مقدمه – انشعاب و چند شاخه شدن گرچه درمجموع یک ضربه برای هرسازمان وگروه وتشکل محسوب می گردد ولی گویای یک حقیقت نیزمی تواند باشد وآن اینکه کادر رهبری اینگونه تشکل ها بصورت دموکراتیک ورهبری جمعی اداره می گردند.
انشعاب ها معمولا درپی تحولات پیرامونی ودرباره مسائلی خاص و یا تغییر نگرش وعدم تفاهم جمعی درمورد مسائل مختلف تحت تاثیر رخدادها در زمانهای ویژه صورت می گیرند.
انشعاب وانشقاق درپاره ای از موارد می توانند باعث شکوفایی ونوزایی و دربرخی از موارد حتی موجب شکست و فروپاشی کامل تشکل ها گردند.
دراین نوشتار چگونگی انشعاب درمورد گروه تروریستی مجاهدین ازدوره اول (۱۳۴۶/۱۳۵۰) و دردوره دوم (۱۳۵۸ بدین سو) را مورد بررسی قرارخواهم داد.
همانگونه که در نوشتارهای پیش درمورد تبارشناسی ترور وتروریسم درایران اشاره نمودم سازمان تروریستی مجاهدین درسال ۱۳۴۴بامشی مسلحانه درایران شروع به فعالیت نمود وشش سال بعد یعنی درسال ۱۳۵۰ با تهاجم نیروهای امنیتی ودستگیری گسترده بنیان گذاران و اعضای آن ازهم فروپاشید _ محاکمه واعدام بنیان گذاران این سازمان راباید درواقع پایان عمر این گروه خشونت گرا ارزیابی نمود _
انشعاب گروه تروریستی مجاهدین دردرون زندان
پس ازاعدام بنیان گذاران این سازمان بحث توسط عملکرد این سازمان توسط کادرهای رده پائین تر که با تقاضای عفو ملوکانه توانستند از اعدام رهایی یابند دردرون زندان ادامه یافت _ درنتیجه این گفتگوها اعضای این گروه به چند شاخه منشعب گردیدند _ این انشعاب ها بعد از سقوط رژیم پهلوی وباز شدن درب زندانها علنی شده ودرجامعه نمود پیدا کردند _ دراین انشعاب ها تحت عنوان جنبش ملی مجاهدین (مهندس میثمی) فعالیت خودرا آغاز نمودند _ شاخه دیگری مجاهدین انقلاب اسلامی (بهزاد نبوی) را تاسیس نمودند_ گروه دیگری سازمان مجاهدین (مسعود رجوی) را باز تاسیس ودرتداوم همان سازمان اعلام نمود و گروه دیگری ازجمله عزت شاهی باتاریخچه این سازمان فاصله گرفته وبه نیروهای حامی حکومت اسلامی پیوستند.
لازم بیادآوری است که درسال ۱۳۵۴ نیز شاخه مارکسسیتی (تقی شهرام) این سازمان که توانسته بود ازتلاشی ۱۳۵۰ جان سالم بدرببرد طی اعلامیه رسمی اعلام نمود که اصولا سازمان مجاهدین یک سازمان چپ ومارکسیستی است _ این گروه دراعلامیه خود نوشته عربی بالای آرم این سازمان را نیزمحو نمود _ این گروه بعداز تحولات ۱۳۵۷ بانام گروه پیکار خودرا معرفی نمود.
درواقع اعضای بجامانده از سازمان مجاهدین دقیقا به چهار گروه منشعب شدند _ که از این چهارگروه همانگونه که بعدها مشخص شد تنها شاخه رجوی درکنار الصاق تاریخچه سازمان به گروه خود همچنان برمشی خشونت گرا وتروریستی سازمان پای فشرد ودیگر گروه ها وشاخه ها از گذشته سازمان مجاهدین بکلی فاصله گرفتند.
گروه رجوی از سانترالیسم دموکراتیک تا رهبری عقیدتی
مسعود رجوی در زندان توانسته بود گروهی از اعضای مجاهدین را بخود نزدیک و پس از رهایی از زندان سازمان را دوباره بازگشایی نماید _ کسانی که درکنارمسعود رجوی سازمان راباز تاسیس نمودند عبارت بودند از _ مهدی تقوایی _ موسی خیابانی _ مهدی ابریشمچی و علی زرکش ….
بنابرتاریخچه سازمان مجاهدین یک گروه ۱۵ نفره اعضای کادررهبری سازمان را تشکیل می دانند واین سازمان بصورت رهبری جمعی (سانترالیسم دموکراتیک) اداره می گردید _ بانگاهی به نشریات ایران از اواخر سال ۱۳۵۷ بدین سو به روشنی در می یابیم که از همان اولین حضور مجاهیدن درمراسم بزرگداشت دکترمحمد مصدق (اسفند۱۳۵۷) نقش مسعود رجوی از دیگر اعضای سازمان برجسته تر است بگونه ای که نامبرده دراین گردهمایی بنام مجاهدین سخنرانی می کند _ بعدها این برجستگی در سخنرانیهای هفتگی دردانشگاه شریف تحت عنوان تبیین جهان و سخنرانی دردانشگاه تهران و ترمینال خزانه و…. بیشتر نمود پیدا کردند.
این تغییرات زمانی خودرا بیشتر نشان دادند که درزمان برگزاری انتخابات های مجلس خبرگان_ ریاست جمهوری ومجلس شورای اسلامی مسعود رجوی خودرا بعنوان کاندیدا دراین انتخابات ها معرفی کرد _ گرچه علیرغم حمایت گروهی از احزاب چپ نامبرده نتوانست مورد استقبال جامعه قرارگرفته ودراین گزینه ها توسط رای دهندگان انتخاب گردد.
اگرچه مسعود رجوی درحرافی و شعارگویی و سخن پراکنی از دیگر دوستان خود مسلط تربود ولی این برجستگی نمودن های سازمان بخوبی نشان می دادند که مسعود رجوی تلاش می کند خود رابعنوان رهبر سازمان معرفی کند _اشاره به دو تکه از سخنان مسعود رجوی دراین مورد قابل توجه می باشد
مسعود رجوی درآستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی گفت: حتی به دست آوردن یک کرسی درمجلس برای ما بسیار اهمیت دارد! _ مسعود رجوی همچنین پس از شکست درانتخابات ها طی سخنرانی تهدید آمیز خود دردانشگاه تهران گفت: وای به روزی که مشت رابا مشت وگلوله را با گلوله پاسخ دهیم!
نمایان شدن بیشتر آثار رهبری فردی درگروه تروریستی مجاهدین
همانگونه که مستندات تاریخی نشان می دهند مسعود رجوی در هفتم مرداد ۱۳۶۰ از ایران گریخت واز این تاریخ به بعد رسما از این فرد بعنوان رهبر مجاهدین درهمه جا یاد می گردد ارتقای این نام گزاریها به رهبر مقاومت و انتصاب نامبرده بعنوان نخست وزیر دوران انتقال! درفرانسه همه وهمه نشان می دهند که مسعود رجوی موفق شده هژمونی خودرا بعنوان یک رهبرعقیدتی به دیگر اعضا ودوستان واطرافیان خود تحمیل نماید _ امروزه بعد از گذشت بیش از سی سال از فرار این فرد از ایران و رخدادهای زمان اقامت او درفرانسه وبعد درعراق بخوبی نشان می دهند که مسعود رجوی یک دیکتاتور کوتوله وبی مقداراست که موفق گردیده با جنایت وسرکوب وپهن کردن بساط دیکتاتوری فرقه ای تمامی دوستان سابق خود را یا با قتل وترور از سرراه خودبرداشته و خودرا بعنوان رهبر یک فرقه به چند هزار عضو محروم و سرکوب شده وبی خبر دراردوگاه مخوف اشرف تحمیل نماید.
از بین دوستان نزدیک سابق او تنها مهدی ابریشمچی که درنهایت سرسپردگی همسرش مریم عضدانلو قاجار رابه او هدیه کرد باقی مانده است _ موسی خیابانی در درگیری سال ۱۳۶۰ کشته شد _ علی زرکش که از او بنام جانشین خیابانی وعضو مهم سازمان نام برده اند پس از مخالفت با مسعود رجوی مورد خشم وغضب تشکیلاتی قرارگرفته ودر عملیات فروغ به دستور مسعود رجوی به قتل رسید _ مهدی تقوایی درفرانسه از فرقه کناره گیری نمود گرچه این شخص همچنان بعنوان یک مخالف رجوی زنده وباقی است اما به دلیل وجود سه دخترش در چنگ تشکیلات فرقه رجوی درعراق سکوت اختیار کرده است.
رهبرعقیدتی و شورای رهبری
اگر تمامی سخنان _ موضع گیریها و عملکردهای مسعود رجوی پس از باز تاسیس سازمان تروریستی مجاهدین درسال ۱۳۵۸ بدین سو را درکنار هم قراردهیم بخوبی درمی یابیم که این شخص علت فروپاشی ۱۳۵۰ _ انشعابات درون وبیرون زندان دردهه ۱۳۵۰ رهبری جمعی تلقی کرده است وبهمین دلیل به خیال خود جهت جلوگیری از انشقاق وانشعاب خودرا درجایگاه رهبرعقیدتی غیر پاسخگو وغیرمسئول قرار داده که بقول مریم عضدانلو قاجار تنها به خدا پاسخگوست! _ این رهبر خود کامه فرقه سخت مخالف دموکراسی بوده وهیچ گونه انتقادی از هیچ کس رابرنمی تابد _ مسعود رجوی موفق شده است یکی از بیسواد ونادان وسرسپرده ترین زنان فرقه بنام مریم عضدانلو قاجار را بگونه ای کامل تحت انتقاد و بردگی فکری خود قراردهد_ این زن درحقیقت نقش شاه کلید رابرای مسعود رجوی درپیشبرد اهداف تشکیلات فرقه ای بازی می کند _ مریم قاجار نیز درچهارچوب تشکیلات فرقه ای موفق شده است گروهی اززنان ناامید وهستی باخته را بعنوان خدمه وحشمه درخدمت خود قراردهد _ مریم قاجار نقش های بسیاری در پیشبرد توهمات مالیخولیایی مسعود رجوی بازی می کند _ این زن درمقام پا انداز وواسطه گر زنانی راکه از همسرانشان در اجرای دستورات تشکیلاتی جداشده اند پس از اطمینان از سرسپردگی به عنوان بی مسمایی چون شورای رهبری منصوب شده اندرا به همسری رهبر فرقه درآورده است _ مریم قاجار جنس پشت ویترین فرقه رجوی است ورهبراین فرقه تلاش می کند تا با نمایش یکی از چهره های این زن صد چهره و برزبان راندن کلماتی چون آزادی _ دموکراسی _ حقوق زن وغیرو از طرف نامبرده برای غیر ایرانی ها از مقولاتی نام ببرد که تحت هیچ عنوان در ایدئولوژی این فرقه وجود ندارند _ مریم قاجارزنی است متظاهر و شیاد ودروغگو که از خود برای گفتن هیچ ندارد وآنچه طوطی وار تکرار می کند نوشته هایی است که از طرف رهبر فرقه برای او دیکته و ارسال می گردند.
شکست رهبر فرقه جهت به انقیاد فکری کشاندن ایرانیان مستقل دربرون مرز
مسعود رجوی بعد از فرار از ایران تلاش کرد با کمک بنی صدر رئیس جمهور معزول شخصیت های ایرانی را درگروهی بنام شورای ملی مقاومت را تحت انقیاد فکری خود قرادداده وتلاش کرد با سو استفاده ازاین افراد برای فرقه تروریستی خود یک ویترین نمایشی برپا نموده وخود را راس این شورا قرار دهد _ نقشه رجوی این بود که با بگارگیری شخصیت های مستقل شورایی نمایشی برپا کند که خود ونزدیکانش دراین شورا همیشه دارای اکثریت کرسی ها باشند تا از این طریق خودرا رهبر اپوزسیون هم اعلام نماید! _ اگرچه درابتدای کار گروهی از این شخصیت ها به این شورای رجوی ساخته پیوستندولی خیلی زود این افراد از شگردهای این دیکتاتور کوتوله ومتوهم آگاه واز آن جداگردیدند …..
این افراد پیوسته و جداشده از شورای رجوی سازعبارت بودند از _ عبد الرحمان قاسملو (رهبر حزب دموکرات ایران) _ دکتر خان بابا تهرانی _ دکتر عبد الکریم لاهیجی _ دکتر بهمن نیرومند _ دکتر مجید شریف _ دکتر حسن ماسالی _ دکتر ناصر پاکدامن _ دکتراحمد سلامتیان _ پروفسور هادی مهابادی _ دکترمسعود بنی صدر _ دکترهدایت متین دفتری _ مریم متین دفتری _ محمد علی اصفهانی _ زهرا اصفهانی _ دکتر بهمن اعتماد _ دکتر علی اصغر حاج سید جوادی _ دکتر منصور فرهنگ _ دکتر کامبیز روستا _ پرویز یعقوبی _ اسماعیل وفا یغمایی _ فیروزه بنی صدر _ محمد تقدسی _ زنده یاد الاهه _ فریبا هشترودی _ مسعود خدابنده _ ابراهیم خدابنده _ ابولحسن بنی صدر _ فریدون گیلانی _ نعمت میرزاده _ اشرف السادات مرتضایی (مرضیه درسال ۲۰۰۳) _ مهدی تقوایی
با جداشدن این افراد از شورای رجوی ساز دکان این اپوزسیون کاملا تخته شد وتنها تنی چند از اعضای بی نام ونشان و مخفی فرقه بجا ماندند افرادی که نه معروفیتی داشتند ونه وزنه ای بحساب می آمدند مواجب بگیرانی که معروف ترین آنها عبارت بودند از مسلم اسکندر فیلابی _ هزارخانی _ جلال گنجه ای _ صالح رجوی _ کریم قصیم _ رضا اولیا _ بهرام عالیوند ……..
ریزش نیروها و فرار و جدایی اعضا درعراق
از آنجا که فرقه رجوی یک تشکیلات ضد دمکراتیک و فرقه ایست برخلاف احزاب وتشکل های سیاسی دراین گروه انشعاب وانشقاق خود را در قالب فرار و جدایی افراد از تشکیلات نشان می دهند و چون این جدایی ها توام با نفرت وخشم از سرکوبگری هستند بنابراین اعضای جداشده یا بکلی از هرگونه فعالیت دست شسته وبدنبال زندگی نابود وتلف شده خود می روند وبا بعلت تعهد هایی که درزیر فشار از آنها اخذ گردیده با این فرقه درگیر نمی گردند و لذا در مقایسه تنها درصد کمی از این جداشدگان هستند که پس از فرار به آگاهی رسانی و تعریف خاطرات مشغول می گردند.
سابقه جدا شدن افراد، فرار افراد از تشکیلات رجوی
از سال ۱۹۹۲ وپس از دستور تشکیلاتی جهت جدایی وطلاق خانواده ها از هم شروع گردیده وتا امروز که بقایای این فرقه درکمپ موقت حریه جهت اخراج از عراق اسکان داده شده اند همچنان ادامه دارد _ طی این سالها بنا بر امار صلیب سرخ حدود ششصد نفر پس از جدایی به میهن خود به ایران بازگشته اند.
از سال ۲۰۰۷ جدایی از این فرقه مشمول افراد قدیمی و سطخ بالای این گروه گردیده وحتی به شورای رهبری که درظاهر از افراد کاملا مورد اعتماد تشکیل شده نیز سرایت کرده است _ جدایی و فرار افرادی چون خانم ها بتول سلطانی _ مریم سنجابی _ زهرا سادات میرباقری (اعضای سابق شورای رهبری) و آقایان بهزاد علیشاهی _ جواد فیروزمند _ قربانعلی حسین نژاد_ محمد رزاقی _ حامد صراف پور _ محمد کرمی و… بیش از صد نفر که اکنون یادرعراق هستند ویا موفق شده خودرابا تحمل سختی های فراوان به اروپا برسانند بخوبی نشان دهد که کنترل تشکیلاتی به دیواری ترک خورده تبدیل شده که افراد موفق می شوند علیرغم محدودیت ها و حصارها در بزنگاه ها از این فرقه فرار نمایند.
بهرصورت اکنون تمام داروندار فرقه رجوی درچند صد عضو بیمار و سالخورده و هستی باخته ای را تشکیل می دهد که درنهایت یاس وناامیدی در اردوگاه موقت حریه (لیبرتی) درانتظار نوبت رسیدگی به پرونده تقاضای درخواست پناهندگی به سر می برند _ این افردا هم عموما باهم فامیل وازاعضای خانواده کسانی هستند که هم اکنون دراروپا وامریکا زندگی می کنند درحقیقت این یک فرقه خانوادگی است واز چند صد نفرافرادی تشکیل شده که هیچ امیدی به زندگی وآینده ندارند _ دربین این افراد گروهی از اسیران جنگی وافرادی نیزهستند که به امید کار وجهت رسیدن به اروپا از ایران خارج شده ودرکشورهایی چون ترکیه _ پاکستان وامارات دردام این فرقه اسیر شده و به عراق قاچاق شده اند …..
پدرام میر پارسی