داشتم به سرازیر شدن بلایای سازمان یافته شخصیتی و حیثیتی علیه ایرج مصداقی نگارنده نامه 233 صفحه ای تحت عنوان گزارش 92 به آقای مسعود رجوی فکر می کردم. اینکه بالاخره او هم این حق را پیدا نکرد علیرغم آنهمه سرسپاری و جان سپاری به رهبری سازمان مجاهدین و با تحمل مشکلات ده سال زندان و… و حتی ذوب شدن در رهبری مسعود و مریم، در محیطی منطقی بتواند حرفهای فقط دلش را آزادانه بزند و بگوید که آقای رجوی چرا رفتارهای خشن و بسیار سرکوبگرانه همچون مائو و استالین!!؟ را در مواجهه با منتقدان خود بر می گزیند؟ یا اینکه چگونه امکان نداشته باشد که شورای ملی مقاومت، یا سازمان مجاهدین در طی این سالها بری از اشتباه و خطا باشند!!. بحث اینجاست که آقای ایرج مصداقی چنین می نمایاند که گویا آقای رجوی بر اساس انتقادات منطقی ایشان به خود آمده!! و به تلنگر وجدانی ایشان نهایتاً جواب مثبت خواهند داد!؟ واقعاً چنین چیزی مگر شدنی است آنهم از شخص مسعود رجوی که نفر دوم سازمان یعنی علی زرکش را با چنان تحقیر و اسارت و بایکوتی نهایتاً در عملیات فروغ ناکار کرد، یا فرمانده فتح الله را به چنان شرایطی رساند که در سال 82 در نزدیکی قرارگاه 11 در بنگال فلزی بخوابد و در کنار آن به زمین کشاورزی 100 متر مربعی خود با آن حال و هوای پیری و روانی رسیدگی کند. مگر حرفهای مسعود در سالن اجتماعات یادمان رفته که همواره می گفت " کسانیکه با ما مخالفند یا مأمور رسمی رژیم اند و یا از حالا برای آینده سیاسی طرحی دارند" و یا در ماجرای سرکوب سال 73 که گفت " این دعوای خانوادگی و زدن چند دمپایی به سر و صورت تعدادی از خواهران و برادران!!؟ که تعدادی هم کشته و مجروح شدند در هر خانواده ای ممکن است پیش بیاید!! و طبیعی است؟! ".
پس ضمن احترام به فضاشکنی آقای ایرج مصداقی در اخذ جسارت انقلابی و "نه" گفتن به ناعدالتی های موجود در مناسبات مجاهدین می توان چنین گفت که مسئله مجاهدین از انتقاد از آقای رجوی هم گذشته و در مدار بسیار بالاتری مطرح و در جریان است. بی شک آلودگی ایشان در روابط پنهانی با دول غربی و بالاخص آمریکا در باب انتقال اخبار و اطلاعات مربوط به صنایع زیربنایی و امنیتی و ملی کشورمان چنان هیجان و هجمه خیانت باری را در سرنوشت ایشان دمیده که رجوع به بررسی رفتارهای ضد انسانی ایشان در تشکیلات مجاهدین چندان پراهمیت بنظر نمی رسد علی الحال، دانستن اینها مهم است که حیات سازمان مجاهدین هم اکنون از مسیر حرکت مردم ایران به کیلومترهای زیاد فاصله گرفته و در کج راهه نابودی و نیستی خرامان خرامان به ورطه پرتگاه تاریکی نزدیک می شود و حتماً گریزی از فروپاشی هم نخواهد بود.
فرید