چیزی به پایان سال 2011 میلادی باقی نمانده است و مقالات زیادی از طرف جداشدگان و منتقدین فرقه رجوی در ابراز نگرانی نسبت به سرنوشت 3400 تن از اسیران در بند افکار و اندیشه فرقه ای ساکن این پادگان در پایان سال 2011 و ضرب الاجل دولت عراق نوشته شده است. در این مقاله بنده قصد دارم به نقش کلیدی و حیاتی پادگان عراق جدید (اشرف سابق) در حیات فرقه رجوی بپردازم و اینکه چرا رهبران فرقه مزبور اساسا خواهان ترک این پادگان نیستند. مقاله خودم را با مطرح کردن این سوال شروع میکنم: نقش و جایگاه پادگان اشرف در ادامه حیات فرقه رجوی چیست؟ پادگان عراق جدید (اشرف سابق) در حیات فرقه رجوی نقش قلب را بازی میکند. این پادگان در بین تمامی قرارگاههای این فرقه از ابتدا، اصلی ترین و مهم ترین پادگان این فرقه بحساب می آمد و به عنوان قرارگاه مادر نامیده میشد. از دیرباز این پادگان ظرف تشکیلاتی و ایدئولوژیکی فرقه رجوی به حساب میاید و بدلیل مساحتش در بر گیرنده کلیه نیروهای این فرقه (3400 تن) میباشد.
در این پادگان کلیه نیروها در یک چارچوب تشکیلاتی بسیار دگم و بسته در طی دهه ها زندگی کرده اند و 24 ساعته تحت کنترل شدید تشکیلاتی و ایدئولوژیکی قرار داشته اند.
در این پادگان بسته و کنترل شده هیچ ارتباطی با محیط بیرون و اجتماع وجود ندارد و سالیان سال است که کسی نتوانسته با خانواده خود و یا افراد جامعه رابطه ای برقرار کند (به جز تعدادی اندک که توانستند بعد از سرنگونی صدام حسین خانواده خود را بعد از دهه ها ببینند که البته آنهم مدت 2 سال است که از طرف رهبران این فرقه کاملا ممنوع شده است). این پادگان (پادگان عراق جدید) بواسطه همین عملکردش که امکان تجمع و زندگی کنترل شده همراه با مرز سرخهای بیشمار را برای 3400 تن مهیا کرده است نقش بسیار حیاتی و استراتژیکی را برای رهبران این فرقه بازی میکند.
پایگاه فرماندهی و در واقع مغز فرقه رجوی در پاریس و شورای ملی مقاومت فرقه پس از ابقای مجدد نام فرقه در لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا و نداشتن پایگاه و حمایت مردمی در ایران و در اروپا و آمریکا، تنها به همت وجود همین پادگان عراق جدید و3400 تن ساکنان آن است که به فعالیت های خود ادامه وبه آن سمت و سو میدهند. بواسطه همین استفاده تبلیغاتی از این پادگان عراق جدید است که مریم رجوی خود را رئیس جمهور میخواند و شورای ملی مقاومت فرقه هم به فعالیت سیاسی خود ادامه میدهد. حالا این سوال پیش می اید که: آیا امکان ایجاد چنین ظرفی مانند اشرف در کشورهای اروپایی و آمریکایی برای رهبران فرقه رجوی وجود دارد؟ یعنی محلی مانند پادگان اشرف که 3400 تن را در یک محیط بسته، ایزوله و کنترل شده 24 ساعته و دائمی برای رهبران فرقه قرار دهد؟ جواب خیلی ساده است، خیر. ساده تر بگویم این پایگاه فرماندهی و مغز فرقه در پاریس با حیات و تپش قلب فرقه یعنی پادگان اشرف است که میتواند به حیات خود ادامه دهد. یعنی این پادگان برای فرقه رجوی نقش و جایگاه استراتژیک و حیاتی دارد و کلیه امورات سیاسی فرقه و دکان ریاست جمهوری رهبر فرقه و دکان شورای ملی مقاومت به اتکای استفاده تبلیغاتی از این پادگان است که شکل میگیرد و معنی و مفهوم پیدا میکند. از طرفی بدلیل موقعیت جغرافیایی این پادگان و نزدیکیش به خاک ایران برای سران این فرقه از اهمیت خاصی برخوردار است. حالا این سوال پیش میاید که: با چنین جایگاهی که این پادگان برای رهبران فرقه دارد آیا رهبران اینفرقه نیروهای خود را از آن پادگان در پایان سال 2011 خارج خواهند کرد؟ و اگر دست به چنین کاری بزنند معنایش برای فرقه رجوی چیست؟ همانطور که در بالا توضیح دادم حیات سیاسی، تشکیلاتی این فرقه به وجود این پادگان و استفاده تبلیغاتی از آن بستگی دارد. بدون این پادگان و ظرف بسته تشکیلاتی: 1. کنترل و نظارت 24 ساعته نیروها رقیق شده و بسرعت تمام میشود.
2. بدون این پادگان نیروها از چارچوب دگم و بسته تشکیلات خارج میشوند.
3.سلسله مراتب فرماندهی و اعمال فرماندهی و کنترل های تشکیلاتی ضعیف شده و بسیار رقیق و کمرنگ میشود و در نهایت تشکیلات فرقه از هم میپاچد و منهدم میشود. وقتی قلب از کار بیفتد مغز هم از فعالیت خواهد ایستاد. واقعیت دیگری که وجود دارد اینست که برای رهبران فرقه تمامی ارزش این نیروها(3400تن) در بودن آنها بصورت ایزوله در این پادگان محصور و بسته خلاصه میشود و اساسا این نیروها به جز تعدادی محدود، هیچ منفعتی و ارزشی و جایگاهی در بیرون از پادگان اشرف برای رهبری فرقه ندارند. واضحتر بگویم که دکان ریاست جمهوری خانم مریم رجوی و دکان شورای ملی مقاومت و ادامه حیات این فرقه در گرو سپری شدن عمر این نیروها و باقی ماندن آنها به هر بهایی در این پادگان میباشد. بهمین دلیل ساده است که رهبران اینفرقه تا کنون هیچ اقدام عملی و انسانی جهت خروج این 3400 تن از خاک عراق نکرده اند. خروج نیروها از خاک عراق و شقه و تقسیم شدن آنها در کشورهای اروپایی یعنی انهدام تشکیلات و کنترل 24 ساعته، یعنی انهدام تلقینات و شستشوهای مغزی، یعنی بیدار شدن اسیران و…….. ودر نهایت پایان فرقه. اگر از زاویه و دید رهبران فرقه به این پدیده یعنی ترک و خروج از پادگان اشرف نگاه کنیم متوجه این موضوع مهم و حیاتی میشویم که بیرون آوردن نیروها از این پادگان و کمک به آنها در سکنی گزیدن در کشورهای اروپایی هیچ منفعتی برای رهبران فرقه ندارد بلکه مشکلاتی هم برای آنها بوجود می آورد مانند تامین هزینه نفرات در کشورهای اروپایی، مسکن دادن آنها، و…… و از همه مهمتر، دیگر ظرف تشکیلاتی دگم با چارچوبها وحصارهای تشکیلاتی و مرز سرخ و……غیره همانند بودن در پادگان اشرف هم وجود نخواهد داشت، پس میتوان نتیجه گرفت که خروج نیروها از اشرف هیچ سودی به جز ضرر برای رهبران فرقه ندارد.
البته رهبران فرقه رجوی بخوبی آگاهند که شرایط و وضعیت آنها 180 درجه بعد از سقوط حکومت صدام حسین چرخیده است، یعنی: 1. بزرگترین حامی سیاسی، مالی،نظامی اینفرقه یعنی صدام حسین دیگر وجود ندارد.
2. ارتش آزادیبخش اینفرقه بطور کامل خلع سلاح شده است.
3. میانگین سنی نیروهای اصیل اینفرقه 50 سال میباشد که با توجه به کهولت سن و بیماریهای جسمی و یا نقص عضو دیگر توان جنگیدن ندارند.
4. دولت جدید عراق نه تنها اجازه هیچ فعالیت سیاسی ونظامی به اینفرقه در خاک خود نمی دهد بلکه بشدت هم خواهان اخراج فرقه از خاک خود و محاکمه 100 تن از سران فرقه میباشد. با 4 نکته بالا این سوال پیش میآید که آیا حضور این فرقه با این شرایط در خاک عراق، مبارزه علیه دولت جمهوری اسلامی ایران است؟ فکر کنم جواب خیلی واضح است. استراتژی جنگ مسلحانه و مبارزه قهرآمیز آقای مسعود رجوی به گل نشست و ایشان هم اکنون مدت تقریبا 9 سال است که مخفی شده اند. این واقعیت هم دلیل اثبات محکمی است که اینفرقه اساسا با وضعیت جدید در خاک عراق و بخصوص با سقوط بزرگترین حامی اش، صدام حسین و خلع سلاح شدنش هیچ کارکرد نظامی و سیاسی در جهت مبارزه با دولت جمهوری اسلامی از خاک عراق را ندارد و فقط و فقط حضورش در خاک عراق و در پادگان عراق جدید، کارکرد تبلیغاتی ونقش خوراک سیاسی برای پایگاه فرماندهی اش در فرانسه را دارد. نتیجه: حیات تشکیلاتی، سیاسی و ایدئولوژیکی این فرقه در گرو باقی ماندن این 3400 تن درعراق در پادگان عراق جدید به هر قیمت میباشد. پایان اشرف یعنی پایان دکان ریاست جمهوری مریم رجوی و تخته شدن دکان شورای ملی مقاومت و به محاکمه کشاندن 100 تن از سران فرقه و… و در نهایت پایان فرقه. از اینرو رهبران فرقه مستمرا با بد و بیراه گفتن به مسئولین کشوری عراق و شخص نخست وزیر عراق و تحریک نیروها به مقابله با ارتش عراق،آگاهانه از راه حل مسالمت آمیز فاصله میگیرند وسنگ اندازی و مانع تراشی میکنند. از طرفی دولت عراق هم بشدت خواهان اخراج فرقه از خاک خود و محاکمه 100 تن از سران فرقه میباشد.
با این اوصاف خطر درگیری و خونریزی بسیار بالاست. تنها راه حل دخالت سازمانهای حقوق بشری مانند عفو بین الملل، کمیساریای عالی پناهندگی، صلیب سرخ و… میباشد که جلوی این خونریزی احتمالی را بگیرند و حداکثر تلاش خود را بکنند که نیروهای فرقه هر چه سریعتر در کادر و چارچوب مقررات دولت عراق و با احترام گذاشتن به تصمیم دولت عراق، خاک این کشور را ترک کنند.
با آرزوی اینکه همه اسیران در بند فرقه رجوی از افکار فرقه ای آزاد شوند.