آنان چشم به راهشان نشسته اند از طرف دیگر، عمق این درماندگی را بیشتر عیان می سازد. از سوی دیگر، نظری اجمالی به سایت فرقه که با تحریف خبرها و بزرگ نمایی غیر قابل تصور اخباری که به زعم سران فرقه امیدی به بقا در آنها هست، باز هم این وحشت روز افزون و پایان ناپذیر را از زاویه ای دیگر نشان می دهد. واقعیت این است که باید به آنها حق داد. چرا که فروپاشی قلعه اشرف که البته دیر زمانی است بوی الرحمانش بلند شده است، تبعات سنگین برای دار و دسته رجوی دارد که هیچ کس حتی شخص رجوی با تمام دجالگریهای خاص خودش البته اگر زنده باشد، نمی تواند آن را جبران کند. اگر به پروسه گذشته سازمان از ابتدای آمدنش به عراق نگاهی بیندازیم، تصمیمات خودخواهانه و قدرت طلبانه رجوی قدم به قدم خود را نشان می دهد. تصمیماتی که البته همیشه بهای سنگین آن را اسیران فرقه پرداخته اند. از کشته شدن بیش از 1400 تن در عملیات فروغ جاویدان تا طلاقهای اجباری هزاران خانواده و همینطور تا به امروز. رجوی با برجسته کردن نقش پادگان اشرف و سرپا نگهداشتن این جسد متعفن، سعی در توجیه درست بودن این اشتباهات در نظر هواداران اندکش و اعضای فریب خورده ای که به این فرقه سرسپرده اند و البته تعدادشان اندک تر است، دارد. حال بدیهی است که یکی از سنگین ترین نتیجه های برچیده شدن کامل قلعه اشرف، سئوالهایی است که نوک تیز آنها متوجه شخص رجوی است. سئوالهایی که هیچ جوابی و هیچ توجیه دجالگرانه ای دیگر برایشان وجود نخواهد داشت. و این وضعیت حتی نزدیکترین لایه های هوادار این فرقه را از هم می پاشاند و فرقه همین محدود نفرات ساده و ناآگاه خارجه اش را هم از دست می دهد. و به نظر من تاریخاً نیست و نابود می شود. از طرف دیگر وحشتی است که فرقه از رهایی اسیران و پا گذاشتن آنها به دنیای آزاد دارد. وحشت از افشاگری این اسیران که سالها تحت سرکوب روانی و فیزیکی تشکیلات ضد انسانی فرقه بوده اند و در راس این اسیران البته زنان بی پناهی هستند که سالهای متمادی بازیچه سرکرده فرقه بوده اند و از آنان سوء استفاده های جسمی، فیزیکی، روانی، احساسی و حتی جنسی شده است و این تنها گوشه ای از هراس سرکردگان فرقه و لرزه ای است که شب و روز بر پیکر پوسیده تشکیلات ضد انسانی فرقه افتاده است. روز رهایی اسیران دور نیست. روزی که هر کدام از آنها با تمام وجود آزادی را لمس کند و رجوی را با تمام افکار منحط و پوسیده اش به گور تاریخ بسپارد. و هر قدمی که هر کدام از ما برای کمک به آزادی آنها بر می داریم، هم ارزشمند و هم ضروری است. حتی اگر دعایی باشد در اعماق قلبمان. با آرزوی رسیدن روز آزادی آن عزیزان و شادی خانواده های رنج کشیده شان. روح الله تاجبخش