نامه به آقای میلاد طوسی بخش فرزند مسعود طوسی بخش از اسرای اشرف
با سلام،
آقای میلاد طوسی بخش، در نشریه خواندم که روز بیست و نهم مهر ماه سال گذشته (29/7/90)، روز خجسته عروسی و داماد شدنت بود و از پدرت ” مسعود ” خواسته بودی خودش را به عروسیت برساند! بله آرزوی هر پدری است که پسرش را داماد کند و پسرش را در لباس دامادی ببیند! اما حیف که رجوی خائن خیلی از آرزوهای نسل ما را به قربانگاه برد و قربانی کرد، نامه زیبایت به مسعود، پدرت، دلم را بدرد آورد و چشمانم را بیاد روزهای اسارتم در اشرف و در کنار پدرت پر از اشک کرد. میلاد جان، میدانم دو ساله بودی که پدرت در جنگ ایران و عراق اسیر شد، حتماً روزهای سختی را در این دنیای ملامت گر، بدون سایه پدر بر سرت گذراندی، و جای او در کنارت همواره خالی بوده، در نبود پدر به کجا تکیه کردی؟ و به چه کسی دردهایت را گفتی؟ می خواهی چند خطی هم از پدر نازنین ات که بالغ بر 7 سال باهم بودیم بنویسم، مسعود در قسمت مخابرات و فرهنگی قرارگاه ما بود، بسیار مهربان و خوش خنده بود، همیشه به نرمی و آرامی صحبت می کرد، همواره کمردرد مزمنی با او بود و چیزهای سنگین بلند نمی کرد، معلوم بود غم پنهانی دارد و درونش غوغاست!
میلاد جان، مطمئن باش پدرت همیشه و همه لحظات بیاد توست اما در فرقه ای گرفتار شده است که رهایی از آن براحتی مقدور نیست. من خودم هر وقت دلم می گرفت و تاب نمی آوردم، مسعود، پدر زیبای تو، تکیه گاهی برایم بود، و مرا دلداری می داد. میلادجان بسیار آرزو دارم که از نزدیک ببوسمت و بگویم که راهت را بسوی پدر با اراده ای پولادین ادامه بده و مطمئن باش می توانی او را از چنگال فرقه آزاد کنی، فقط تو هستی که می توانی پدرت را به زندگی برگردانی و امید او هم فقط به توست و خدایش.
موفق باشی – دوست پدرت
مهندس محمدرضا مبین