بازخوانی مواضع رجوی در قبال سفارت آمریکا در ایران

28 دی ماه برابر با سالگرد آزادی گروگان های آمریکایی در سال 1359 است. سی سال از چنین روزی می گذرد و طی این مدت اتفاقات و حوادث بسیاری رخ داده است. از جمله می توان به چرخش یکصد وهشتاد درجه ای مواضع سازمان و رجوی در قبال اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان 1358 و متعاقباً آزادی آنها در 444 روز بعد از آن اشاره کرد. بررسی مواضع رجوی در زمان اشغال سفارت آمریکا و امروز نیاز چندانی به بازخوانی و تکرار ندارد. تفاوت های کیفی این مواضع بر همگان آشکار است و دلایل این چرخش نیز به نسبت دیدگاه های تحلیل گران به عوامل و دلایل مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. اما این اتفاق به دلیل اهمیت و بازتاب های گسترده داخلی و خارجی کماکان و علیرغم گذشت سه دهه موضوع مناقشه میان آمریکا و ایران و همچنین تنظیم رابطه آمریکایی ها با سازمان مجاهدین است. هر چند سازمان در واکنش به اولین بیانیه وزارت امورخارجه آمریکا و از موضع ضعف به شدت اتهام حمایت و همسویی با اشغال سفارت آمریکا را با توجیهاتی از این دست که ناچار بوده با همسو نشان دادن خود با این اقدام از حذف زود هنگام سازمان از عرصه سیاسی ایران جلوگیری کند، رد نمود، اما علیرغم آن آمریکایی ها هنوز و به درستی بر این باورند که مجاهدین هیزم بیار وقایع مربوط به 13 آبان 1358 بوده اند. البته قضاوت درباره نفس این اقدام موضوع بحث مستقلی است که در این جا چندان به کار ما و نتیجه گیری مد نظر ما نمی آید. آنچه در این رابطه برای این سطور حائز اهمیت است کماکان بازبینی و بازخوانی مواضع متناقض و فریبکاری های رجوی در این رابطه و بخصوص مواضع او در زمان حل بحران و آزادی کارمندان آمریکایی است. تا آنجا که حافظه آن نسل و بهتر از آن اسناد و مدارک باقی مانده از سازمان نشان می دهد، تقریباً از اولین ساعات اشغال سفارت یعنی 13 آبان 1358 تا آخرین روزهای منتهی به سی خرداد 1360 رجوی به هر مناسبت و بهانه ای موضوع اشغال سفارت را به یکی از اهرم های فشار و تهدید و متهم کردن حاکمیت به انواع اتهام های سیاسی از جمله زدوبند حاکمیت با آمریکا و بخصوص با جناح جمهوری خواهان و به همان اندازه وابستگی رهبران دینی به آمریکا و سیا و سرویس های غرب تبدیل کرده بود. بخشی از این مواضع به قبل از آزادی کارمندان و مابقی به بعد از حل این بحران مربوط می شوند. در مرحله اول اصرار سازمان بر قطع روابط سیاسی و افشای وابستگان سیاسی و فکری به آمریکا است. در این مرحله سازمان بیشترین توان اش را بر روی تشدید تظاهرات و مواضع ضدآمریکایی می گذارد و تا آنجا پیش می رود که نزدیکی و دوری با هر جریان و گروه سیاسی را به مواضع آن گروه در قبال آمریکا و نماد عینی این مبارزه یعنی اشغال سفارت آمریکا منوط می کند. اما در دو دهه بعد در مقابل اتهام همسویی با گروگان گیری از سوی آمریکا شروع به دست و پا زدن و توجیه این مواضع می کند. شاید بتوان در عالم فرض و گمان چنین ادعایی را ولو تا چند سطر پائین تر قبول کرد. اما این اتفاق به گونه ای رقم خورد که در نهایت در مرحله بعدی یعنی آزادی گروگان ها باز مجاهدین آنقدر ردپا و حرف و ادعا بجا گذاشتند که این بار تحت هیچ شرایطی قادر به توجیه و در رفتن از آن نیستند. در این مرحله و پس از آزادی گروگان ها تازه مجاهدین جان تازه ای گرفتند و در ادامه مواضع ضدآمریکایی و به اصطلاح حقانیت مواضع شان و از طرفی اثبات سازشکاری حاکمیت هجمه و جریان تازه ای براه انداختند که تلاش می کرد حاکمیت را به زدوبند با آمریکا و عقب نشینی از مواضع ضدآمریکایی متهم و در ادامه خود را به عنوان اصیل ترین و اصولی ترین سازمان ضدآمریکایی معرفی کند. این جریان بصورت گسترده ای تا ماه ها بعد و حتی تا آستانه سی خرداد و شروع فاز مسلحانه و تروریستی سازمان ادامه یافت. این تناقض را از زاویه دیگری نیز می توان مورد تأکید قرار داد. از این زاویه که فی المثل ببینیم رجوی بعد از حل بحران گروگانگیری چه مواضعی اتخاذ می کند و نظرش درباره آزادی گروگان ها چیست. چنانچه اشاره شد هر چند سالها بعد رجوی در توجیه همسویی با اشغال سفارت سخن از ناگزیری و عبور از توطئه حاکمیت برای حذف نیروهای مترقی و ماندن در فضای سیاسی به میان آورد، اما فراموش کرد و یا نخواست به این چالش پاسخ بدهد که اگر استدلال او برای حمایت از اشغال سفارت همسویی با مواضع حاکمیت و برای حفط بقا و عبور از توطئه حذف گروه های سیاسی توسط حاکمیت بوده، طبیعی است که در مقطع حل این بحران نیز الزاماً بایستی با تصمیمات اتخاذ شده از سوی حاکمیت همسو شده و از آن در جهت حفظ بقا و حیات سیاسی خود استفاده نماید، نه اینکه دقیقاً بخاطر آزادی گروگان ها حاکمیت را زیر شلاق زدوبند و وابستگی با آمریکا و بخصوص تعامل با جناح خاصی مورد هجمه و حملات سیاسی قرار داده و در باب حقانیت مواضع ضدآمریکایی خود و در نقطه مقابل اثبات آمریکایی بودن حاکمیت بنویسد: "به راستی عمدتاً این کدام نیروی انقلابی بود که با تمام قوا کوشید تا از جریان جاسوس خانه موجی خروشان از ضدیت واقعی با امپریالیسم وتمامی عملکردها وریشه‌هایش در ایران، به میان وسیع‌ترین اقشار توده‌ها ببرد؟ " نشریه مجاهد شماره 111. فروردین ماه 1360 حتی می شود در رابطه با ادعا و توجیه رجوی در خصوص همسو شدن و حمایت به قول خودش تاکتیکی از اشغال سفارت او را با این چالش و سؤال مواجه کرد که آیا تأکیدات مکرر شما بر قطع روابط اقتصادی و سیاسی و افشا کردن جریانات سیاسی و فکری طرفدار رابطه با آمریکا و جلو زدن از مواضع ضدآمریکایی جمهوری اسلامی تا جایی که خود را متولی داغ نگاه داشتن تنور تظاهرات ضدآمریکایی جا بزنید، در راستای همین همسویی تاکتیکی بوده است. آیا خطاب قرار دادن شورای انقلاب در آن زمان با این لحن و عتاب که: "تعجب ما از عدم تسریع آن شورا در حل و فصل قاطع و انقلابی مسأله گروگان ها است. به این معنی که با توجه به مسئولیت شورای انقلاب در قبال کلیه امور و نیز تأکیدات امام مبنی بر نفی هر گونه مسامحه و مذاکره سازشکارانه از طرف هر مقامی و همچنین با توجه به این اصل که از روز اول آشکار بود که نباید مسئله را در استرداد شاه خلاصه کرد و اینکه درست به همین دلیل همه نیروهای انقلابی نیز قطع ارتباط و قطع وابستگی با آمریکا را به شورای انقلاب پیشنهاد کردند… اکنون این سؤال پیش می آید که دلایل تأخیر در قطع ارتباط با آمریکا و الغای قانونی و رسمی وابستگی ها و قراردادهای ننگین در چیست؟ " مجموعه اطلاعیه ها و بیانیه های سازمان مجاهدین خلق جلد دوم ص 132. 23 آبان 1358. در راستای همین همسویی تاکتیکی و به خاطر حفظ بقای سیاسی و مصون ماندن از توطئه حاکمیت برای حذف شما بوده است؟ به واقع کدام ذهن علیل سیاسی می تواند این حملات و مواضع را در راستای چنان ادعاها و توجیهاتی پذیرفته و آن را حمل بر صداقت رجوی نماید. این حقیقت البته بر کسی و بخصوص آمریکایی ها اصلاً پوشیده نیست که رجوی تا کجا می تواند وارونه نمایی و پشتک وارو بزند و برای تحریف گذشته خودش آسمان و ریسمان ببافد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا