تقریبا دیگر این رویه کار به یک روال تبدیل شده است. ساکنان لیبرتی و اشرف در عراق بر اثر انواع فشارهای روانی و جسمی و حملات مرگبار عراقیان کشته می شوند و مریم رجوی نیز در حالی که چهره ای ماتم زده به خود گرفته است، بر روی عکسهای آنها گل می گذارد و برخی اوقات نیز سخنانی در وصف آنان میراند.
سئوال مشخص از رهبران مجاهدین این است، این کار تا کی ادامه خواهد یافت؟
هفته گذشته نیز یکی دیگر از ساکنان بر اثر فشار روانی فوق العاده ای که با نشست های ایدئولوژیک متعدد بر افراد می آورند دچار سکته مغزی شد و جان سپرد. بنابه گفته کسانی که اخیرا از تشکیلات رهایی یافته اند، سلسله بحث های ایدئولوژیک جدیدی در لیبرتی راه انداخته اند تحت عنوان «زالو» از آنجایی که همه ما با شیوه های نشست های تشکیلاتی و ایدئولوژیک مجاهدین آشنایی داریم، ابتدا مسئول نشست که معمولا یکی از مسئولان سازمان می باشد مطرح می شود و پس از آن افراد بایستی در نشست های کوچکتر کارکردهای این بحث در درون خود را به صورت مکتوب و یا شفاهی در جمع بیان کنند. معمولا این بحث ها با فحش و ناسزا به افراد ادامه پیدا می کند و تمامی افراد بایستی در حضور جمع به فاکت ها و نمونه هایی که در خود داشته اند اعتراف کنند.
اکنون این فشار روحی را بایستی ضربدر وضعیت نابسامان زندگی در لیبرتی و ترس از بمباران و موشک باران کرد و همچنین وضعیت نامعلوم و آینده مبهمی که در انتظار تک تک افراد است. از این معادله قطعا هم بیماری های صعب العلاج و هم سکته مغزی و قلبی استخراج می شود.
سیستم تشکیلاتی مجاهدین روی فشار حداکثر روی اعضای تشکیلات بنا شده است. رجوی که خود پایه گذار این تشکیلات مخوف است، معتقد است هرچه فشار روی بدنه تشکیلات بیشتر باشد، امکان اینکه افراد به زندگی و جدایی از تشکیلات بیاندیشند کمتر است. او به مسئولان تشکیلاتی بارها و بارها گوشزد می کرد که بایستی افراد تحت مسئولیتتان آنقدر درگیر کار اجرایی شوند که وقتی شب به تخت خواب می رسند هیچ فرصتی برای فکر کردن نداشته باشند.
در این میان از بالا تا پایین تشکیلات دیگر فرقی نمی کند. هر سطح و لایه ای از تشکیلات از طرف لایه بالاتر از خود زیر فشار مداوم است. چنانچه اعضای شورای رهبری جدا شده از تشکیلات اعتراف کرده اند، در سطح شورای رهبری فحش ها رکیک تر و زننده تر بوده است.
سئوال مشخص از شخص مسعود رجوی این است، چگونه می توان به تشکیلاتی امید بست در حالی که برای نگهداری و حفظ آن چنین راه های قرون وسطایی و ضدبشری استفاده می شود. مگر نه این است که همواره در تبلیغات بیرونی می گویید، افراد با انتخاب و آزادانه به تشکیلات روی آورده اند و همچنین آزاده در تشکیلات مانده اند؟ پس این همه فشار برای یک نیروی «انقلابی» برای چیست؟ چرا تا فرصتی پیدا می شود، یکی یکی افراد فرار می کنند؟ چرا تا وقتی زنده هستند اسمی از آنها برده نمی شود حتی وقتی در بستر بیماری و مرگ باشند اما به محض اینکه مردند، اسم و رسم آنها منتشر می شود؟
قطعا رجوی پاسخ این سئوال را به خوبی می داند، پایه های لرزان و پوسیده تشکیلات اجازه نمی دهد که چیزی غیر از این بر تشکیلات حکم فرما باشد.
محمد ب، وبلاگ باند رجوی