درجلسه بازگشت آقا صادق به وطن و کانون پرمهر خانواده آقای پورحسن از خانواده های فعال مرتبط با دفترانجمن نیز حضور داشتند و از مسئول جلسه خواستند که میخواهند پاسخ سوال خود را از آقا صادق بشنوند و از آقا صادق خواستند که اشاره ای هم به درگیریهای 19 فروردین بکنند مبنی براینکه کم و کیف درگیریها چگونه بوده است؟
آقا صادق در پاسخ گفتند ابتدا به ساکن تمایل دارم صمیمانه ترین تسلیت را به خانواده بهروز ثابت از قربانیان درگیریهای 19 فروردین تقدیم کنم. ازنزدیک بهروز را میشناختم و با خلقیات وی آشنا بودم ایشان مشکلات زیادی با تشکیلات رجوی داشتند و با عدم شرکت در نشستهای اجباری و عدم التزام به برنامه ریزی مسئولین فرقه تلاش داشتند با این سازمان جهنمی مبارزه منفی داشته باشند.
اساسا ایشان کسی نبودند که در صف اول درگیری با نیروهای محافظ اشرف باشند چرا که در اعتراض به تشکیلات سرکوبگر بغایت پاسیو و غیرفعال بودند حتی چندسالی بود که برای تشکیلات در مناسبتها ترانه هم نمی خواندند. اعضای ناراضی از جمله بهروز و خود من تجربه درگیریهای ششم و هفتم مردادماه را داشتیم و فهمیده بودیم که در ورای درگیر شدن با نیروهای عراقی تشکیلات رجوی یک هدف دیگری را نابخردانه دنبال میکردند وآن اینکه میخواستند با تحریک عراقیها چند نفرقربانی بشوند وآنگاه رجوی ازخون بناحق ریخته شده اعضا موج سواری بکنند و در راستای اهداف شوم و پلیدشان نزد امریکا و سایر لابی های اروپایی سوء استفاده سیاسی بکنند. لذا برایش مهم نبود که دهها تن از اعضایش روانه قربانگاه بشوند و چه بهتر اینکه با برنامه ریزی دقیق توطئه ای پیشه کند که ازدست اعضای ناراضی خلاص شود و برای تحقق اهدافش کاری کرد که عمده ناراضیان تشکیلات درصفوف اولیه درگیری باشند و برای هر تن نیزیک مسول مشخص کرده بود که به عقب نیندیشند درحالیکه در سطوح بالاتر تشکیلات مطلقا در صفوف جلو نبودند و بزدلانه در سنگرها پناه گرفته بودند.
من خودم هم برغم سازماندهی مشخص شده مطلقا وارد درگیریها نمی شدم وبا شماری دیگرازبچه ها درآسایشگاه هایمان و….. پنهان میشدیم واینطوری خلاف تشکیلات عمل میکردیم.
الان هم برغم توافق دولت عراق با سازمان ملل مبنی بر جابجایی اعضای فرقه به میزانی که ازماهییت رجوی برمی آید میدانم تمایل به جابجایی ندارد و از اشرف کنده نمی شود و کمافی السابق زمینه درگیریهای احتمالی آتی را فراهم خواهد کرد که شخصا از این بابت نگران اعضاء خصوصا اعضای ناراضی تشکیلات هستم و از خدا میخواهم که جابجایی اعضاء به خیر و خوشی صورت بگیرد و آنگاه خواهیم دید که به مجرد گشودن درب اشرف چگونه فوج فوج به خانواده های متحصن درمقابل پادگان اشرف خواهند پیوست و برای همیشه رها خواهند شد.
در لحظات پایانی جلسه که آقا صادق بیقراری داشت که به اتفاق خانواده اش به زادگاهش به بخش احمد سرگوراب برود و پس از ده سال اسارت بوی رهایی وآزادی به مشامش برسد وآرامش بگیرد مجددا ازایشان سوال شد مبنی براینکه واقعا صدای خانواده ها که درمقابل کمپ اشرف اسکان دارند به گوش شماها میرسید وتاثیری درتصمیم گیری شمایان برای رهایی ازچنگال رجوی داشت یا نه؟
عضو جدید رها شده از چنگال رجوی با اعتماد به نفس تمام گفت متعاقب حضور دوساله خانواده ها درمقابل پادگان اشرف بالغ بر60 نفر از ناراضیان تشکیلات رجوی با ریسک پذیری تمام تن به فرار از مناسبات دادند و میخواهم بگویم که حضور خانواده ها در چهار ضلع اشرف که سران تشکیلات رجوی را به استیصال رسانده است نقشی تاثیرگزار داشته است وازاین فرصت استفاده کرده و از تمامی خانواده های چشم انتظار صمیمانه خواهانم که دراین شرایط حساس تعیین تکلیف کلیت پادگان اشرف عزیزان خود را تنها نگذارند و خوشحالم از اینکه خانواده های گیلانی نیز در سکوی عزیمت به عراق و پیوستن به سایرخانواده های مقاوم متحصن مقابل کمپ اشرف هستند و آرزو دارم روزی برسد که تمام دوستان سابق همچون من از تشکیلات رجوی رها شده و بدور از کنترل تشکیلات مافیایی رجوی به آرامش برسند.
پایان