کمتر کسی تصور می کرد گروه شبه نظامی که آرزویش را برمبنای استراتژی مبارزه مسلحانه با «امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا» بنا نهاده بود،امروز با هزار و یک التماس به پادویی و جاسوسی همان ها دلخوش نموده باشد. در تاریخ خلق های جهان نیز هیچ گروه مستقلی به دشمن متجاوز پناه نبرده و به جاسوسی از مردم و ترور شهروندان کشور خود نپرداخته است.اما سازمان مجاهدین خلق و رهبران آن در این زمینه نیز کارنامه سیاه و قطوری از خود به جای گذارده اند. در کشورهای غربی نیز معمولا پناهنده اجتماعی در جستجوی کار بیش از بقیه دسته ها وجود دارد.اما به برکت حضور تشکیلات مجاهدین در کشورهای اروپایی و غرب،این موضوع نیز مخدوش شده و تبلیغ برای پناهنده سیاسی شدن فرهنگی است که تا اندازه زیادی از طرف آنان ترویج شده است.در نظر داشته باشید که خانواده این اشخاص و گروه ها اکثرا در ایران بوده و جمعی نیز بین ایران و یکی از کشورهای غربی درحال تردد،گشت وگذار یا تجارت می باشد. اما مهمترین موضوع ایرانیان ساکن کشورهای اروپایی و غرب،بجز آنهایی که در مسیر دانشجویی یا تجارت قرار گرفته اند،بحث داغ «اپوزوسیون» در کار سیاسی است.یعنی کسانیکه بیش از ۳۰ سال از ایران دور بوده و پس از سه نسل، درگیر مسائل ذهنی همان دورانی هستند که از ایران خارج شده اند.گروه هایی متنوع با اسامی گوناگون و اشخاصی که طی بیش از سه دهه، کمتر توانسته اند پیوند دراز مدت جمعی با برنامه مشخص و استراتژی روشن و کارآمد با رفقای خود ایجاد نمایند. این جمعیت ها و گروه هایی بعضا سازمانیافته، جملگی بنا به ادعا مدافع استقلال و تمامیت ارضی کشورشان ایران هستند.با اینکه بسیاری دست در دست انواع سازمان های امنیتی،احزاب رنگارنگ یا رفاقت سیاسی زیر پرچم با غربی ها را در کارنامه دارند،اما قسمت امنیتی – مالی آن را با سخت ترین شیوه ها و پیشرفته ترین تکنولوژی روز، گل گرفته و با پنهان کاری های لازم و کافی، همیشه از استقلال و مبارزه برای مردم شریف ایران حرف می زنند.افراد یا سازمان هایی که هیچوقت جرات نکرده اند روابط امنیتی-سیاسی-مالی خود یا گروه خود با محیط مرتبط را علنی نموده و گزارشی از آن به مردم خود ارائه دهند. گروه ها و سازمان های کوچکی نیز یافت می شوند که به تحقیق مستقل بوده،به زیر ابروی یار غربی نخزیده و از جان مردم شریف خود نفروخته و از مال کثیف «جویندگان طلا» بهره نبرده اند! اما در این میان سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن سرآمد افتضاح همه گروه ها و احزاب سیاسی وابسته به غرب در خارج از کشور است.گروهی که به روشنی آفتاب در شراکت با دشمنان رنگارنگ مردم ایران،اسلحه به دست گرفت،از مردم کشت،جاسوسی نموده و اطلاعات جنگی به دشمن فروخت،بمب گذاری کرد،دانشمند هسته ای ترور نمود،تا آنجا که توانست فریب و نیرنگ بکار بست و دست آخر از سال ها پیش بعنوان کارگران یا کارمندان معروف ترین و مهم ترین سازمان های جاسوسی غرب بکار گرفته شد.و همه اینها از طرف مسعود و مریم رجوی به اختصار استراتژی “استقلال و مبارزه برای مردم ایران” نامگذاری گردید. استراتژی نامربوط و ناسازگار با کسانیکه مدعی چهل و اندی سال “مبارزه” اند و الحق که در راه مبارزه با مردم و آب و خاک نیاکان خود به هر رذالتی تن دادند تا هست و نیست ایرانیان را به هرج و مرج و تاراج زورمندان عالم بکشانند. این همه اشاره به مطالب گوناگون و زمینه چینی ساده و بسیار کوتاه، برای این بود که مختصرا به سه موضوع مربوط به سازمان مجاهدین اشاره گردد. یکم- اولین آن ۳۰ دی بود.یعنی روزی که مسعود رجوی و فرماندهان ارشد مجاهدین همراه با دیگر زندانیان به دست مردم انقلابی ایران از زندان ها آزاد گردیدند.کسانیکه بعدها با تمامیت سازمان شان به دشمنان مردم ایران پناه برده و پس از تبدیل شدن به ارتش خصوصی صدام از مردم خود کشته و به استناد اطلاعیه ها و تصاویر درج شده در نشریات و مطبوعات مجاهدین از کشته ها پشته ساخته و همه آنها را دژخیم و رژیمی نام گذاری نمود. دوم – موضوع دوم به جلسه ای بر می گردد که چند روز پیش توسط مریم رجوی برگزار گردید و مسعود رجوی آن را “شورای ملی مقاومت” نام نهاده است.شورایی که بجز اعضای مجاهدین و تعدادی عناصر ضد ایرانی زیر پرچم مجاهدین،هیچ حزب و گروه سیاسی دیگر،حتی از نوع وابسته و خائن در آن یافت نمی شود.گروهی که توسط مسعود رجوی از سال ۱۳۶۶ و همزمان با تشکیل ارتش خصوصی صدام حسین بنا گردید و امروز به بی مصرف ترین تشکل در خارج از ایران تبدیل گریده است. جالب اینجا است که مریم رجوی افتتاحیه جلسه را با درود به آدمکش های فعال در سوریه و مبارزانی که معلوم نیست در کجای ایران یافت کرده آغاز نموده است.اگر به گزارش منتشر شده از همین جلسه دقت گردد،بجز شعارهای رنگارنگ از ایران تا سوریه،پیروزی های اعتلا یابنده سازمان مجاهدین خلق و مبارزه مردمی که در همه جای ایران لرزه برانداز بوده و درضمن هیچ اثری از آن یافت نشده،خبر دیگری در این جلسه وجود نداشت.ظاهرا اینگونه جلسات برای سرپا نگهداشتن تعدادی تاریخ مصرف گذشته و ارائه بیلان فعالیت به غرب برای دریافت مستمری،محصول دیگری نداشته است. سوم – موضوع آخر نیز مختصرا به تداوم انتقام کشی رجوی از جداشدگان و ایرانیان ساکن غرب اختصاص دارد.هفته گذشته همه ارکان های شورایی و سازمانی فرقه رجوی بطور هماهنگ و با تمام قوا به یک رشته جعلیات بر علیه جداشدگان پرداختند.تا با شیطان سازی بر علیه منتقدین و قربانیان خود،آنها را در انظار غربی ها کمرنگ نموده یا وسیله ای برای حذف شان بیابند.اما رجوی از این افتراها نیز سودی نبرده و پروژه تبلیغاتی اش به ضرر سازمان تمام شد.چرا که ادعاهای واهی مجاهدین منشا دیگری داشته و چیزی جز بارز شدن فروپاشی کامل در عراق و رسیدن سونامی تشکیلاتی به اورسوراواز نبوده است. بر خلاف ادعاهای واهی رجوی که طی بیش از ۳۰ سال از محصولاتی چون “لرزه در سراسر ایران”،”مشروعیت و مبارزه مقاومت”، “سرنگونی قریب الوقوع”،”پیروزی های پیاپی”، و “مریم …تا فردا، می بریمش به تهران” خبر داده و اعضای تشکیلات ازهمه جا بی خبر اش را روی همین پایه ها سرپا نگهداشته است. باید به آنها گفت؛آثار شکست همه جانبه مجاهدین درعراق، همچون امواج خروشان، با سرعتی چشمگیر به تشکیلات رجوی در کشورهای اروپایی و بخصوص اورسوراواز رسیده است. که اینچنین هراس اضمهلال نهایی را بر دل و جان رجوی آشکار ساخته و دیوانه وار او را به فکر انتقام جویی از جداشدگان و ایرانیان آزاده افکنده است! محمد علوی