آقای محمود دشتستانی: دوست دارم به نکته ای جهت آگاهی شما خانواده های محترم اشاره کنم که از نظر من خیلی مهم است. مهمترین کاری که می توانید برای عزیزانتان در اشرف انجام دهید و تنها کسی که می تواند به بچه هایتان کمک کند تا آنها را از اشرف بیرون بیاورد از طریق خودتان است. یعنی هیچ راه دیگری نیست. من هم که توانستم از اشرف فرار کنم به خاطر ملاقات با خانواده ام و به خصوص مادرم در سال هشتاد و دو بود. تا قبل از اینکه مادرم و بستگانم به اشرف بیایند من هیچ وقت در فکر پدر، مادر و خانواده نبودم. من ده سال اسیر عراقی ها بودم و هیجده سال هم در میان مجاهدین در اشرف و سایر مقرهایشان بودم. هیچ وقت هم فکر خواهر، برادر، پدر و مادر و فامیل را نکردم تا وقتی که سال هشتاد و دو مادرم به اشرف آمد، مادرم که پیش من آمد انگار این پرده ی ضخیمی که روی ذهن من در این هیجده سال کشیده شده بود ناگهان ترک خورد به همین دلیل هم هست که مجاهدین خیلی ضد خانواده می باشند برای همین دلیل خانواده را به اشرف راه نمیدهند. برای همین دلایل است که اجازه نمی دهند بچه ها از اشرف خارج شوند و به ملاقات خانواده بروند. چون رهبران مجاهدین می گویند اگر این نیروهای ما به بیرون از اشرف راه پیدا کنند و خانواده هایشان را ملاقات کنند دیگر این نیروها به اشرف باز نمی گردند تحت تاثیر خانواده ها قرار می گیرند و این یک جنگی است بین ما و رژیم پس نباید اجازه بدهیم تا خانواده ها ذهن بچه ها را به اصطلاح متناقض کنند.
ببینید، چند سال پیش پدر و مادر یکی از دوستانم که هم رتبه ی خودم در اشرف بود به ملاقات او آمدند. ما از دور مشاهده کردیم که دو تا خانم چادری با یک بچه و آقایی به این دوست ما نزدیک شده و با او ملاقات می کنند. خب این صحنه ها چه تاثیری بر ما داشت؟ ما تمام ذهن و افکارمان تا یک ماه به پای خانواده می رفت. برای همین خاطر است که اگر شما خانواده های محترم بخواهید اولویت بندی کنید به چه روش ها و طریقی می توان بچه ها را از اشرف به بیرون کشاند همین حضور شما در درب ورودی اشرف و پیام هایی که از طریق بلندگوها به آنان می دهید. همین صدای شما خانواده ها در ذهن بچه ها تاثیر گذار است.
آقای یعقوب جعفری: مجاهدین به خانواده که اجازه ملاقات نمی دهند؟
آقای محمود دشتستانی: همین که اجازه هم ندهند اشکال ندارد ولی مهم این است که بچه ها در اشرف بدانند خانواده ها در درب ورودی اشرف هستند و صدایشان به آنها میرسد خیلی بر روی بچه ها تاثیر گذار است. همین که بچه ها در اشرف بدانند خانواده دم در هستند کافی است. خانم فاطمه امیری: ما به اشرف رفتیم ما تازه از آنجا برگشتیم مهرماه به اشرف رفته بودیم اما سران مجاهدین نگذاشتند ملاقات کنیم ده روز هم آنجا بودیم و از طریق بلندگو پیام دادیم مجاهدین هم برای اینکه صدای خانواده ها را خفه کنند در آن سوی درب ورودی اشرف چند ده متری ما آهنگ پخش می کردند و به خیال خودشان نمیگذاشتند تا صدای ما به بچه ها برسد.
آقای محمود دشتستانی: خب راه های مختلفی هست مثلاً دو تا از بچه هایی که در اشرف بودند به خاطر تماس خانواده ها با ارگان های بین المللی توسط عفو بین الملل یا صلیب سرخ از آنجا خارج شدند. باید همه خانواده ها دست به دست هم بدهند و راههای مختلف رساندن پیامهایشان به بچه ها را در اشرف پیدا کنند.
آقای جعفر کیهان: در مورد برادر من صادق کیهان چه نظری دارید؟ چه راهکاری برای نجات ایشان وجود دارد؟
آقای محمود دشتستانی: ابتدا نکته ای را در ارتباط با سخنان خانم امیری بگویم ممکن است بچه ها در اشرف نتوانند شما خانواده ها را وقتی آنجا هستید، ببینند اما صدای خانواده ها از طریق بلندگوها بیشتر مواقع در اشرف می پیچد و بچه ها می شنوند. آقای واعظی: آخر داخل اشرف هم مجاهدین از طریق بلندگوهایشان آهنگ پخش می کنند تا صدای خانواده ها را بچه ها نشنوند؟
محمود دشتستانی: بله درست است؟
خانم فاطمه امیری: مجاهدین هم آهنگ و ترانه پخش میکنند.
آقای منصور محمد زاده: مجاهدین سعی می کنند با پخش آهنگ صدای ما به گوش بچه ها در اشرف نرسد. آقای محمود دشتستانی: ببینید، امکان دارد که بچه ها مثلاً صدای آقای محمد زاده را نشنوند یا صدای خانم امیری را. اما این موارد همیشه صدق نمیکند. ولی مهم این است بچه ها بدانند خانواده ها در دم در اشرف حاضر هستند همین موضوع وقتی تو ذهن ما بچه های اشرف باشد که آقا خانواده ی من هم آمده است یا نه؟ این کافی است. چون از وقتی که بحث خانواده ها در درب اشرف شده است تا الان که من اینجا با شما صحبت می کنم چهارده نفر فرار کردند. این رقم چهارده نفر در این مدت کوتاه هشت ماه در میان مجاهدین بی سابقه است. یعنی اینکه تاثیر گذاشته و مسائلی در ذهن بچه ها زنده شده است. ادامه دارد…