دولت عراق همچنان تاکید دارد که امسال آخرین فرصت برای سازمان مجاهدین خلق است که خاک قرارگاه اشرف را تخلیه کند. این حق دولت عراق است که چنین تصمیمی اتخاذ نماید. اما رجوی ماه هاست که کاری با تصمیم برحق دولت عراق ندارد و آن را نادیده میگیرد و میخواهد هر طور شده زمان بیشتری بخرد.
رجوی در این رابطه دست به دامان اتحادیه اروپا و نمایندگان مجالس اروپایی و کنگره آمریکا و لابی های صهیونیستی شده است تا در این رابطه هر کاری از دستشان بر می آید انجام دهند. آخرین موضعگیریهایی که از جانب مریم رجوی بیان شده حاکی از این است که طرح جابجایی از قرارگاه اشرف، مصاحبه سازمان ملل با تک تک نفرات قرارگاه بصورت انفرادی و ضرب الاجل اعلام شده از عراق را قبول ندارد.
چیزی که مریم رجوی قبول کرده است دادن پناهنده گی جمعی به کل سازمان به مثابه یک مجموعه حقوقی است که تاکنون در هیچ کجا و در هیچ زمانی سابقه نداشته است. از طرف دیگر دولت عراق هم مطرح نموده که ضرب العجل مربوطه مصوبه مجلس عراق بوده و نمیتوان آنرا تغییر داد.
این وضعیت ادامه همان وضعیت سابق است. یک دندگی و زورگوئی رجوی در این میان کاملا عیان می باشد.در حال حاضر هیچ چشم اندازی که حاکی از حل شدن این مناقشه بصورت مسالمت آمیز باشد وجود ندارد.مسعود رجوی حساب میکند که پای اجرای هر کدام از این طرح ها که وسط بیاید، دیگر نمی تواند روی چیزی به اسم تشکیلات مجاهدین خلق حساب باز کند. یعنی مساله فقط ریزش نیرو در اجرای این طرحها نیست، بلکه کنترل بر هر تعداد نیروی باقی مانده مهمترین دغدغه رجوی است که آنرا حاضر نیست از دست بدهد. او، ولو به قیمت بود و نبود سازمان، باید کنترل خود را حفظ نماید.
شاید خیلی طرف حسابهای سازمان فکر میکنند با این طرحها راهی باز میشود، ولی باید گفت که آنان هنوز طرف مقابلشان را نشناختهاند. بافت و ساخت نیروهای سازمان طوری ریخته شده که ارادهی یک نفر بر آن حاکم است. این سنگ بنای تشکیلات است. پس رجوی به هیچ قیمتی نمیخواهد این اصل را زیر پا بگذارد. حالا واقعا باید پرسید رجوی به چه اعتباری، بخصوص بعد از درگیری نیروهای عراقی با ساکنین اشرف که بیش از سی نفر کشته شدند،وارد چنین ریسکی میشود؟
جواب رجوی مشخص است. او میگوید به اعتبار خون نفرات و این هم یعنی هر تعدادی لازم باشد کشته خواهند شد ولی آنها از این محل تکان نخواهند خورد. او حتما نفرات داخل قرارگاه را هم برای چنین ایامی آماده میکند. رجوی به دنبال گداختهتر کردن نشستهای غسل و عملیات جاری است. اکنون میشود حدس زد موضوع نشستهای عملیات جاری و غسل و دیگ چه باشد. افرادی که سر جان دادن و زیر ماشین رفتن و گلوله خوردن مشکل دارند باید زاویه شان را با این موارد مطرح کنند و زیر تیغ بروند تا خوب مغزشوئی شوند. هر کس پای این مسائل نیاید نشانه کم آوردن و رگه هایی از بریدن است. این داستان دور جدیدی از تنش و اضطراب برای نیروهای سازمان خواهد بود.
طبق اخباری که در روزنامه های خارجی منتشر شد، رجوی پول زیادی خرج اهل سیاست میکند تا بتواند آنها را ولو در حد یک دوره انتخاباتی دنباله رو خود گردانده و روی دولت عراق فشار سیاسی وارد کند. سرگرم کردن نیروها برای یک دور دیگر شاید هدف نهایی رجوی باشد. چرا که کار سیاسی خرج هنگفتی برای رجوی میتراشد. پول درآوردن یعنی کار سنگین مالی در خارج کشور بخصوص که دوران کریسمس و سال جدید میلادی فرا رسیده است و بسیج های دراز مدت مالی شروع میشود و این بهترین زمینه و انگیزه برای نیروها است که بیشتر و بیشتر کار کنند و از صبح تا شب در خیابان و در سرمای طاقت فرسای زمستان از مردم پول بگیرند. بگذریم که در همین رابطه هم چقدر مسایل حقوقی برای افراد ممکن است پیدا شود.
جای تعجب دارد که در خود عراق چرا رجوی نمیگذارد حداقل خانواده ها بتوانند عزیزانشان را ملاقات کنند. آیا غیر از این است که نفرات در برخوردهای نزدیک با خانواده هایشان دچار تزلزل شده و در ذهنشان میآید که آیا ممکن است واقعا یک روزی باز در کنار خانواده قرار بگیرند. میتوانند از این تنگنا و حصار قرارگاه یک روزی آزاد شوند و در میهنشان زندگی کنند. خوب اینطور فکرها برای نیروها از نظر رجوی سم است. قوانین فرقه ای ایجاب میکند که نیروها در یک فضای بسته و محصور و بدون ارتباط بیرونی باشند و فقط به یک نقطه متکی بوده و از آن الهام و ایده و انگیزه بگیرند.
هر چه شرایط ماندن در عراق سختتر و غیرقابل باورتر میشود، کنش و واکنشهای درونی هم بیشتر میشود. مسایل ناچیز قبلی الان مساله مهمتری تلقی میشود و لذا حسابرسی و برخورد بیشتر میگردد. پس بدیهی است تعیین تکلیف در عراق شروع مرحله جدیدی است که ریزش یک سری نیرو را در پی خواهد داشت. گذشته نشان داده است که این نیروها لزوما از رده های پایین نیستند بلکه تمام سطوح تشکیلاتی را در بر میگیرند. رجوی حتما برای این موضوع و اینکه این ریزش را به حداقل برساند برنامه ریزی میکند و نقشه میکشد.
کشورهای اروپایی و آمریکا به هر دلیلی تا حالا خودشان را از معارضه سازمان با عراق کنار کشیده اند، چون میدانند که اگر راه به ورود سازمان به مثابه یک تشکیلات بدهند عملا برای خودشان یک معضل جدید ایجاد کرده اند که هر روز باید با آن دست به گریبان باشند. آمریکا هم یک مرحله از اروپا عقبتر است یعنی هنوز رسما سازمان را از لیست تروریستی درنیاورده چه برسد به اینکه اجازه ورود به آنها بدهد.
گزارشهایی که در رابطه با سازمان از جانب ارگانهای مختلف داخلی آنها در میاید، راجع به مسایل مجاهدین خلق و تشکیلات و رابطه ای که در درونشان وجود دارد کم ننوشته اند. در نتیجه سازمان باید با یک سری ارگانها و شخصیتهای کم قدرت تر امریکایی و اروپایی کار کند و از طریق جلب حمایت آنها شاید بتواند چند روزی هم شده اقامت در عراق را حل نماید. به هر حال صداهایی هم که از جانب این مقامات میرسد به لحاظ واقعی حداقل تاکنون بطور کامل تاثیر گذار نبوده اند.
برای اینکه پایان خونینی مجددا در این دوره دامن افراد مستقر در اشرف را نگیرد، رجوی باید پاسخگو باشد و اوست که مسئول خون همه افراد است. حالا که بی محابا دارد همه افراد را دوباره بر لبه پرتگاه میبرد، آیا سازمان های بین المللی میتوانند غیر سیاسی فکر کنند و از موضع انسانی و حقوق بشری که این همه سنگ آن را به سینه میزنند قدمی ولو کوتاه هم شده بردارند تا شاید بتوانند جلوی خونریزی رابگیرند.
افرادی که در قرارگاهند اسرای ذهنی و عینی رجوی هستند. دخالت این سازمانها میتواند تلنگری به این نیروها باشد تا بتوانند خود را دریابند و بفهمند که چه خبر است. آنان سالیان سال در ایزولاسیون بسر برده اند و نیاز دارند تا دیدشان را نسبت به رجوی واقعی ترکنند. الان تفکر فرقه ای باعث شده است تا نتوانند خیلی چیزهای بیرون از خودشان را ببینند. آنها امکان تماس با خانواده و حق داشتن عاطفه نسبت به نزدیکان حتی نسبت به همسران خود را هم ندارند. یک تلنگر خیلی تاثیر گذار است. مسلما اگر این سازمانهای بین المللی بخواهند کاری کنند حتما راهش را هم بلدند و اگر بلد هم نباشند میروند یک طوری راهش را پیدا می کنند و از خانواده ها سؤال میکنند.
بالاخره افراد باید یکبار دیگر در فضای مناسبی امکان تصمیمگیری مجدد پیدا کنند. خیلی از آنها این فرصت را شاید تا حالا در تشکیلات پیدا نکرده باشند. وقتی روابط و مناسبات را دیدند میتوانند تشخیص دهند که در سازمان چه خبر است و رابطه با بیرون آن چطوری برقرار میشود. تمام محدودیتها و مشکلات را هم بطور خیلی ملموس حس خواهند کرد یعنی تمام آن صحبتهای قبلی ذکر شده را می توانند تعیین تکلیف کنند. منتها در فضایی که اگر جرئت کنند و بخواهند به تشکیلات پشت کنند راه جلویشان باز باشد، ترس و بیمی از عواقب آن ذهنشان را نگیرد.
به هر حال امیدواریم که مسیر از این وضعیتی که دارد هر چه سریعتر به سلامت خارج شود و نیروهای سازمان بتوانند فارغ از هر گونه اعمال زور و فشار و تیغ و… چشمشان به دیدار خانواده و نزدیکانشان روشن شود و بعد از سالها محصور بودن، تحمل انواع فشارهای روحی و روانی، اندکی هم شده آرامش پیدا کنند.
رجوی هم بالاخره باید پاسخگوی تمام این اتفاقات و خونهای ریخته شده ای باشد که مستقیم و غیر مستقیم بخاطر او ریخته شده است. باشد تا چرایی این همه یکدنگی رجوی روزی ابعاد روشنتری پیدا کند.
جمیل بصام