اعضاء جداشده از فرقه رجوی
-
بیداد رجوی رو به پایان است
با کمال مسرت و خوشبختی لازم است به اطلاع هموطنان عزیز بویژه خانواده های اسرای فرقه بیدادگر رجوی برسانم که در طی روزها و ماههای گذشته دهها تن از اسرای فرقه رجوی که با شهامت و جسارت کامل و تحسین برانگیز خود را از چنگالهای…
-
شاهدان زنده
امید پارس عضو سابق مجاهدین به تازگی موفق به خروج از عراق شده است وی ضمن انتشار روزشمار دوران اسارت خود در کمپ تیپف همچنین بخشی از مشاهدات و تجربیات دردآور خود، از درون روابط فرقه ای مجاهدین در قرارگاه اشرف را نیز جهت اطلاع…
-
مصاحبه با هادی شبانی – قسمت هشتم
در عملیات فروغ در روز اول درگیر ی تعدادی از این زخمی ها توان برگشت به عقب را داشتند و هنوز هم جاده برای برگشت باز بود و نفرات خودشان را به اسلام آباد و از آنجا به سر پل ذهاب می رساندند ولی از…
-
خاطرات اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت دهم
سلسله خاطرات زیر که توسط کانون آوا تدوین و منتشر میگردد با همکاری یکی از اعضای جدا شده از فرقه رجوی می باشد که بعد از اعلام جدایی از سازمان مجاهدین در سال 2003 به کمپ امریکائی ها در مجاورت قرارگاه اشرف (واقع در شمال…
-
خاطرات کامبیز باقر زاده – قسمت اول
قرار شد همکاری با سازمان را با کارهای مالی – اجتماعی شروع کنم. درس، دوستان و همه چیز را فراموش کرده بودم و ناخواسته به مسیری وارد شدم که انگار فقط راه پیش داشت و هیچ گونه تغییر مسیری امکان پذیر نبود. بعد از مدتی…
-
معرفی انقلاب
جالب ترین داستان برای خانم معلم بحث رهایی زن است، وقتی برایش تعریف می کنم که چه بهایی برای رهایی زن پرداخته ایم دلش را می گیرد و چنان می خندد که بیا و ببین. بنده خدا باور نمی کند که آدمهای مبارزی با 20…
-
مصاحبه با هادی شبانی – قسمت هفتم
علی رغم ادعاهای مجاهدین بیشتر امورات اداری سازمان در این کشورها با رشوه دادن به مامورین و عوامل اطلاعاتی و امنیتی آنان انجام می گرفت آنان با دادن پولهای کلان به قاچاقچی ها حتی بعضا پاسپورت و مدارک شناسایی و.... جعل می کردند.آنان در غالب…
-
خاطرات دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت نهم
آمار ایرانی ها مثل بازار بورس بالا و پائین میشه، هر شایعه ای که می سازند روی تصمیم گیری ها تاثیر داره. عکسهایی که آمریکای ها روی تابلو گذاشته اند تاثیر مثبت داره. چهره بچه ها خندان و نرمال وقتی که دارند سوار اتوبوسهای ایرانی…
-
خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت چهاردهم
فرزندم سعید همه وجودم را تسخیر کرده بود، از خودم شرم می کردم و در آن لحظات رهبران سازمان چون لاشخورها و کرکس هایی بودند که خانواده ام را به راحتی متلاشی کردند و به فرزندم سعید ستم فراوان نمودند زیرا در بغداد با فشار…
-
رژیم طالبان و سازمان مجاهدین
چند سال پیش یعنی قبل از سرنگونی صدام و غیبت کبری برادر یک روز به ما گفته شد که برای شنا به رودخانه می رویم ولی قبل از آن توجیه توسط برادر مسئول انجام میشه و ما هم می دانستیم که طبق معمول صدتا ضابطه…
-
تبریک به مناسبت ازدواج آقای ابراهیم خدابنده
مسلما ازدواج آقای ابراهیم خدابنده که روزی مسئول روابط خارجی این فرقه بود برای سران آن خیلی دردناک و ناخوشایند جلوه خواهد کرد. به امید آزادی همه اسرای در بند کمپ اشرف.در انتها مجددا برای این زوج سعادتمند آرزوی خوشبختی میکنیم و این وصلت فرخنده…
-
تبریک به آقای ابراهیم خدابنده
ازدواج شما را تبریک می گویم و برایتان سالهایی از شادی و موفقیت آرزو دارم. خانواده و دوستانم در انجمن نجات همگی این شادکامی را به کامتان همیشه شیرین می خوانند.