خوشبختانه، مجاهدین پای شوراییها را هم به عرصه دفاع از رجوی کشیده و به آنها تکلیف نمودند تا وظیفه خود را در دفاع از رجوی و در پاسخ به نامه ایرج مصداقی بجا آورند.
خوشبختانه از آن جهت که مجاهدین نشان دادند به مفاد آن نامه وقعی نمیگذارند و در نتیجه برایشان هم فرقی نمیکند که چه گفته بشود و تصمیم دارند راه خودشان را بروند و هیچ تغییری هم در شیوه کارتشکیلاتی نخواهند داد و با نویسنده آن نامه سرگشاده و هم فکرانش، همان معامله ای را میکنند که با سایر منتقدینشان کردند. این واکنش به معنای آن است که رجوی روند ریزش نیرو و جدایی و تولید منتقد و البته راه بی بازگشت فروپاشی تشکیلات مجاهدین را تضمین کرد.
رجوی فقط به جلب حمایت خارجیها فکر میکند و چیزی که اصلاً برای خارجیها هیچ اهمیتی ندارد آن است که رجوی با نیروهایش چگونه رفتار میکند، از قضا سابقه امر نشان میدهد که خارجیها – به خصوص جنگ طلبان آمریکایی – علاقه فراوانی به حمایت از دیکتاتورهای کوتوله که ادعای خدایی میکنند، دارند و مناسبات حیوانی موجود در این دار و دسته ها را لازمه قابلیت یافتن برای تحت حمایت قرار دادن آنها میدانند. همین جناب روهراباکر که اکنون در صف حامیان مجاهدین قرارگرفته است، تبحر و تخصص ویژهای در کشف چنین دار و دستههایی در اقصی نقاط جهان به ویژه آفریقا دارد و از زمان ریگان تا کنون یک جین از رهبران احمق این دار و دستهها را با صفت تفضیلی «دمکراتیکترین» به استخدام آمریکا در آورده و پورسانتش را دریافت داشته است.
رجوی اعتقاد دارد که شرط به دست آوردن دل دشمنان ایران، تشکیلات آهنین نظامی داشتن است و نه روابط دمکراتیک، هرچند که هر از گاهی برای به واداشتن وی به کرنش بیشتر و قبول شرطهایشان، در باره غیردمکراتیک بودن مجاهدین چیزکی بگویند بدون آن که واقعاً برایشان اهمیت داشته باشد که در اردوگاههای عراق چه می گذرد.
جای خوشبختی دارد چرا که به صحنه آمدن بقایای رجوی – شورایی و غیرشورایی – نشانگر آن است که این دارو دسته مفلوک در ناسوت توهماتشان آنچنان غرق شده اند و حسن وقبح اجتماعی را به بادفراموشی سپرده اند، ارزشهای انسانی را به مسلخ برده و پایمال امیال حقیر خود کردهاند، مردم را مؤثر در تعیین سرنوشت نمی دانند و ادعاهایشان سندی است از ایستادن در برابر مردم!
جای خوشبختی است که دار و دسته رجوی با صدای بلند فریاد زدند که این حرفها کار رژیم است، به علامت این که گوش شنوایی برای شنیدن آن ندارند، بدون آن که توضیح دهند چه شده است که حکومت ایران این همه علاقه دارد که «ارزشهای بالا بلند ایدئولوژیک» دشمنش را تبلیغ کند و تلاش کند که همگان با آن آشنا شوند.
یا حکومت ایران نفع و ضرر خود را نمی فهمد و یا ارزشهای مجاهدین آنقدر پست و دنائت بار است که دستگاه عریض و طویل امنیتی ایران که بزرگترین قدرتهای جهانی را به زانو در آورده است، برای مقابله با مجاهدین، روشی مؤثرتر از این نیافته است؟!
چنین واکنشی البته جای خوشبختی دارد، چرا که به کسانی که با هزار و یک قسم و آیه میخواهند حسن نیت خود را در بیان انتقادات به رجوی اثبات کنند، معلوم کرد که دل در گرو چه باند خطرناکی دارند و اگر ذرهای حسن نیت و صداقت داشته باشند خواهند فهمید که که رویکرد و موضع گیری جداشدگان تا چه اندازه صحیح و مبتنی برشناخت عمیق و دقیقتری از مجاهدین نسبت به آنان است و البته اگر به این هم اعتراف نکنند، لااقل آنقدر مردانگی داشته باشند که فضای سیاسی را با هم خطی و همسویی و حمایتهای گاه و بیگاهشان از خیانت پیشه ترین جریان ایدئولوژیک در تاریخ سیاسی ایران و حمله به منتقدان اصولی آن غبارآلود و مسموم نکنند.