سرانجام بعد از ماهها کشمکش و درگیری بین گروههای مختلف عراق بر سر دست قدرت اجرایی و انتخاب دولت و بعد از گذشت ماهها از انتخاباتی که به همین دلیل برگزار شده بود دولت نوری المالکی رای اعتماد گرفت.
گروههای تشکیل دهنده صحنه سیاسی جدید عراق با هم توافق کردند بصورت اشتراکی در قدرت سهیم شوند و هرکدام از این گروهها در دولت پیشنهادی عضو داشته باشند.
در شکل جدید, گروههای اصلی شیعی و سنی و کردها هسته اصلی هر پستی را بعهده داشته و در آن سهیم شده اند. البته هنوز چند پست کلیدی مانند وزارت دفاع و کشور و امنیت و چند پست دیگر تعیین تکلیف نشده و به بعد موکول شده است اما کابینه پیشنهادی در سایر پست ها رای اعتماد گرفت و می تواند کارش را آغاز کند. و این شاید خبر بدی برای فرقه باشد!
فرقه رجوی چه می شود؟
سئوال اساسی باز هم اینست که در پایان این فرایند طولانی مدت و پر از فراز و نشیب و درگیری و جو نا امن سیاسی و امنیتی و قهر و آشتی های متناوب بین گروههای سیاسی عراقی تکلیف فرقه چه می شود؟
آیا فرقه رجوی علیرغم تمام مساعی و صرف انرژی هنگفت در تمام زمینه های سیاسی و تبلیغاتی در عراق و سایر ممالک غربی چیزی نصیبش شد؟ به دیگر سخن آیا امتیاز و بردی نصیبش شد؟ چون فرقه این موضوع را آنگونه که در تبلیغات وسیع خودش منعکس میکرد گویا نه یک روند سیاسی در عراق بین عراقیان بلکه طبق گفته فرقه "یک رویارویی و یک کارزار" بین فرقه و دولت ایران قرار بود باشد یا هست.
حال با تعیین تکلیف شدن دولت جدید عراق آنهم توسط نوری المالکی که خط قرمز فرقه رجوی و باقیمانده های حزب بعث صدام محسوب می شدند و تبلیغات و جار و جنجال زیادی به همین منظور بپا شده بود تا نوری المالکی مجدداً نخست وزیر نشود و دولت تشکیل ندهد و حداقل بحران سیاسی ادامه پیدا کند تا شاید بشود از این نمد بشود کلاهی درست کرد و امتیازی بدست آورد.
حال با همین اوضاع و احوال آیا فرقه رجوی در آن "کارزار" اعلام شده, پیروز بیرون آمد یا شکست خورد؟ یا نه سیخ سوخت و نه کباب؟ و یا این بازی هنوز نه برنده ای دارد و نه بازنده ای؟
اگر به صحنه امروز عراق نگاه کنیم و رای اعتماد مجلس به نوری المالکی مشخص است که فرقه برنده نشده است. اگر به مجلس نگاه کنیم و شورایی که قرار است که سیاست های استراتژیک را تعیین کند و بعنوان چماقی بالای سر دولت عراق نگاه داشته شود, هرچند که هنوز این شورا و ترکیب آن تعیین تکلیف نشده اما با توافقاتی که صورت گرفته بالاخره رنگ تحقق پیدا خواهد کرد, اگر چه رجوی خائن به ترکیب مجلس و ریاست آن دل بسته و همچنین با توجه به تحرکاتی که در سطح اروپا و آمریکا مبنی بر خارج کردن فرقه از لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا در حال انجام است و با توجه به اینکه دول غربی قصد دارند خوابهای جدیدی برای منطقه و خصوصاً ایران ببینند و سران خائن فرقه رجوی هنوز امید به حمایت بیگانگان دوخته اند.
غرب و در راس آن آمریکا در مقابل ایران وامانده و شکست خورده اند و برگ جدیدی برای رو کردن ندارند لذا می خواهند از فرقه و توانایی آن در خشونت و اغتشاش بهره گیری کنند و بدین واسطه فرقه را به یک کارت بازی مبدل کنند تا هر چه بیشتر در مقابل مردم و خلقی که از آن دفاع میکنند قرار بگیرند.
اما موضوعی که غرب هرگز نخواسته به آن توجهی نشان بدهد عدم پذیرش این فرقه در کشوری مثل ایران است. این فرقه در گذشته های دور و اوائل انقلاب کاربرد داشت و می توانست کارهایی انجام بدهد اما بسرعت صحنه کشور را از دست داد و با مستقر شدن در عراق آینده سیاسی خود را برای همیشه از دست داد البته اگر آینده ای بتوان برای آن تصور کرد و در نظر گرفت.
همپیمانی این فرقه در سیاست های دولت صدام و مشارکت در جنگ بر علیه ایران و سربازان هموطن خودش موضوعی نیست که بشود براحتی از ذهن انسان ها بیرون کرد و از صفحات تاریخ نیز نمی شود آنرا پاک کرد این موضوع جدای از مشارکت این فرقه در اجرای سیاست های داخلی و سرکوب گرایانه صدام در زمان خودش است. لذا این فرقه حداکثر شاید بتواند در کوتاه مدت بدرد صحنه جدید سیاست غرب در منطقه بخورد ولی هرگز یک کارت استراتژیک نخواهد بود. حدود و ثغور فعالیت های این فرقه در آینده را وضعیت سیاسی جدید عراق تعیین می کند که بایستی به آن توجه خاصی داشت و آنرا دنبال کرد.