آقای رجوی تو بدم، بمیر و بدم این روزها صدور بیانیه های شورای ملی مقاومت در خصوص رفتن ساکنان اشرف به مکان ترانزیت به طرز خنده آوری نگارنده را به یاد ضرب المثل معروف “بدم، بمیر و بدم” می اندازد. واقعا هم هیچ چیز مثل بیان این ضرب المثل نمی تواند موقعیت کنونی سازمان را توصیف کند. موقعیتی که بیش از هر چیز از سرشت دوگانه یا بهتر بگوییم چندگانه سازمان حکایت دارد. سرشتی که گاه در شکل تهدید، گاه ترحم طلبی و گاه قانون گرایی و خلاصه هر آنی به گونه ای و حالا هم به شکل سینه خیز رفتن به طرف خروجی اشرف خودنمایی می کند. با این همه این مواضع در درون و بیرون اشکال متفاوتی دارد. به این معنی که اگر در درون عربده بکشد و تهدید بکند، الزاما به این معنی نیست که در بیرون نیز چنین می کند. می تواند آن بیرون حکم یک آدم سربزیر و حرف شنوی و مطیع را بازی کند، می تواند در شما احساس ترحم ایجاد کند، می تواند گوشه ای بایستد و با اشاره انگشت دست اش به نقطه ای نامعلوم فقط به شما القا کند در معرض تجاوز و بی عدالتی و ظلم و حتی تهدید جانی و در نتیجه نیازمند حمایت است. باز می تواند وقتی چنین احساسی در شما ایجاد کرد با چنگ و دندان به شما حمله و تیکه و پاره تان کند. این موجود البته مبتلا به خودبزرگ بینی مفرط هم هست. ته دل اش هیچ وقت نمی خواهد با کمتر از دبیر کل سازمان ملل و ریاست کل اتحادیه اروپا، وزیر خارجه و رئیس جمهور آمریکا پالوده بخورد. اما اطمینان داشته باشید برای نه پالوده خوردن که برای گرفتن یک عکس با این مقامات هر کاری را لازم باشد انجام می دهد. نگاه اش به جماعت سناتور و کنکره چی و پارلمانتر هم نگاه از بالا است، اینکه تا چه اندازه مقدور افتد به این بسته است که اینها از کار افتاده باشند یا صفر کیلومتر. حداقل می شود برای ماده کردن برخی از این فاکت ها که اشاره رفت، به همین بیانیه های به اصطلاح شورای ملی بسنده کرد تا ببینیم مثلا آن بیماری مفرط خودبزرگ بینی کجا و به شکل مضحک و خنده داری عود کرده است. از جمله می توان بطور مشخص تر به بیانیه ۱۷ اسفند شورا اشاره کرد که موضوع اش ظاهرا اعلام آمادگی برای انتقال دومین گروه چهارصد نفره ساکنان اشرف به مکان ترانزیت است. از آنجا که این بیانیه قرار است پیشتر تهدیدها و التیماتوم و اعلام تمرد و سرپیچی سازمان از تخلیه اشرف را ماست مالی کند و بعد از موضع خیلی خیلی بالا، تن به قانون و توافقات حاصله بدهد با این تیتر شروع می کند که: “به درخواست نماینده ویژه وزیر خارجه آمریکا و نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد و قول آنها به تلاش برای برآورده کردن اطمینان های حداقل ساکنان اشرف ۴۰۰ تن دیگر به لیبرتی می روند.” چنانچه ملاحظه می شود، بیانیه روی نماینده ویژه تأکید کلیدی دارد، و بعد روی قول آنها که به خواننده القا می کند، دادن آن نشانه ضعف و موضع تدافعی سازمان ملل و وزارت امورخارجه آمریکا است. بیانیه به همین اکتفا نمی کند و در بخش دیگر ادامه می دهد: “این اقدام در پی ۱۰روز گفتگو و تماسهای فشرده در اشرف، پاریس، واشینگتن و بغداد، به درخواست نماینده ویژه وزیر خارجه خانم کلینتون و نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد و قول آنها به تلاش برای برآورده کردن اطمینان های حداقل به منظور انتقال ساکنان اشرف به لیبرتی صورت گرفت.” ملاحظه می فرمائید ۱۰ روز گفتگوی فشرده در اشرف و پاریس و واشنگتن و بغداد با حضور آن نمایندگان ویژه سازمان ملل و وزارت امورخارجه آمریکا، همه برای اینکه به هر ترتیب رضایت سازمان برای موافقت با انتقال چهارصد نفر به ترانزیت مهیا شود. اما با تمام این احوال عیبی ندارد. این غمپز در کردن ها نه قرار است از سر سازمان به در شود و نه ما مدافع آنها که بخواهیم باد سازمان را خالی کنیم. آنچه حائز اهمیت است اینکه مسئله اشرف با صلح و صفا تمام شود. سازمان مدعی باشد همه دنیا روی دست و پای اش افتاده که اشرف را خالی کند و آنها از شرمندگی روی آنها تن به این کار داده اند. اصلا رجوی بیاید بگوید تخلیه اشرف در راستای یک ضرورت تماما ایدئولوژیکی، استراتژیکی، سیاسی و به مثابه آخرین گام رهایی و سرنگونی الزامی بوده، باز هم قبول می کنیم. هر چی سازمان می خواهد ببافد و بیانیه بدهد و از کیسه ملل متحد و آمریکا و غرب و اروپا و نهادهای جهانی برای توجیه افتضاحی که بر سر خط قرمزش یعنی اشرف رفته، خرج کند، کاری نداریم. ما مصداق آن ضرب المثل معروف فقط می گوییم: آقای رجوی تو بدم، بمیر و بدم. بهار ایرانی