محمدحسین سبحانی:
نکته دقیقی را اشاره کردید آقای خوشحال. در واقع به یک گذشته ای که لازم بود در ابتدا اشاره بشه، اشاره کردید. به هر صورت سازمان مجاهدین از کجا به کجا رسیده؟ وقتی که یک کورسوی باریکی بود برای روشنگری، و الان به یک نقطه ای رسیده که با پیشرفت تکنولوژی و به هر صورت افزایش کمی و کیفی منتقدین، به نقطه عمیقتری رسیده که مجاهدین و رهبری مجاهدین باید به آن پی ببرند. هر چند من از صحبت های شما این طور استنباط کردم و خودم استنباطم اینه که هنوز رهبری سازمان مجاهدین خلق، فکر میکنه همچنان درب به شکل سابق بر روی پاشنه می چرخد. شما اشاره کردید به طلبکاری و روزگاری سازمان مجاهدین، مهمان بود و آن هم مهمان صدام حسین. هر چند می دونم که شما به عنوان کنایه و استعاره استفاده می کنید. در صورتی که حتی مهمان نبود، در واقع مزدور و در استخدام صدام حسین بود. چه خود مسعود رجوی و چه ارتشی که دست ساخته صدام حسین بود. بعد از سرنگونی صدام حسین، بدون استثناء تمام دولتهای منتخب مردم عراق که بر سر کار آمدند، به یک نکته کلیدی اشاره کردند که حضور سازمان مجاهدین خلق در عراق، غیر قانونی است. به چه دلیل. اول، همکار و مزدور صدام حسین بوده و در کشتار و شکنجه مردم عراق شرکت داشته. دوم، سازمان مجاهدین خلق یک گروه تروریستی است و جزو قانون اساسی عراق که به تصویب مردم عراق رسیده، بعد از سرنگونی صدام حسین که نهادهای بین المللی رای گیری و رفراندوم را به رسمیت شناخته و نمود دموکراسی در عراق ارزیابی کردند. خوب طبق این قانون اساسی عراق، حضور یک گروه تروریستی در داخل خاک عراق، ممنوع است و تمام مقامات و دولتهایی که بعد از سرنگونی صدام حسین در عراق بر سر کار آمدند، به این نکته پافشاری کردند. آخرین موضع گیری که وجود داشته، موضع گیری آقای زیباری وزیر امور خارجه دولت عراق بوده که در هر صورت با توجه به تشکیل دولت جدید عراق و کابینه جدید آقای مالکی، ایشان گفته که حضور سازمان مجاهدین خلق یک حضور غیرقانونی است و در هر صورت این مساله را دوباره تاکید کرده و بدنبال این مواضع دولت عراق همانطور که در صحبت های خودتان هم بوده، صدها نفر در همان شهرهای اطراف قرارگاه اشرف، رفتند جلوی درب قرارگاه اشرف و اعتراض کردند که حالا یا زمینش را گرفتند و یا مانع آسایش آن منطقه است. خوب این نشان می دهد مردم عراق نیز علاوه بر دولت عراق، مخالف حضور سازمان مجاهدین در عراق هستند. و از آن طرف هم سازمان مجاهدین خلق طلبکارانه نقش حاکمیت را بازی میکنه و در واقع، تمام مقامات عراقی را مزدور حکومت ایران تلقی میکنه. مثل یک زمانی که خانم البرایت وزیر امور خارجه آمریکا را یا تمام افراد شاخص در اپوزسیون ایران را متهم می کرد. شما بگید که سرانجام این موضوع چه می شود؟ یعنی دولت عراق صرفاً بیانیه میده و موضع گیری میکنه و مجاهدین همچنان میخواهند مظلوم نمایی کنند و در واقع از موضع حاکمیت، مخاطب خود را مزدور بنامند، فکر می کنید چه وضعیتی پیش خواهد آمد؟ مهدی خوشحال:
همان طور که شما فرمودید سازمان مجاهدین آن طور که گفتم مهمان، به خاطر این که قافیه جور دربیاد، وگرنه مهمان نبودند بلکه مزدور بودند و در اکثر جنایت های جنگی، چه جنگ خارجی و چه جنگ داخلی، صدام حسین مجاهدین را شریک خودش کرده بود. مجانی به آنها پول نمیداد و کمک نمیکرد. و در رابطه با سازمان مجاهدین، موضوعات مختلفی است که می شود گفت و گو کرد. بحث در رابطه با خانواده ها بود. در رابطه با دولت عراق باید ببینید، همانطور که سازمان مجاهدین منافع اش ایجاب می کنه که در این نقطه قرار بگیره، در این نقطه ای که الآن است، اشرف مقدس و تاریخی و قرارگاه نمیدونم آزادی و غیره، داره با تمام توش و توان از این نقطه حراست میکنه، باید ببینیم که عراق هم منافعی داره، منافع داخلی و خارجی اش در اینه که سازمان مجاهدین در آنجا نباشه. نه تنها به دلیل اینکه سازمان مجاهدین با دولت صدام حسین همکاری میکرده و از نظر این دولت، باید محاکمه بشه و مورد پیگرد قانونی قرار بگیره. ضمناً دولت فعلی عراق، ضمن اینکه در گذشته لطماتی و خساراتی از این سازمان دیده و هنوز تسویه نشده، هم اکنون در رابطه با مسایل داخلی و مخالفین و مردم خودش، مشکل داره و نمیتونه به آنها پاسخ بده چرا سازمانی که با صدام حسین همکاری میکرده، در جنبه های مختلف علیه مردم کار میکرده، مهمان هم نبوده بلکه مزدور بوده و در کنار حاکمیت بوده، چرا باید امروز خیلی راحت و بدون دغدغه بخشی از نیروهای عراقی از آنها حراست بکنند؟ حتی دولت عراق در رابطه با همسایگان خودش مثلاً با دولت ایران دچار مشکل است. چون ایران راحت میتونه به دولت عراق اعتراض بکنه که یک نیروی جنگی و مخالف ما را که فعلاً شبه نظامی هستند، در خاک خود امان و پناه دادید. همین انرژی های کمی نیست که این سازمان داره از دولت عراق، از مردم عراق، از مردم ایران، اپوزسیون ایران و بچه های جداشده و جاهای دیگری داره میگیره. اگر منافع سازمان مجاهدین ایجاب میکنه در آن نقطه بایسته، منافع جنگ طلبان، منافع آنهایی که قصد جنگ علیه ایران را دارند، می خواهند انقلاب بکنند و یا حکومت را سرنگون بکنند، در این است که سازمان مجاهدین در این نقطه قرار بگیره، منافع دولت عراق به طریق اولی حکم میکنه و نیروی مردم نیز پشتش است و میتونه عذر سازمان مجاهدین را بخواد. همان طور که سازمان مجاهدین اجازه نمیده یک در صد مخالفت در درون خودش وجود داشته باشه، خوب به طریق اولی کشورهای دیگر و دولتهای دیگری که اراده و آراء عمومی را پشت خودشان دارند، آنها هم دوست ندارند مخالفی در درون خودشان داشته باشند. مخالفی که اینقدر گستاخه. علنی در تمام امور، علنی و مخفی داره بر علیه دولت عراق تبلیغ میکنه و به آنها اعلام جنگ میده. محمد حسین سبحانی:
خیلی ممنون آقای خوشحال از پاسخی که به سئوالم دادید. من یک سئوال دیگر را در راستای همین پرسش های قبلی مطرح میکنم. خب که می خواهم در واقع نظر شما را بدونم که چپ و راست این موضوع به چه شکلی است؟ سازمان مجاهدین در به راه انداختن ماشین تبلیغاتی و مظلوم نمایی از نظر من بسیار بسیار مهارت دارد. این را تجربه شخصی خودم، این که از سال 1357 آن زمان که میلیشیاها و خودمان هم جزو آنها بودیم که می توانست با مظلوم نمایی سر چهارراهها و ایجاد درگیری و زدوخورد، در هر صورت و ریختن خون و جریحه دار کردن ناخودآگاه افکار عمومی بپردازه و مسئله ای را به نفع خودش جلب کنه و تا آن مسایل اصلی پنهان بمونه. نظر من اینه که در واقع همه این مسایلی که در اشرف و جلو درب قرارگاه اشرف در طی چند روز گذشته می گذرد به همین ترتیب است، وقتی که گروهی از مردم عراق رفتند جلوی درب قرارگاه و اعتراض کردند، مردم عراق نرفتند داخل قرارگاه این فرقه، رفتند جلو و پشت درب قرارگاه، ولی مشخص نیست، چرا افراد سازمان مجاهدین به دستور رهبری، از ساختمانها و مقرهاشان آمدند بیرون و آمدند هم جلو درب قرارگاه صف بستند. مشخص نیست که این سنگ را چه کسی پرتاب می کنه و چرا سازمان مجاهدین ماشین تبلیغاتیش روزانه دو الی سه تا اعلامیه میده که 10 الی 20 نفر با سنگ زخمی شدند. خب به نظر شما چرا رهبری فرقه دستور نمیدهد به این افراد که 200 متر آن طرف تر بروند که فرضاً اگر این مردم عراق دارند سنگ پرتاب می کنند، سنگ به آنها نخوره. رهبری سازمان مجاهدین نمیتونه چنین دستور تشکیلاتی را صادر بکنه؟ خب روشن میشه. پس یک هدفی را دنبال میکنه که مسعود رجوی بتونه به عنوان یک سپر انسانی، اینها را در مقابل خودش داشته باشه تا هر چه دیرتر افکار عمومی بر روی خودش زوم بکنه. خب الآن شرایطی که وجود داره، الآن شرایط به نفع سازمان مجاهدین است یا نه؟ شما به یک واقعیت اشاره کردید که در هر صورت مردم و دولت عراق حالا یک سو، خانواده هایی که فرزندانشان را می خواهند ببینند، آیا به چه شکلی باید این موضوع را تنظیم کرد؟ در واقع نقش افرادی که این شانس را دارند که در اروپا باشند و روشنگری بیشتری در این زمینه داشته باشند، چگونه میشه که این باصطلاح ترفندهای رهبری سازمان مجاهدین خلق را برای جلو گیری از مظلوم نمایی خنثی کرد؟ مهدی خوشحال:
موضوعاتی که شما می فرمایید جالب است. سازمان مجاهدین از نظر من شانس رو به پیش نداره. از نظر من خود رهبری مجاهدین خدای سوزاندن فرصت های مطلوب است. شما تصور بفرمایید زمانی که در حین جنگهای خلیج فارس و جنگهای داخلی، فرصت های زیادی برای سازمان وجود داشت که از آن منجلاب و مخمصه خودش را نجات بده و سازمانش را نجات بده. ولی بنا بر توهمات و رویاها و یا این که وعده های پشت پرده که میدونم از طرف قدرتهای بزرگ است و دل را به آنها خوش کرده، ایشان سالهای زیادی است که مسیر افول و قهقرا، مسیر تباهی، تباهی در درون و بیرون را طی می کنه. به نظر من ایشان به دنبال فرصت هایی است که خودش در ذهن خودش پرورانده و در بیرون، ما چنین فرضی را نمی بینیم. ایشان شانس خود را در داخل خاک عراق تست کرده تا زمانی که صدام حسین بوده و ایشان در ماکزیمم نمودار قدرت و تکاپو و حیات بوده، جنگهای بزرگی را آزمایش کرده در خاک ایران و با حداکثر قوا، و آن جوری که ما از نزدیک شاهد بودیم، همه این آزمایشات را برای رسیدن به قدرت انجام داده. امروزه اگر ایشان شانس داشته باشه به سمت تهران، من این را نمی بینم. من احساس می کنم همانطور که خودش هم بعضاً به صورت یک نگاه منفی به اعضایش میگه، به صورت مظلوم نمایی و ترفندهای کهنه ای که داره و بحث عاشورا را پیش میکشه، اینه که بتونه از این طریق، از طریق شکست و یک بازی عاشوراگونه، خودش را جاودان بکنه و افکار عمومی را معطوف به احوال خودش بکنه، و نیروهایش را در اثر شهیدسازی و کشتار، غالب بشه. بحث این که شما می فرمایید، ایشان چرا نمیاد در نقطه ای، مثلاً دیروز خودشان اعلام کردند 175 نفر زخمی داشتیم در اثر سنگپرانی. خوب آن عراقی در داخل کشور خودش هزار و یک مشکل داره، خودشان با خودشان مشکل دارند، انواع گروهها و قبایل با همدیگر مشکل دارند، حالا خانواده های ایرانی هم مشکل دارند، حدود 20 تا 25 سال با شما مشکل دارند، حالا عراقیها آمدند در کنار خانواده های ایرانی اذیت و افسرده شدند. ناراحت و جریحه دار شدند. حالا به فرض که چنین نیست چهارتا سنگ هم پرتاب کردند. خب آقای رجوی می توانسته نیروهایش را فرمان عقب نشینی بده. به هر حال تشکیلات و سازمان و یک گروه شبه نظامی هستند. می توانسته فرمان عقب نشینی بده و اینها حتی یک نفر هم زخمی نشند. تا 200 متر عقب تر بره. ولی نه، خودش عمداً فرمان تندتری داد که شما باید مجروح بشید و با هر توهین و فحش و فضاحت، آنها را تحریک بکنید که ناچار بشند به سمت شما سنگ پرتاب بکنند و شما مجروح بشوید و ما بتوانیم از این جراحت و زخم شما، راه برون رفت پیدا بکنیم. همان طور که ایشان خیلی راحت می توانست از داخل عراق خارج بشه، ولی ماندن در آنجا را و تبلیغات مظلوم نمایی که میکنه، میخواد تمام افکار عمومی دنیا را به سمت خودش معطوف بکنه که من اینجا دارم اذیت می شوم. من اینجا گیر افتادم. من اینجا دچار حمله و تهاجم آدمهای مختلفی شدم و شما به داد ما برسید. خیلی واضح است، آدمی که نیت خوبی داشته باشه، میگه که شما باید آنجا را ترک بکنید و خودتان را به جای امنی برسانید. این راه همواره طی بیست سال اخیر ممکن بوده. لابد شما یک مرض و یک منافعی داشتید که رفتید و خودتان را آنجا گیر انداختید و لابد حالا منافعی دارید. بعضی ها این را تشخیص نمی دهند. او بر اساس منافع و توهمات خودش و سودی که فعلاً داره، آنجا مانده و اصرار می کنه. بعضی ها به نظر من یکی از مصیبت هایی که مجاهدین گرفتار شدند، محافل، گروهها و هواداران و لابی ها و قدرت های دیگری هستند که از اینها حمایت می کنند، و آنها منافع شان در این است که یک جریان کوچکی بغل ایران که مثلاً اینها را اهرم فشار بر علیه حکومت ایران کرده باشند و سودشان از این مجرا است. این است که هیچوقت مجاهدین را به نجات تشویق نمی کنند. رهبران مجاهدین را به برون رفت عقلانی و سیاسی تشویق نمی کنند. همان طور که صدام حسین به هر حال هر چقدر عضو مجاهد از بین می رفت، از نظر او، نفر خودش نبود. به هر حال اگر توانست اهرم فشار بکنه و امتیازی بگیره، و اگر نتوانست، خودش ضرری نمی کند. و بعضی از قدرتهای جنگی و لابی ها و وکلایشان و حتی بخشی از اپوزسیون افراطی و بخشی از هوادارانشان از این که مجاهدین را تشویق می کنند در ماندن در آن باتلاق، در آن کمینگاه و آن منطقه ناامن و جنگی، به هر حال منافع مختلفی دارند. ادامه دارد