چندی پیشتربه اتفاق خانواده برای یک مهمانی و دیدارخانوادگی عازم کرمانشاه شدیم. به دعوت خویشان روز بعد برنامه ادامه مسافرت ومهمانی به سمت اسلام آباد غرب ریخته شد وما هم بنا به حفظ حرمت رسم و رسوم مهمان نوازی خویشان کرمانشاهی بی آنکه تعارفی کرده باشیم پذیرفتیم و به آن سمت به حرکت در آمدیم. هنوزمسافتی طی نشده بود که احساس عجیبی درخودم دیدم هم نگران بودم واسترس داشتم وهم برآن بودم که ازخاطرات آن سالیان درحمله به کرمانشاه برای هیچ وپوچ وصرفا ارضاء ماجراجویی های رجوی خائن و وطن فروش برای خانواده و خویشان توضیحی داده باشم. مسافت کیلومتر30 ازکرمانشاه را که طی کردیم کم کم به حرف آمدم واندکی ازماجراجویی های نا بخردانه درهمگامی وهمکاری رجوی با صدام جنایتکاردرهدف مشترک حمله به ایران تحت عنوان عملیات فروغ جاویدان ومقداری هم ازعاقبت وسرانجام تاسف انگیزقربانیان این حادثه ضد ایرانی که ازطرفین درگیری دردل داشتم صحبت کردم.
یکی ازهمراهان کرمانشاهی با آه وافسوس وبا قلبی دردآلود زمزمه کرد انگاری که همین دیروزبود که خبراین حمله صدام ومجاهدین به وطن به ما رسیده بود وچه جوانهای ایرانی که درمقابله با دشمن شهید نشدند وبا خونشان ممکلت ما را ازشردشمن حفظ کردند. هیچگاه خدا از سران مجاهدین که همدست صدام علیه وطن ما شوریدند نخواهد گذشت و……… سرم پائین بود وبا شنیدن حرفهای آن مادریک جورهایی احساس شرم داشتم هرچند آنان نمی دانستند که من هم درآن روزگار در صف همان مجاهدین یاد شده بودم و………
تقریبا درکیلومتر34 بودیم که ناگهان یکی ازهمراهان دیگربا احساس عجیبی گفت وای کمین گاه مرصاد که می گویند همین جا است!؟
سرم را بالا گرفتم وبا دیدن تنگه چهارزبراحساس کردم استرس عجیبی دارم وقلبم فشرده شده است. به نسبت 23 سال پیش (واقعه تلخ عملیات درمردادماه 1367) تنگه حال وهوای دیگری داشت وکلی فرق کرده بود. به پاس رشادتهای سربازان ودیگرحافظان غیور و فرزندان رشید مردم ایران که درمقابله با دشمن ازخون وجان خود مایه گذاشته بودند، یادمان زیبایی بنا شده بود که حقا برای مردمان آن دیار زیارتگاه می نمود. دیگررمق وتوان والبته روحیه صحبت کردن نداشتم ولیکن دراندرون خود غوغایی داشتم ومدام درذهنم خاطرات قربانی شدن شمار قابل توجه ازاعضای غافل وفریب خورده دردستگاه کنترل ذهن ومغزشویی تشکیلات مخوف فرقه رجوی زنده وتداعی میشد و……. رجوی خائن درتوهم مرگبارخود میخواست با عملیاتی درعرض سه روزالبته با وهم و خیال مبتنی برحمایت توده های مردم که مطلقا دروغ و پوشال بود ولایت مطلقه خشونت طلب خود را برگرده مردم بیاویزاند که خواست خدا چنین نشد ونکبت رجوی برای همیشه از دامان ملت و وطن طیب و پاکیزه شد.