سوال: شما گفتید که روال سازمان مجاهدین خلق اینست که بعد ازهر شکستی روبه برگزاری نشست ها ی درون سازمانی می آورد. اصلا در سازمان چند نوع نشست و با چه نامی برگزار می شد؟
سیروس غضنفری: اگر ما حساب کنیم که درسازمان چه نشست هایی بود و چگونه در نشست ها با کلمات بازی می کردند باید بگویم که هر روز از صبح تا شب نشست برگزار میشده، که این نشست ها شامل نشست های جمع بندی – سیاسی – سرفصلی – روزانه – هفتگی و غسل هفتگی می باشند.
جمع بندی: در آخر هرسال این نشست توسط مسعود رجوی گذاشته می شد و یک سری اخبارهایی که در تعریف سازمان بود و همچنین اخبارهایی که بر علیه نظام بود مطرح ودر مورد اخبار توضیح داده میشد. در این نشست فقط مسعود صحبت می نمود و مریم از آن (مسعود) تعریف می کرد مثلا اینکه اگر چنین رهبری نبود، ما پیش از آنکه به اینجا برسیم از بین می رفتیم و یا، این شخص بود که در عرصه سیاسی، ایدئولوژیکی، تشکیلاتی در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایستاد و گرنه ما بدون او از بین می رفتیم. بعد از تعریف مریم یکی دو نفر از رهبران سازمان مثل: عباس داوری، مهدی ابریشمچی، قاسم جابرزاده نیز ضمن ارائه اراجیفی و با استفاده از ابزارهای کنترل ذهن ساز و کاری را فراهم می نمودند تا بتوانند احساسات رده پایین را برانگیزانند و آنان را پای میکروفن های تعبیه شده در سالن اجتماعات فراخوانده تا بیشتر پاچه خواری مسعود را بنمایند. بعد ازآن مسعود انقلاب را توضیح می داد: " انقلاب مریم برابر است با یک ابر قدرت و کارکرد آن روزانه در تشکیلات، که چه تضادهایی را حل کرده است: یک قلم اسکان نداریم، راه خارجه بسته شده، کسی از تشکیلات نمی رود ". که در این فرصت زنان موضع می گرفتند و می گفتند " اگر انقلاب نبود، زنان هم امروز نمی توانستند در تشکیلات باشند". نفراتی مثل مثل سوسن علوی طالقانی، نسرین (سپهری)، آذر، فرشته یگانه از این دست بودند. بعد از آنکه همه از انقلاب ایدئولوژیک تعریف می کردند، مسعود در مورد پیشرفت در عرصه نظامی که چقدر سلاح و زرهی های از رده خارج شده صدام را تحویل گرفته و به نیروها داده توضیح می داد. و در نشست جمع بندی اینطور وانمود میکرد که این یک امتیاز است که میزبان (صدام) به من داده است و این باعث می شود نفرات پایین فکر کنند صدام به اینها کمک خواهد کرد. اگرچه به مسعود کمک می کرد ولی نفرات به اشتباه فکر می کردند که یک پشتیبان دارند. در مرحله بعدی برنامه آن نشست ها، نفراتی که از قبل تشکیلات به آنها فشار آورده و القا کرده بود که اگر در نشست مشکل تان را بگویید از فلان درگیریهای فکری و ذهنی که با خودتان دارید بیرون می آیید، پشت میکروفون رفته و افاضه کلام میکردند. آن نفرات ناچار بودند موضع بگیرند و بر علیه خودشان و به سود نشست صحبت کنند!!. به یک سری از نفرات هم از قبل گفته می شد که اگر نفرات برای صحبت بلند نشدند و از کار کرد روزانه تشکیلات و پیشرفت سازمان در عرصه نظامی، ایدئولوژیکی حرفی نزدند، چگونه شماها امورات مجلس را بچرخانید. بعد از این یک سری ترانه ها و سرودهای انقلابی، گذاشته می شد و اگر همان روز سال تحویل می شد یک سری گروه های هنری نمایشی برای خواندن روی سن می رفتند. و در نهایت نشست تمام می شد. تا سه روز کسی با کسی کاری نداشت. بعد از 3 روز یک نشست دیگر گذاشته می شد. مسئولین می پرسیدند که از حرف های رهبری چه برداشتی کردید و چه کارهایی می خواهید در تحقق خواسته رهبری بکنید؟ والان در چه نقطه فکری هستید؟ در این نشست کسی با کسی کاری نداشت و اگر کسی هم صحبت نمیکرد چیزی به او نمی گفتند. اما مسئول نشست محیط را طوری آماده می کرد که اگرکسی از نفرات صحبت نکند به طریقی به حرف بکشانند تا به خواسته خودشان برسند.
نشست سیاسی: قبلاً در سازمان بنام نشست سیاسی وجود نداشت اما بعد از دو خرداد سال76 نشست سیاسی یک جایگاه ویژه ای پیدا کرد و قبل از آن فقط نشست های تحلیل سیاسی منطقه و جهانی و ایران بود که توسط مسعود برگزار می شد و مریم نیز حضور داشت. مثل همیشه او فقط از کارهای مسعود تعریف می کرد و چنین نشست هایی، یعنی تحلیل سیاسی، قبل از شروع نشست ها سرفصلی (ایدئولوژیکی و تشکیلاتی) گذاشته می شد که کسی نتواند در این نشست ها حرف اش را به سمت و سوی سیاسی سوق بدهد. ضمن اینکه بعد از یک هفته قرار شد در یگانها نشست های سیاسی هفته ای یک بار حداقل باشد تا نفرات موضع گیریهای خودشان علیه خاتمی را در آن زمان بیان کنند. در همان نشست ها به خاتمی (جام زهر) گفته می شد و اگر کسی موضع نمی گرفت و در تحلیل سیاسی خاتمی را به عنوان جام زهر تلقی نمی نمود مرتبا سوال پیچ میشد. یک سری برای اینکه خودشان را طرفدار و وفادار سازمان نشان دهند به فرد تحلیل گر مارک خاتمی چی و رژیمی می زدند و گاهاً در این نشست ها، تحلیلها به کشمکشهای لفظی و حتی به کتک کاری می کشید با این حال سازمان سعی میکرد تا نفرات آنچه در ذهنشان دارند را بگویند تا از آن یک نتیجه گیری داشته باشد. این نشست ها مصادف بود با یک فضای بسته همیشگی در تشکیلات و سازمان در قبال بحث رای اکثریت مردم ایران در دوم خرداد سال 1376 داشت از بین می رفت و هر کسی موضع خاص خودش را داشت و مسعود به عناوینی در جلسات تابلوی سیاسی خودش را کشیده بود و تابلو خودش این بود که یک روز نظام سیاسی ایران صدور بحران خواهد کرد و آن موقع جنگ ارتش آزادیبخش مجاهدین شروع خواهد شد. تا اینکه رهبری سازمان در این زمان متوجه شد دیدگاه نفرات موجود در تشکیلات با دیدگاه او متفاوت است و بعد از آن دیگر از صدور بحران صحبتی به میان نیاورد.