با سلام به دوست عزیزم مهدی، لحظه ای که خبر جدایی ات از سازمان را شنیدم خیلی خوشحال شدم. سالهای اسارت در چنگال فرقه را لحظه به لحظه و خاطرات با تو بودن و رابطه های دوستانه مان را مرور می کردم که حتی با وجود ماموران گشتاپوی رجوی مناسبات دوستانه ی ما خدشه دار نشد بعد از فرارم از سازمان همیشه و درهمه حال برای تو و سایر دوستانمان که ناخواسته و بلاجبار در تشکیلات سازمان زندانی بودید حسرت می خوردم که ای کاش این همه خفقان نبود تا به راحتی در مورد طرح فرارم از سازمان با شما صحبت می کردم و شما را هم با خودم همراه می کردم تا از این جهنم خلاصی یابید. هرچند که می دانم سالها ماندنت در سازمان یک دلیل بیشتر نداشت آنهم وجود برادرت محمود بود و سازمان از این موقعیت سواستفاده می کرد که مانع جدایی تو از سازمان شود و هر بار برادرت را مامور نگه داشتنت درتشکیلات سازمان می کرد.
خروجت از سازمان را ابتدا به خانواده ات سپس به سایر دوستان و یاران قدیمی تبریک می گویم. امیدوارم که تمامی دوستانمان از این جهنم مخوف رهایی یابند.
به امید آن روز
دوست همیشگی ات میلاد