تاملی بر نقطه نظرات خانواده ها پس از سفر به اشرف ـ قسمت سوم

بررسی پیامدها و واکنش های بیمارگونه ی سران مجاهدین
آقای مهدی پالیده: وقتی صبح تا شب در درب ورودی اشرف آن مادر پیر فریاد میزد و دخترش طیبه را صدا می کرد و می گفت: دیگه ما تاب و توان آمدن به اینجا را نداریم باید مسئولین سازمان متوجه بشوند این مادر که مزدور نیست پدران و اعضای خانواده ها که در درب ورودی اشرف چند ماهی است در انتظار ملاقات با فرزندانشان هستند که مزدور نیستند؟
ولی می توانم با صدای بلند بگویم که آقای رجوی خود یک مزدور است به دلیل اینکه اگر مزدور نبود , دست صدام را نمی بوسید. ما برای رسیدن به هدف مان هر چند هم متعالی باشد نباید به راه خلاف برویم تا به هدف متعالی مان برسیم. ما باید برای رسیدن به هدف متعالی راه متعالی را انتخاب کنیم غیر از این راهی وجود ندارد. آقای رضایی در این جلسه بنده مزدور را معرفی می کنم, مزدور کسی است که برای رسیدن به هدفش از هر راهی حتی نادرست استفاده کند مثل آقای رجوی برای رسیدن به هدفش که حکومت است و حکومتی مانند حکومت دیکتاتوری استالینی الگویش است از هر کاری دریغ نمی کند. مادر را مزدور اعلام می کند پدر، برادر و خواهر را مزدور اعلام می کند بنده تا حالا نه مزدور کسی بودم و نه راه و روش مزدوری را یاد گرفتم و نه مزدور خواهم بود. مزدور کسی است که سه هزار و سیصد تن را در بیابان اشرف گرفتار کرده است و اجازه نمی دهد حتی آنها با خانواده هایشان در تماس باشند. ما خانواده ها حرف دیگری با رجوی جز ملاقات با عزیزانمان در اشرف نداریم سازمان باید به خواسته ی خانواده ها احترام بگذارد و ملاقات بدهد البته دور از کنترل مسئولین سازمان این ملاقات انجام گیرد تا ما در باره مسائل خانوادگی با برادر یا خواهرمان صحبت کنیم. مادری میخواهد رابطه ی عاطفی با پسرش داشته باشد پدری قصد دارد مسائل خانوادگی را با دختر یا پسرش در میان بگذارد اگر رهبران سازمان این اجازه را به ما بدهند ما باز حاضریم عازم اشرف بشویم تا با عزیزانمان ملاقات کنیم و اما خدمت شما آقای رضایی عرض می کنم هر موقع امکان سفر باشد ما خانواده ها حاضریم دوباره به اشرف برویم و خواسته ی خود را مطرح کنیم و اصرار بورزیم. ولی اگر سازمان اجازه ملاقات ندهد به این معناست که عزیزان ما در اشرف در زندان هستند وقتی به اشرف رفتم و وضعیت آنجا را از نزدیک مشاهده کردم عزیزانمان را در اشرف زندانی دیدم آنجا آن طور که سیمای آزادی تبلیغ
می کند شهر نیست مثل پادگانی در بیابان برهوت است که اطرافش را سیم های خاردار احاطه کرده است و خاکریز است من آنجا را زندان دیدم البته به نظرم زندان بهتر از اشرف است به قول یکی از مادرها حرف جالبی زد همان مادری که طیبه را صدا میزد، گفت: آقا زندانی ملاقات دارد، اسیر ملاقات دارد، ولی شما (رهبران مجاهدین) اجازه ملاقات برای مادران را نمی دهید؟!! اجازه ملاقات برای برادر یا خواهر را نمی دهید؟؟ ما می دانستیم که چه خطراتی در سفر به عراق ما را تهدید می کند خب آنجا ناامن است ما از مرز خسروی که رد شدیم کلمه ی شهادت را گفتم چون وضعیت عراق بحرانی و خیلی ناامن است ما با دانستن این همه خطر راهی اشرف شدیم تا عزیزانمان را ملاقات کنیم اما رهبران سازمان واقعا بویی از مردانگی و حریت نبرده اند.
ما قصدمان فقط دیدار عزیزانمان در اشرف بود ولی متاسفانه رهبران سازمان از فهم و شعور و خردمندی نصیبی نبرده اند آنها عاطفه ها را در بچه ها کشته اند علیرغم این مسائل اگر برادر من می توانست دو دقیقه با من صحبت کند صد در صد یقین داشتم که برادرم ایوب هرگز در بیابان اشرف نخواهد ماند. من همینجا اعلام می کنم اگر برادرم ایوب فقط چند دقیقه با من اجازه ملاقات داشته باشد و با هم صحبت کنیم در اشرف نخواهد ماند. من کاری به سیاست ندارم اما می دانم ایوب اسیر شده است و نیاز به کمک دارد اینجوری نیست که او آگاهانه در اشرف بماند و در طی این همه سال عمرش را بر باد دهد در حالی که حتی آینده ای و امیدی نیز او و امثال او ندارند.
آرش رضایی: آقای پالیده شما به مسائل احساسی و عاطفی در ارتباط با انگیزه ی سفرتان به اشرف اشاره کردید و فرمودید که انگیزه ی سیاسی دلیل و پسزمینه ی سفر شما به اشرف نبود در واقع همه خانواده ها صرفا برای دیدار و ملاقات با بستگانشان به اشرف میروند و این موضوع ربطی به مسائل سیاسی ندارد خانواده ها شهروندان عادی هستند شما در عین حال در سخنانتان اشاره داشتید به اینکه سیمای آزادی را نگاه می کنید و در سیمای آزادی سران مجاهدین در رابطه با حضور خانواده ها در درب ورودی اشرف و طرح مطالبات و خواسته های مشروع و قانونی شان که در قالب شعار ملاقات حضوری حق مسلم ماست، تجلی می کند، واکنش های ستیزه جویانه تند و زننده دارند حتی سعی میکنند تصویر منفی و غیر واقعی از خانواده ها ارائه دهند که اعضای خانواده مزدور یا عنصر اطلاعاتی رژیم هستند؟ حال سوال مشخص من این است به نظر شما سران مجاهدین چرا اینگونه برخورد
می کنند؟ واقعا واکنش سران مجاهدین برای خانواده ها پرسش بر انگیز است. آیا براستی سران سازمان متوجه نیستند که افراد مراجعه کننده به اشرف شهروندان عادی هستند؟ و به خاطر انگیزه های سیاسی و اهداف سیاسی به اشرف نیامده اند؟ چرا سران مجاهدین در سیمای آزادی به طور مدام و مستمر سعی می کنند با وارونه نمایی واقعیت خانواده ها را آماج تهمت ها و دشنام قرار دهند؟
آقای مهدی پالیده: بحثی هست که باید به آن اشاره کنم ابتدا باید عرض کنم من در تایید و تکذیب اداره اطلاعات صحبتی نمی کنم کاری هم ندارم به اداره اطلاعات آنها به کار خودشان مشغولند و مشخص است که هر کشوری به تناسب کارهایی که دارد به سازمان اطلاعاتی نیز نیاز دارد مثلا امریکا سیا را دارد روسیه یا کشورهای دیگر هم برای خودشان سازمان اطلاعاتی دارند که کار خودشان را انجام میدهند ولی باید سران سازمان شعور داشته باشند که سازمان اطلاعات آن قدر بی تجربه نیست که چهار نفر را بفرستد کجا؟ به درب ورودی اشرف که آنجا شناسایی شوند؟ دوما، پدر و مادر پیر می توانند افراد اطلاعاتی باشند؟ آخه ما خانواده ها فقط برای ملاقات با عزیزانمان به اشرف رفتیم این چه ربطی به تهمت های مسخره سازمان دارد؟ سران سازمان حرف مفت میزنند مبنی بر اینکه اشخاصی که از ایران آمده اند، خانواده هایی که به اشرف آمده اند اطلاعاتی هستند خدا را شاهد و گواه می گیرم من روی اطلاعات را هم ندیده ام خدا رو گواه می گیرم اطلاعات تاکنون نه از ما حتی سوالی پرسیده و نه کاری با ما داشته است.
من چند سال بعد از تاسیس انجمن نجات و از طریق فعالیت های علنی انجمن نجات با اهداف مقدس و انسانی آنها آشنا شدم و سعی کردم تا با همکاری با انجمن برادرم را از اسارتگاه اشرف نجات دهم. وقتی که با خانواده ها به اشرف رفتم خدا شاهد است اعضای خانواده ها از سیاست و مسائل آن اطلاع و آگاهی نداشتند، کاری به سیاست نداشتند آقایی که از میاندوآب برای دیدن خواهرش آمده بود صرفا در فکر ملاقات با خواهرش بود تا از وضعیت او با خبر شود و به او بگوید خانواده اش بی صبرانه منتظر بازگشت او هستند.
ادامه دارد…
مکان گفتگو: دفتر انجمن نجات آذربایجانغربی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا