الان درون فرقه رجوی از هر بابت بدترین شرایط برای رهبری سران فرقه می باشد، به چند دلیل این یک و نیم ماه در پیش حساس ترین زمان می باشد. حتی از 30 خرداد 1360 هم حساس تر می باشد. سوالی در پیش است که چرا اینقدر برای سران فرقه حساس است؟ بعد از سقوط صدام حسین، مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو در راس فرقه به دنبال آنها مابقی سران و دست اندرکاران تمام تلاش خود را کردند و هر چه می توانستند مانع تراشی و سنگ انداری کردند که افراد مستقر در اشرف به صورت تک به تک مصاحبه نشوند. برای روشن تر شدن موضوع مقداری به عقب تر برمی گردیم. بعد از سقوط صدام حسین که نیروهای ارتش امریکا در عراق مستقرشدند دولت امریکا قبل از هر چیز به دنبال اطلاعات دقیق از عمل کرد و کار کرد درون فرقه و سیستم سازماندهی، عملیات های نظامی که بر علیه شهروندهای امریکائی انجام شده بود.وسیستم های پول شوئی و غیره بودند. برای این کار قرارشده بود با تک تک نفرات مصاحبه کنند، در این رابطه شخص مسعود رجوی گفته بود که شما هر گونه اطلاعت از ما می خواهید از خود ما سوال کنید شفاف به شما پاسخ خواهیم داد با اعضاء سازمان کاری نداشته باشید، که به چند دلیل بود. برای اثبات این حرفش هم یک سری اطلاعات ذیقیمتی دادنده بودند. دولت امریکا برای اجراء این مصاحبه ها افراد زبده اطلاعاتی خود را در پوش کارمند وزارت خارجه به کمپ اشرف گسیل داشت.ترس سازمان از جریان این مصاحبه ها و فرصتی که پیش آمده بود، اعضاء ناراضی و معترض اولا تمامی اطلاعات مخفی و سری مربوط به عملیات ها و سیستم پول شوئی را برملا کنند. دوما اینکه این نیروها سازمان را ترک کنند. که این کار را هم کردند، نزدیک به 900 نفر از سازمان جدا شدند. از آنجائی که می دانستند در این جریان نیروها ریزش می کنند، تمام تلاش خود را بکار گرفتند تا ضایعات تشکیلاتی را به حداقل برسانند که دست به اقداماتی از قبیل: درست کردن فضای باز و آزاد که در سالن های غذا خوری از ساعت هفت صبح تلوزیون ها را روشن می گذاشتند و انواع فوتبال های زنان، مردان پخش می شد، برنامه سی ان ان، فیلم، آهنگ های مختلف تا شب ساعت 12 پخش می شد.اکثرمواقع فرمانده بالای قرارگاه در داخل قرارگاه چرخی می زد و نیروها را که میدید تشویق می کرد که بروند فوتبال نگاه کنندیا فیلم ببینند، بجز کارهای جاری روزمره ما بقی کارها تعطیل شده بود. افرادی که مسئله دار بودند، به قول مسئولین فرقه لایه های پایین، حلقه ضعیف ها، برای آنها مهمانی تشکیل می دادند و با دادن هدیه های به نام اینکه مریم قجر فرستاده به آنها می دادند، به انواع گوناگون از نفرات تعهد میگرفتند که می روند برای مصاحبه با وزارت خارجه از انقلاب دست ساز فقط صحبت کنند و روی موضوعات دیگری نروند، نفرات را می ترساندند که ممکن است در حین صحبت روی موضوعات دیگر گاف بدهید و آن موقع مشگل برایتان پیش بیاید. ترفند جدیدی که یافته بودند، به نفرا ت می گفتند برای مصاحبه می روید این فرد شما نیستید که صحبت می کنید، آن صندلی مسئول اول سازمان است که شما می روید روی آن می نشینید، شما در انجا به عنوان مسئول اول سازمان دارید از انقلاب دفاع می کنید. در نشست هایی که بدین منظور روزانه برگزار می شد تحت عنوان جمعبندی و انتقال تجربه مصاحبه به دیگران، افراد خلص و دو آتشه فرقه در این نشست ها آتش بیار معرکه بودند. یک فضای کاذب و غیر واقعی به وجود می آوردند که اگر غیر از موضوعاتی که در نشست ها دارد مطرح و روی آنها بحث می شود،وارد موضوعات دیگر شوید به ضرر افراد تمام می شود و سازمان هم دیگر نمی تواند کاری کند. که متاسفانه تعداد زیادی از نفرات گول ان نشست ها و فضاهای کاذب را که درست می کردند خوردند و در آن دام افتادند. که بعد از مصاحبه ها که خیلی از موضوعات روشن شد، دروغ های تشکیلات تماما بیرون زد. (چونکه چند صد نفر از نفرات که برای مصاحبه رفتن دیگر به داخل قرارگاه برنگشتند،تعدادی هم که بعد از مصاحبه ها متوجه کلک و دروغ سازمان شده بودند دنبال فرصتی بودند که فرقه را ترک کنند به همین دلیل در زمان مشخص شدن استاتو افراد که می بایست برگه ای را امضاء می کردند و تعهد می دادند که هرگونه خشونت را رد می کنند و …… باز چند صد نفر از فرقه جدا شدند که در کل نزدیک 900 نفراز اعضاء معترض که گول فضا سازی های فرقه را نخوردند، از سازمان جدا شدند. البته این با توجه به زدوبند سازمان با ارتش امریکا و تمام رکب ها و دروغ هایی بود که در نشست های مختلف می گفتند. مانند درگیری درونی داخل کمپ امریکائی ها و کشته شدن چند نفر، زور بگیر کردن افراد، ضرب و شتم افراد به طور دائم توسط سربازان و….و در رابطه زنانی که فرار کرده بودند،آنچه که لایق مریم قجر عضدانلو بود و به آن زنان آزاده که هر نوع زندگی کردن را در هر شرایط را به زندگی کردن در داخل فرقه ترجیح داده بودند و تمام آن خطرات پوشالی و دروغین را به تن خریدن به ضریب 3 دروغ می گفتند که از وحشت کسی از زنان نتواند فرار کنند، علی رغم تمام آن دروغ ها،بعضی از زنان حتی آن فضای وحشتناکی که فرقه درست کرده بود ترجیح می دادند که در آن کمپ باشند، تا درفرقه مخوف باشند.) شرایط الان کمپ اشرف برای کل سازمان مجاهدین خلق بسا مهم ترازسال 2002 می باشد. در یک کلام به هست و نیست سازمان بستگی دارد. و مسله تنها در این جا ختم نمی شود شخص مسعود رجوی، مریم قجر عضدانلو می دانند اگر پای افراد به مصاحبه کشیده شود خیلی از آنها بدنبال زندگی خود خواهند رفت، و سران و فرماندهان اصلی فرقه تنها می مانند و آنها هم اکثرکسانی هستند که در عراق پرونده جنائی در حال پیگیری دارند. به همین دلیل شخص مسعود رجوی مدتها است که از طریق کنفرانس های مداربسته،پیام ها به انحاء مختلف که بیشتر از بعد ایدئولوژی مسله برای نفرات اسیر درکمپ اشرف سخنرانی و بحث می کند و در این رابطه به تمام کتاب های آسمانی و غیر آسمانی متوسل می شود. بطور مثال بحث می کند که اگر به سازمان پشت کنید بروید مانند زمان حضرت مسیح بعد از مدتی خوک می شوید، هرکس در این مقطع این مجاهدین که از همان شجره طیبه طاهرین هستند ترک کند سوسک می شود،……الان هم مانند آن زمان دارند کلاشی می کنند،با دادن رده های درون تشکیلاتی به عده ای، کادوهای گوناگون و مهمانی های آنچنانی و هزاران وعده دیگر. از سوئی دیگر مریم قجرعضدانلو و دیگر سران در مقر فرماندهی فرقه که از عراق به فرانسه انتقال قدرت داده است، در این رابطه بیکار ننشسته اند به شکل های مختلف که می توانستند در این مسیر سنگ اندازی کردند و مانع ایجاد کردند که مرکز فرقه در عراق دست نخورد و به همان شکل باقی بماند. که در این رابطه دست به دامن تمامی دولت های ریز و درشت شدند، دو بار مریم قجر عضدانلو به ژنو مسافرت کرد و تا توانست آیه یاس در مقر ژنو خواند، تهدید می کرد که اگر این کار بخواهد انجام شود یک فاجعه انسانی رخ خواهد داد (همانند دو درگیری قبل که با ارتش عراق به راه انداختن که نزدیک 50 نفرکشته و بیش از 1000 نفر مجروح به بار آوردند)، نزدیک 10 میلیون دلار به جنگ طلبان، سیاست بازان، و چهره های از دور خارج شده امریکائی باج دادند که شاید از آن امامزاده ها آبی گرم شود. که در این رابطه علیرغم آن همه خرج نه تنها آبی گرم نشد، بلکه آب پاکی را هم چهره جنگ طلب امریکائی که در خود امریکا هم منفور است، روی دست مریم قجرعضدانلو ریخت و در کنفرانس پاریس در حضور مریم قجر گفت باید مجاهدین به قانون دولت عراق گردن بگذارند،و راهی بجز آن وجود ندارد. دراکثر کشورهای اروپائی هم با اجاره کردن افراد بی بضاعت انواع شوها را براه انداختن و تا توانستند برسرخود کوبیدن که اگر کمپ اشرف بخواهد بسته شود یک فاجعه انسانی راه خواهد افتاد. سخنگویان رنگ با رنگ آنها از کنار رود سن فقط تبلیغ کشتار آن اسیران و تهدید کردن مجامع حقوق بشری که اگر به کمپ عراق جدید دست بزنند کشتار و خودسوزی راه خواهد افتاد. درواقع تمام این سوت زدن ها در تاریکی شب از ترس خودشان است و آن افراد هم سپر ها انسانی آنها هستند. پس هموطنان هرکس به هر شکلی که می توانند با کمک سازمان های حقوق بشری به نجات آن افراد برخیزد.