نمایندگان انجمن های آوا و ایران زنان از کلن درتاریخ پنجشنبه ۱۸ آوریل ۲۰۱۳ برابر با ۲۹ فروردین ۱۳۹۲ در برلین طی چند جلسه با چند تن از نمایندگان مجلس فدرال و مسئولین وزارت امور خارجه آلمان ملاقات کردند.
خانم ها بتول سلطانی و زهرا میرباقری در ملاقات با خانم آنجلیکا گراف Angelika Graf (SPD) و دکتر توماس فایست Dr. Thomas Feist (CDU)و فرانک هاینریش Frank Heinrich (CDU) از تجربیات و همچنین چگونگی خروج خود از سازمان مجاهدین گزارش مشروحی ارائه دادند.
آنها تاکید کردند که رهبری سازمان مجاهدین خلق مانع هر گونه ارتباط افراد سازمان با جهان خارج می باشد و اعضا هیچگونه امکانی برای ارتباط با رسانه های مستقل ندارند. هر گونه تلاش برای تماس با دوستان و بستگانی که هنوز در کمپ لیبرتی می باشند، به بن بست خورده است. علیرضا میرباقری برادر خانم میرباقری در این کمپ زندگی می کند و خانم میرباقری سعی به ایجاد ارتباط باوی و انتقال وی به آلمان را دارد.
خانم سلطانی در بخشی از صبحتهای خود اشاره کردند:
“از شما بعنوان عضو کمیسیون حقوق بشر آلمان می خواهم که به کمک کسانی که نیاز مبرم به روان درمانی و انتقال به یک کشور امن دارند بشتابید. من بعنوان کسی که بیست سال را در این فرقه سپری کرده ام لازم است به شما هشدارهای لازم را بدهم که نسبت به این فرقه هوشیار باشید.
این فرقه با شیوه هایی ضد انسانی خواهان تغییر نظام ایران است و به طرز فزاینده ای ناقض حقوق اولیه کسانی که خیلی ساده به عضویت آن در آمده اند، هستند.
در ابتدا خیلی از این نفرات همانند من نمی دانستیم که چه سرنوشت شومی کم کم بر ما توسط این فرقه به اسم اسلام و اپوزسیون حاکم می شود اما بعد دیدیم که مرحله به مرحله حقوق انسانی طی یکسری توجیهات و تفتیش عقاید و نشستهای طولانی از ما گرفته شد و ما که چشممان به روی دنیای آزاد بسته شده بود برده وار بدنبال آنها حرکت کردیم.
ما از حقوق انسانی که می توانیم داشته باشیم بی اطلاع بودیم ما نمی دانستیم چه حقوقی داریم و رهبری مستمر به ما گوشزد می کرد که شما باید خیلی سالها پیش از این کشته شده به قول آنها شهید می شدید و حال که شهید نشده اید باید بگوئید که چه خیانتی کردید که این اتفاق نیفتاده است و همه باید اعتراف می کردیم که مثلا اگر در زندان رفته بودیم کم آورده و طوری صحبت کرده ایم که بخشیده شده ایم و بعد از گفتن این موضوع باید منتظر اهانت و توهین و فحاشی مسئول نشست و تحریک جمع می شدیم حتی جاهائی سیلی می خوردیم که در زندان لو دادیم و خیانت کردیم و خدمت به آخوندها کردیم و بقیه شهید شدند و به این ترتیب باید خودمان را سرکوب می کردیم یا اگر هم زندان نرفته بودیم باید می گفتیم که شهامت نداشته و آدم ضعیفی بوده ایم به این ترتیب کم کم باید فردیت و شخصیت ما خرد می شد و جای آن را گوش سپاری و اطاعت فرامین تشکیلاتی می گرفت در غیر اینصورت نبرد و درگیری بین تشکیلات که شامل یک جمعی بود که توسط یک مسئول از طرف رهبری تعیین می شد و ما را سرکوب و مورد مواخذه قرار می دادند و یک فضای ترس و ارعاب و خشونت همواره بر مناسبات حاکم می شد و در این فضا رهبری دستورات و خواسته های خودش را به ما تحمیل می کرد و بعد از یک تفتیش عقاید از جمع می خواست که برای سوء استفاده در آینده توسط ما می بایستی یک به یک ما دستهای خود را به نشان مثلا رأی گیری یا درخواست داوطلبانه ماندن در این تشکیلات بلند می کردیم.
جای بسی تعجب است که چگونه است که حتی کشور آلبانی می پذیرد که ۲۱۰ تن را از جهنم عراق نجات بدهد اما این سازمان به ناحق همچنان بر سکوی فرماندهی بر جان و هستی این نفرات تا امروز نگذاشته است که حتی یک نفر خارج بشود و شرط تعیین می کند که باید همه یکجا بروند.
من بعنوان کسی که بیست سال در این تشکیلات بوده ام می گویم که این رهبری صلاحیت ندارد که در مورد این نفرات نمایندگی کند اینها افرادی هستند که از اولیه ترین حقوق انسانی بی اطلاع هستند “
ایشان در بخش دیگری از سخنان خود ادامه دادند:
“من توانستم فرار کنم ولی بسیارسخت و پیچیده برای اینکه اگر توجه کرده باشید بسیار کم از زنان موفق شده اند که از این سکت بگریزند برای اینکه روی زنان کنترل بسا بیشتری وجود دارد.
حتی بعد از فرار من این سازمان سعی کرد که من را برگرداند به این منظور دختر من را از سوئد بهمراه سرپرستش که با این سازمان همکاری نزدیک دارد به عراق کشاندند و این عکس که مشاهده می کنید را برای من آوردند که باور کنم دخترم در عراق است این عکس دخترم و این عکس همسرم در قرارگاه اشرف می باشد. هدف آنها این بود که به هر ترتیب که شده من را به اشرف بازگردانند اما نتوانستند.
بخصوص زنانی که ارتباطاتی خصوصی و جنسی با رهبری این فرقه دارند از بقیه مستثنی هستند و باید هر لحظه تحت کنترل باشند آنها حتی باید هر لحظه بگویند که در ذهن آنها چه می گذرد و غسل لحظه ای دارند که این غسل لحظه ای یک اصطلاح تشکیلاتی است که برای این زنها ارزش کرده اند و عادت کرده اند که بایستی هر چه در ذهنشان گذشته را فورا بگویند. برای اینکه باید سریعا رهبری متوجه بشود که در اذهان این زنان چه می گذرد و اگر احیانا کوچکترین علائمی از مخالفت و یا اعتراض یافت شد بشدت مورد رسیدگی قرار می گیرد.
یک خانم معترض دیگری بود بنام مهری موسوی که او را در نشست آوردند و نشستی که رهبری هم در آن حضور داشت و در اثر حمله و داد و بیداد بر سر این بخت برگشته میز و صندلی ها که شکسته شد و ایشان که موفق شده بود فرار کند مسعود رجوی او را در اتاقی نزدیک همان محل نشست گیر انداخته و داشت زیر پاهایش له می کرد و ظاهرا یک تعداد دیگر می خواستند که او را نجات بدهند.
بعدها همین مهوش سپهری یا نسرین که آن موقع همراه مریم رجوی به خارج و فرانسه آمده بود در نشستی که بصورت کال کنفرانس بود گفت که شورای رهبری صلاحیت واقعی ندارد وگرنه که باید قرص سیانور را در دهان کسی که معترض است و خیانت می خواهد بکند باید شکست این جریان بلافاصله بعد از حمله به عراق و سرنگون شدن دولت صدام بود و چند روز بعد به ما گفتند که مهری موسوی که قبلا هم سیتی زن انگلیس بوده سیانورش را خورده و خود کشی کرده است اما باز همه در کمال تعجب من دیدم که در نشریه که مدتی بعد و اولین نشریه بعد از سرنگونی دولت صدام بود سازمان وی را جزو قربانیان حمله آمریکا اعلام کرد علاوه بر من مریم سنجابی هم که عضو رها شده دیگری از این تشکیلات هست شاهد این نمونه ها بوده است البته که نمونه های دیگری هم هست که بخاطر وقت نمی توانم تک به تک اشاره کنم.
اما می خواهم به شما بگویم که به دلیل این فاکتها و آنچه که ما سالیان سال شاهدش بودیم این تشکیلات چه در لیست تروریستی باشد یا خارج شده باشد صلاحیت ندارد تا اعضا را نمایندگی کند افراد اسیر در لیبرتی بیمارانی هستند که ابتدا باید بعد از سالیان ستم تشکیلاتی تحت روان درمانی قرار بگیرند حتی من شخصا بعد از شش سال که از این تشکیلات گریخته ام در حال روان درمانی هستم و هنوز آثار برخوردهائی که آنجا دیده ام بر روح و جسمم ازار دهنده است.”
خانم زهرا میرباقری از ایجاد کمپینی برای نجات جان برادرش علیرضامیرباقری که در حال حاضر در کمپ اشرف گروگان رجوی می باشد، صحبت نمود و خواستار کمک دولت آلمان وهمه مجامع حقوق بشری برای نجات جان برادرش و انتقال وی به آلمان شد.
نماینده کانون آوا آقای علی اکبرراستگو در این جلسه امکان ارسال پیامهای شخصی به ساکنین کمپ از طریق کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل را پیشنهاد نمود و تقاضا کرد که در صورت امکان تعداد بیشتری از افراد درخواست پذیرش پناهندگی در آلمان نموده و ودر نتیجه امکان خروج از عراق برای آنها میسر شود. خوشبختانه در این ملاقاتها مسجل شد که نمایندگان مجلس نیز دراین موضوع با ما متفق القول هستند که تنها راه حل برای ساکنان کمپ لیبرتی، انتقال به کشورهای مختلف ثالث می باشد. پذیرش جمعی همه این افراد مشخصا غیر واقعی است.
خانم ها سلطانی و میرباقری همچنین در ملاقاتی که در وزارت امور خارجه آلمان با رئیس بخش خاورمیانه ای، آقای مارکوس پوتسل Markus Potzel، داشتند از تجربیات خود در سازمان مجاهدین خلق گزارش دادند.
خانم سلطانی در این جلسه اظهار داشت:
” متأسفانه باید بگویم که بعد از اینهمه سال که دولت عراق سرنگون شده است اما این تشکیلات با وجودیکه قبل از آن هم در لیست گروههای تروریستی بود اما با این حال در تمامی این سالها و حتی هم اکنون بر همه اون نفرات در لیبرتی حاکم است و حتی من می دانم که رجوی یک نشست هفت ساعته همین اخیرا گذاشته است و هر کس را که خواهان رفتن به کشور ثالث باشد خائن و ویروس گرفته معرفی کرده است و همه را تشویق به ماندن تا آخر در خاک عراق و بازگشت به اشرف کرده است.
دولت آلبانی هم که اقدام انساندوستانه داشته ولی خیلی راحت این گروه سرکشی کرده و کسی به خارج از عراق راه نیافت.
بزرگترین خدمتی که به این تشکیلات شد به رسمیت شناخته شدنن تشکیلات آنها بعد از سرنگون شدن دولت عراق بود با وجود اینکه اینها در لیست تروریستی هم بودند.
آمریکائی ها ظاهرا قرارگاه را محاصره کرده بودند ولی اصلا به داخل شش کیلومتر در شش کیلومتر وارد نشدند و سیستم فرماندهی این تشکیلات روی ماها همچنان پا برجا ماند و نشستهای سرکوبی آنها ادامه داشت هر چند که تاحد زیادی عرصه به سران سازمان و رهبری برای کنترل تنگ شد اما تشکیلات حفظ شد.
کسانی که در این تشکیلات سکت زندگی می کنند هیچ ایده ای از آینده و جامعه ندارند آنها سالهاست که دسترسی به جامعه و مردم و اینترنت و مطبوعات آزاد ندارند.
تمام شیوه های کنترلی و گزارش نویسی برای این بود که کسانی که معترض می شدند را قبل از اینکه جمع متوجه بشود تشکیلات متوجه بشود و ریل برخورد با آنها شروع می شد. آنها را سالها تحت برخورد و بازجوئی های بی رحمانه قرار می دادند و از آنها اعتراف نامه و دست نوشته هائی می گرفتند که در سازمان به آنها کمک و خدمت شده است و بعد از این مدت اگر آنها به غلط کردم افتاده آنها را به جمع بر می گرداندند در این مدت که وی در جمع نبود به ما نمی گفتند که وی اعتراض مثلا داشته است چرا که داشتن اعتراض ممنوع بود بلکه به ما می گفتند که وی به مأموریت رفته است و به آن فرد معترض می گفتند که ما آبروی تو را حفظ کردیم و نگفتیم که تو بریده از مبارزه و خائن شده ای به این ترتیب هم فرد معترض را و هم جمع را فریب می دادند برای اینکه کسی حق اعتراض نداشت و بارها رجوی گفته بود این جا حقوق بشر نیست و ما آمده ایم تا حق ملت راباز ستانیم نه اینکه دنبال حقوق خود باشیم و خلاصه با این توجیهات کارهای سرکوبگرانه را توجیه می کردند اما اگر فرد به اعتراض ادامه می داد او را به زندان می فرستادند و یا سر به نیست می کردند.
نفراتی که در قسمت خروجی سازمان و برخورد با افراد معترض بودند سالیان سال بود که ثابت بودند و بی رحمی و سنگدلی آنها اثبات شده بود، بارها در نشستها خانمی بود که الان هم از همراهان مریم رجوی در فرانسه است می گفت که من قرص سیانور را در دهان کسی که خیانت کند و بخواهد مبارزه را ترک کند و اطلاعات رهبری را با خود ببرد می شکنم. من مسقتیم خودم این حرف را در جریان برخورد همین مهوش سپهری با نام مستعار نسرین با مردی بنام علینقی حدادی یا فرمانده کمال شنیدم در قرارگاه بدیع زادگان و بعد فردای آن روز جسد این مرد را در حالیکه قرص سیانورش را سازمان گفت که خورده است مخفیانه در اتاقی که در آن زندانی بود بیرون کشیدند و گفتند که به دستور رهبری حتی این فرد نباید در قبرستان و نزد دیگران به خاک سپرده بشود و او را به قبرستان دیگری در شهر فلوجه بردند و خاک کردند”
از طرف نماینده کانون آوا در این نشست در مورد وضعیت بررسی لیست ساکنان کمپ که در سال ۲۰۱۲ توسط کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در سال ۲۰۱۲ به وزارت کشور آلمان ارسال شده بود، تا درمورد امکان پذیرش پناهندگی افراد کمپ در آلمان تصمیم گیری شود، پرسش شد.
آقای پوتسلPotzel اظهارداشتند که چندی پیش یک هیئت از وزارت کشور به منظور بررسی هویت افرادی که مورد نظرهستند، به عراق مسافرت کرده است و درآینده نزدیکی مشخص خواهدشد که آلمان درخواست پناهندگی چند نفر را جهت بررسی قبول خواهد کرد.
نماینده کانون آوا روشن ساخت که انتشار عمومی اقدامات دولت آلمان درزمینه بررسی امکان پذیرش پناهندگی علامتی به دولتهای دیگر می باشد تا در پذیرش افراد کمپ لیبرتی از طرف آنها نیز فعالیتی صورت بگیرد. از طرف دیگر مجاهدین دیگر نمی توانند مانند آلبانی شرط همه یا هیچکس را مطرح کنند. الان که دولت آلمان مشغول بررسی هست باید مجاهدین نظر خودشان را بگویند و این ممکن نیست جزاینکه دولت آلمان این موضوع را همین الان اعلام کند.
آقای راستگو تقاضا کرد که از لابی های مجاهدین در آلمان مانند گونترفرهویگن Verheugen، ریتازوسموت Süssmuth، اوتو برنهاردBernhard و هورست تلچیک Teltschik خواسته شود به رهبری سازمان مجاهدین خلق گوشزد کنند که تنها راه حل انسانی برای معضل کمپ لیبرتی، انتقال هرچه سریعتر افراد به کشورهای ثالث حتی در گروه های کوچک می باشد. رد تقاضای پذیرش دولت آلمان همانند رد تقاضای دولت آلبانی از طرف رهبری مجاهدین، تنها می تواند به بدتر شدن وضعیت در حال حاضر به شدت متشنج کمپ آزادی منجر شود.
این مسلما یک حرکت انسانی نیست که پیشنهادات مشخصی را که راهی برای نجات جان صدها ادم درمانده اسیر در کمپ لیبرتی ارائه می کنند، بدلایل واهی نادیده گرفت و رد کرد.