مسعود رجوی همچنان مرده ریگ های کهن را پاس میدارد. او در دنیای خیالی خویش اسیر و گرفتار است. توهمات ذهنی رجوی انگار پایانی ندارد زیرا او از درک ساده ترین مفاهیم و عواطف خانوادگی ناتوان است.
اتوکراسی یا یکه سالاری رجوی رهبر عقیدتی مجاهدین در مغایرت آشکار با عقلانیت است. سران مجاهدین در تنگنای غریبی بسر میبرند. آنان در مواجه شدن با مطالبات و خواسته های قانونی و مشروع خانواده ها گیج و مبهوت مانده اند و سعی دارند با نادیده انگاشتن واقعیت ها و دهن کجی به مفاد منشور جهانی حقوق بشر از پاسخ معقول به خانواده هایی که با حضور در درب ورودی اشرف در انتظار ملاقات با عزیزان و بستگانشان هستند طفره روند؟ اما سران مجاهدین تا کی می توانند حضور خانواده ها در اشرف را بی اهمیت تلقی کنند؟ و یا با پروپاگاندا و وارونه نمایی حقیقت، خود را از تنگنای پدید آمده رهایی بخشند؟
براستی پاشنه ی آشیل دارودسته ی رجوی در تاکید خانواده ها بر خواسته های قانونی و مشروع و از طرق مسالمت آمیز است. در حالی که سران فرقه ی رجوی سعی دارند شرایط را بحرانی کنند و با دشنام و انگ و تهمت به خانواده ها که هم اکنون شیوه ای نخ نما و کلیشه ای شده است، از پاسخگویی به عمیق ترین احساسات و عواطف خانواده ها فرار کنند؟ اما آیا می توان حقیقت را با ناراستی و زشتی انکار کرد؟ آیا می توان مانع درخشش آفتاب در سپیده دمان شد؟
نامه ی آقای محمد نژاد که حکایت تلخ و گزنده ای ست از رویارویی بیمارگونه سران مجاهدین با خانواده های چشم انتظار و خواهان ملاقات با عزیزانشان در اشرف، در واقع حاکی از ذهن بیمار سران مجاهدین و حماقت رهبر عقیدتی مجاهدین است.
آرش رضایی به نام الله
سفری به اشرف:
گفتاری با سازمان های عریض و طویل که هرگز به سخنان خانواده ها ارزشی قائل نمی شوند. امید است اینبار پیگیر مسائل و مشکلات ما بشوند.
اکنون از سازمان های جهانی درخواست میکنم که به داد ما برسند.
من محمدرضا محمدنژاد چاوشی از تمامی سازمان ها می خواهم که حداقل کاری کنند که ما بتوانیم از نزدیک برادرم بهمن محمدنژاد را ملاقات کنیم.
من این سازمان ها را به انسانیت و وجدان بیدار قسم می دهم که برای دیدار خانواده ها کاری انجام دهند.
به امید دیدار نزدیک با برادرم بهمن
با تقدیم احترام محمدرضا محمدنژاد چاوشی رونوشت به
1- کمیته بین المللی صلیب سرخ دفتر تهران و ژنو
2- وزارت حقوق بشر عراق
3- عفو بین الملل
4- دیدبان حقوق بشر