جناب آقای پروفسور لینکلن پی. بلومفیلد ـ واشنگتن ـ آمریکا
با سلام و احترام
از موضوع و محتوای کتابی که در دفاع از سازمان مجاهدین خلق ایران به اسم شما منتشر شده است اطلاع یافتیم. متأسفانه این کتاب فاقد گواهیها و مشاهدات عینی بسیاری از افرادی است که دهها سال در قرارگاههای این سازمان در عراق حضور داشته و کار کرده اند می باشد. ما گروهی از جداشدگان از این سازمان که هر یک ۲۰ تا ۳۰ سال در تشکیلات این سازمان بوده ایم شاهد سرکوب هر گونه فکر و اندیشۀ مخالف و منتقد سیاستهای رهبری این سازمان با تحقیر و توهین و شکنجه و زندانی کردن و حتی قتل افراد بوده ایم.
ما گواهی می دهیم و به اطلاع آنجناب و جامعۀ بین المللی می رسانیم که این سازمان دیگر سالیان متمادی است که یک سازمان مبارز برای تحقق آزادی و دموکراسی در ایران نیست بلکه یک فرقه با اعتقادات و اجبارات و تابوهای فکری و ذهنی مغایر با اصول و عرفها و نُرمهای انسانی و جهانی است. به عنوان مثال رهبری این سازمان فقط برای حفاظت خودش در عراق و ضمن تلاش و اصرار برای باقی ماندن در آنجا و جلوگیری از فروپاشی تشکیلاتش همچنان از تمام علائق و عواطف و دیدارها و حتی ارتباطات خانوادگی چه با نامه و چه با تلفن و وسایل ارتباطی امروز جهانی در این عصر ارتباطات جلوگیری می کند و در این سازمان تماس افراد با خانواده هایشان حتی آنها که در داخل کمپ سازمان هستند و خبر یافتن آنها از همدیگر و استفاده از رسانه ها نه تنها انترنت و تلفن و موبایل و مطبوعات و کانالهای تلویزیونی بلکه حتی داشتن و گوش دادن رادیو و خواندن کتاب و نوشتن آنچه فرد خودش می خواهد هم ممنوع است.
ما شاهد بودیم که اکثریت قریب به اتفاق ساکنان کمپ لیبرتی خواستار خروج و رهایی از جهنم عراق و رفتن به کشورهای ثالث می باشند و هرگز نمی خواهند به کمپ اشرف برگردند.
به اطلاعتان می رسانیم که گروهی از ایرانیان خارج کشور و در محور آنان تعدادی از افراد خانواده های ساکنان کمپ لیبرتی در عراق که مقیم فرانسه هستند به دنبال حملۀ موشکی جنایتکارانۀ اخیر به کمپ لیبرتی و کشته و زخمی شدن تعدادی از ساکنان این کمپ طی اعلام یک کمپین خواستار انتقال این افراد از عراق به کشورهای ثالث شده اند. این گروه در اطلاعیه ای که در این مورد صادر کرده اند و مورد استقبال و امضای گسترده از سوی ایرانیان بویژه افراد خانواده ها در داخل و خارج ایران قرار گرفته است موضع رهبری سازمان مجاهدین خلق بویژه مریم رجوی را مبنی بر درخواست انتقال افراد از لیبرتی به اشرف که آنجا را قتلگاه سابق مجاهدین توصیف کرده اند و خط سازمان مبنی بر باقی ماندن در عراق را به شدت مورد انتقاد و اعتراض قرار داده و آن را همسویی با خواست رژیم جمهوری اسلامی دانسته اند و رهبری مجاهدین را به بازی با جان افراد کمپ لیبرتی و استفاده از آنها به عنوان کالا و برگ معامله متهم کرده اند.
باید صدای مظلومانه این افراد را به گوش جهانیان رساند و از همه مهمتر این واقعیت را بر همگان آشکار ساخت که رهبر فرقه ای مجاهدین خلق مسعود رجوی و دیگر سران این فرقه در عراق و خارجه نه تنها نماینده و سخنگوی ساکنان کمپهای لیبرتی و اشرف نیستند بلکه خود تهدید اصلی آنها می باشند و هر گونه به رسمیت شناختن آنها و گفتگو با آنها همدستی با سران این فرقه در اعمال سرکوب و نقض حقوق و آزادیهای این افراد می باشد. خانواده های دردمند و رنج کشیدۀ این افراد، علیرغم تحصن بیش از سه سال در عراق، هم چنان بعد از سالیان دراز از دیدار با عزیزان خود محروم هستند.
همچنین اوضاع امنیتی، ایمنی، رفاهی، درمانی، روحی و جسمی ساکنان با توجه به کارشکنی ها و ممانعت های مسئولین فرقه فوق العاده وخیم است.
اغلب اعضا، که گرفتار فوبیای ناشی از عملکرد سیستماتیک و طولانی مدت مانیپولاسیون ذهنی در محیطی ایزوله هستند، بر خلاف میل خود در آنجا نگاه داری میشوند.
دسترسی به افراد ساکن در اردوگاه با توجه به ممانعت های فرقه و مماشات مسئولین ذی ربط، حتی از جانب نزدیکانشان هم، غیرممکن است.
کنترل شدید و مطلق رهبری فرقه بر ساکنان اردوگاه لیبرتی همچنان بعد از ده سال از سقوط صدام حسین ادامه دارد.
یکی از اولیه ترین حقوق شناخته شده بین المللی برای هر فرد در هر کجای دنیا، حتی برای خطرناک ترین زندانیان، حق دیدار و ارتباط با افراد خانواده و اقوام نزدیک است. این حق مسلم سالهاست که از ساکنان اردوگاه لیبرتی که همچنان تحت سلطه و سیطره مخرب روانی مسعود رجوی و سران دیگر این فرقه بسر می برند کاملا سلب شده است. این دقیقا کارکرد مانیپولاسیون مخرب فرقه ایست که سالهاست بر روی اعضای فرقه رجوی در محیط های ایزوله ای همچون پادگان اشرف و اردوگاه لیبرتی (و حتی در خانه های جمعی در غرب همچون مقر اقامت مریم رجوی در اورسورواز در حومۀ پاریس که همانند یک پادگان نظامی است) اعمال می گردد.
ناظران ملل متحد در عراق می گویند: “ساکنان اردوگاه و بستگانشان حق دارند با یکدیگر در ارتباط باشند. در عین حال افراد آزادند تا تصمیم بگیرند که آیا می خواهند چنین ارتباطی داشته باشند یا خیر. این حق انتخاب باید به خود فرد داده شود و موضوع به خودش مربوط می شود”.
مشکلی که در حال حاضر وجود دارد همین “حق انتخاب” است که معلوم نیست حقیقتا وجود دارد یا نه. باید مطمئن شد که انتخابی آزادانه و مختارانه صورت می گیرد و فاکتورهای روانی، که از تکنیک های بکارگیری و اعمال آن ها در محیط های ایزوله فرقه ای به مدت طولانی آگاه هستیم، دخیل نیستند.
مقامات ملل متحد اذعان دارند که افراد در داخل اردوگاه با شنیدن نام اعضای خانواده خود وضعیت عصبی عجیبی پیدا کرده و فورا حالت تدافعی می گیرند. کاملا بر اساس کارکردهای کنترل ذهن مخرب فرقه ای مشخص است که این افراد در برابر واژه “خانواده” کاملا مغزشوئی شده و ناخودآگاه آن را مترادف با شیطان می پندارند و از آن فاصله می گیرند.
در ذهن افراد در داخل اردوگاه آن قدر فوبیای خانواده، بر اساس یک تکنیک کنترل ذهن مخرب فرقه ای، کاشته شده است که فورا در برابر پیشنهاد ارتباط با خانواده (مترادف با ارتباط با شیطان) واکنش نشان داده و عقب می کشند. رجوی خوب می داند که دیدار با خانواده و زنده و بیدار شدن عواطف و احساسات در فرد و مطلع شدن از اوضاع خارج از اردوگاه بلافاصله تأثیرات مغزشوئی را از بین برده و راه فراری برای ذهن مسدود و بسته فرد به سوی آزادی و رهائی فراهم می نماید.
از نظر سران این فرقه هر کس در پشت دیوارهای لیبرتی به کمک آنان آمده و حتی افراد خانواده های ساکنان کمپ و پدر و مادرهای پیر ۸۰ تا ۹۰ ساله از جانب وزارت اطلاعات ایران فرستاده شده است، و در عراق از نخست وزیر عراق نوری مالکی گرفته تا نماینده دبیرکل ملل متحد مارتین کوبلر تا حتی سفیر آلمان در عراق از رژیم ایران دستور می گیرند و صرفا آمده اند تا آن ها را ببندند و تحویل ایران بدهند تا بعد شکنجه و اعدام شوند.
اطلاع داریم که هر زمان ناظران ملل متحد وارد لیبرتی می شوند با اقدامات خصمانه و شعارهای مرگ بر کوبلر و مرگ بر مالکی و همچنین انداختن آب دهان به سمت آنان مواجه می گردند. کاملا طبیعی است که این افراد رفتار شایسته و نرمالی ندارند و از قبل در یک روند مانیپولاسیون ذهنی برای چنین اقداماتی آماده گردیده اند. در چنین شرایطی فرد حتی می تواند بدون هیچ دلیل و منطقی صرفا بنا بر یک دستور از جانب مسئول اقدام به خودسوزی هم بکند.
این گونه رفتارها این فایده را برای رجوی دارد که وارد شدن ناظران به اردوگاه و دسترسی آنان به افراد را فوق العاده مشکل می سازد. تهاجم موشکی به اردوگاه نیز مزید بر علت شده و رجوی با تراشیدن دلایل امنیتی حداکثر سوء استفاده را از این بهانه به عمل می آورد و مانع ورود ناظران ملل متحد می شود.
مسعود رجوی مانند تمامی رهبران فرقه ای تاریخ خوب می داند که از چه ترفندهائی استفاده نماید تا به خواسته های خود برسد. بطوریکه از زمان حمله موشکی، به صورتی کاملا غیر منطقی و به بهانه نبودن امنیت، مصاحبه های ساکنان با کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان را بایکوت کرده و صرفا خواهان بازگشت به اشرف می باشد در حالیکه این یک خواستۀ غیر ممکن است و در کمپ اشرف تا زمان حضور آنها در نتیجۀ حملات تروریستی و درگیری با نیروهای عراقی چند برابر کشته و زخمی در لیبرتی کشته و زخمی داده اند و آنجا بسیار نا امن تر از لیبرتی است.
مسئولین سازمان با توسل به هر وسیله ممکن از دیدار نمایندگان ملل متحد با ساکنان لیبرتی ممانعت به عمل می آورند. حتی یک فرد را به جای فرد دیگری برای مصاحبه می فرستند. افرادی که با ناظران ملاقات می کنند ادعا می کنند که هیچ کارت شناسائی ندارند حال آن که به هیچ عنوان چنین نیست چون هر زمان که لازم باشد حتی گذرنامه اروپائی هم رو می کنند. مواردی بوده که از گذرنامه فردی که در اشرف فوت کرده به عنوان کارت شناسائی برای انتقال فرد دیگری به لیبرتی استفاده شده است.
همچنین تمامی ساکنان لیبرتی روند درخواست حفاظت را طی کرده اند. زمانی که ناظران ملل متحد می خواهند برای انگشت نگاری یا عکس برداری و غیره وارد اردوگاه شوند سازمان عده ای را جلو انداخته و دست به شورش و اغتششاش می زنند و مانع از انجام وظیفه ناظران می گردند.
بر اساس قوانین بین المللی، صلیب سرخ جهانی مسئول رساندن نامه های بستگان به ساکنان است. اما در هیچ شرایطی افراد تنها نیستند تا این نامه ها به آن ها داده شود. در مواردی گویی که پاکت نامه حاوی باکتری آنتراکس (سیاه زخم) باشد حتی حاضر به لمس کردن آن هم نیستند که معلوم است از عواقب این کار در داخل تشکیلات به شدت واهمه دارند. واکنش ها آمیخته ای از ابراز تنفر همراه با ترس است که حالت غیر عادی فرد را به خوبی نشان می دهد.
آنچه بر کسی پوشیده نیست اینست که فرقه رجوی خط قرمز مطلقی بین ساکنان لیبرتی و بیرون از اردوگاه کشیده است و این به تنهائی اثبات می کند که سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی یک فرقه مخرب کنترل ذهن است. برای همگان روشن است که ترس رجوی از دیدار اعضای فرقه اش با خانواده های شان بالاتر از ترس وی از هر چیز دیگری است. دلیل آن هم واضح است. همان طور که همه دانشمندان علوم فرقه ای متفق القول هستند این امر منجر به جداشدن های بیشتر و باز هم بیشتر و حتی دشمنی آنان با رجوی خواهد شد و لذا رجوی ترجیح می دهد که هر روز موشک و خمپاره بر سر پیروانش ببارد اما پیروانش دیداری با بستگان و اقوام شان نداشته باشند.
خانواده ها به شدت نگران سلامت جسمی و روحی عزیزان شان هستند. آنان از زمان سقوط صدام حسین یعنی به مدت ۱۰ سال است که در تلاشند تا خبری از عزیزان خود بدست آورند. آیا باید نشست و منتظر ماند تا رجوی آنان را یک به یک به کشتن دهد؟
اطلاع داریم که مواردی هست که ساکنان اردوگاه از دسترسی به امکانات درمانی و پزشکی محروم می شوند. ساکنان با بیماری های مختلف دست به گریبانند اما مسئولین فرقه مانع از دسترسی آنان به پزشک و بیمارستان می گردند. این کار به این علت صورت می گیرد که رهبری فرقه می خواهد کشته بدهد و گناه را به گردن دولت عراق بیندازد و به این شکل باج خواهی کند.
از این گذشته بسیاری از انواع نقض شدید پایه ای ترین حقوق انسانی در داخل اردوگاه رخ می دهد. هر یک از جداشدگان و نجات یافتگان داستان های فراوانی از سوء رفتار از جانب مسئولین سازمان در داخل اردوگاه دارند. همگی آنان متفق القول می گویند که در داخل اردوگاه کوچکترین تصویر واقعی از دنیای بیرون نداشته اند. برخی حتی با پذیرش خطر شکنجه و اعدام اقدام به فرار کرده اند. کنترل شدید حرکات، اعمال محدودیت ها و ممنوعیت های روابط و ارتباطات شخصی، تحقیر و توهین و وارد کردن اتهامات واهی، و سرکوب های جسمی و روانی و جنسی در داخل اردوگاه لیبرتی توسط مسئولین فرقه همچنان ادامه دارد. ساکنان تحت ضوابط فوق العاده شدیدی که در هیچ پادگان نظامی اعمال نمیشود زندگی میکنند به صورتی که بعضی علنا آرزوی مرگ دارند.
یک نگرانی خیلی جدی درخصوص وضعیت ساکنان اردوگاه لیبرتی و تأمین اولیه ترین حقوق انسانی آنان وجود دارد. بسیاری از این افراد مغایر با اراده آزاد خود در آنجا و تحت سلطه فرقه نگاه داشته می شوند. اگر چه خود این افراد صحبت از اراده آزاد می کنند اما معنی حق انتخاب آزاد در یک سازمان فرقه ای بسته کاملا روشن است. این واقعیت در گزارش روزنامه آمریکائی نیویورک تایمز به قلم الیزابت روبین با عنوان “فرقه رجوی” به تاریخ ۱۳ ژوئیه ۲۰۰۳ آمده و در گزارش سال ۲۰۰۹ RAND (انستیتوی تحقیقات دفاع ملی آمریکا وابسته به وزارت دفاع این کشور) با عنوان “مجاهدین خلق در عراق، یک معمای سیاسی” هم به طور مفصل و مستند و با نقل قولهای متعدد از افراد جدا شده از این سازمان که سالها در قرارگاههای آن بوده اند تشریح شده است.
زمانی که افراد برای مصاحبه با ناظران ملل متحد فرستاده می شوند به آنها دیکته می شود که چه بگویند و چه نگویند و این افراد که تحت مانیپولاسیون ذهنی شدیدی قرار دارند جرأت نمی کنند حرف های خودشان را بزنند. نگرانی اصلی رجوی در حال حاضر جداشدن های بیشتر و از هم پاشیدن سازمانش است. از زمان حمله موشکی ۹ فوریه ۲۰۱۳ رجوی مانع از ورود ناظران به داخل اردوگاه شده و حتی تظاهرات خصومت آمیز علیه آنان به راه انداخته است.
اخبار رسیده حاکی است که رجوی علیرغم مانورهایی که میدهد و رجز هائی که می خواند در حال از دست دادن کنترل بر بخش قابل توجهی از افراد مستقر در لیبرتی است. او صراحتا گفته است که اجازه نخواهد داد آنان عراق را ترک کنند و تاکنون عمدا تمامی امکانات جابجایی به کشور ثالث را از بین برده است که همین امر موجب نارضایتی در داخل اردوگاه شده است.
از طرفی اطلاعاتی در دست است که فرقه رجوی نفرات خود در آمریکا و اروپا و استرالیا را تحت عنوان خانواده به مجامعی مانند دفاتر ملل متحد یا پارلمان ها می فرستد تا خود را به جای خانواده کسانی که در لیبرتی هستند جا بزنند و مسئله امنیت آنان را مطرح نمایند و بعد خواهان بازگشت آنان به اشرف شوند. آیا خانواده های واقعی خواهان خروج عزیزان خود از عراق می گردند یا خواهان بازگرداندن آنان به اشرف که در نتیجه بیشتر قربانی شوند؟ کدامیک؟
اعضای زن سابق این فرقه که از آن جدا شده اند در مجامع اروپا و در مصاحبه با رسانه های مختلف شمه ای از کنترل فرقه ای درون تشکیلات و جنایات و زندانی کردنها و حتی مرگهای زیر شکنجه و قتلهای سری مخالفان در داخل قرارگاههای سازمان در عراق و تجاوزات جنسی شخص مسعود رجوی رهبر فرقه به تعداد زیادی از زنان سازمان را برملا ساخته اند. آیا هنوز ثابت نشده است که این یک فرقه مخرب کنترل ذهن است؟ آیا نسبت به نقض شدید اولیه ترین حقوق انسانی در داخل اردوگاه توسط رهبران فرقه رجوی تردیدی وجود دارد؟
موارد متعددی بوده است که فردی که یک روز به ناظران ملل متحد مراجعه کرده و خواهان خروج شده است دیگر پیدایش نشده و حتی بعدا طرح درخواست از جانب خودش را انکار کرده است!!
ناظران ملل متحد خود بهتر از هر کس دیگری می دانند که از زمان ورود به اردوگاه تا زمان خروج توسط مسئولین فرقه اسکورت و مراقبت می شوند و خوب می دانند که رهبری فرقه مانع خروج افراد از اردوگاه و ارتباط آنان با ناظران می شود.
برخی افراد به عنوان تنبیه در اتاق هایی که برای این کار معین شده است زندانی می شوند یا توسط یکی دو نفر دیگر تحت کنترل شدید ۲۴ ساعته قرار می گیرند. نشست های سرکوب روانی و تفتیش عقاید با عنوان “عملیات جاری” و نشستهای فحش و دشنام به یکدیگر به عنوان «نشست دیگ» و نشستهای تحقیر و شکستن شخصیت انسان با مجبور کردن افراد به نوشتن و خواندن احساسات و افکار یا حرکات جنسی خودشان در برابر دیگر دوستانشان تحت عنوان «نشست غسل یا شستشو» همچنان برگزار می شوند که در آن رفتار های تهدید آمیز و توهین و تحقیر و متهم کردن فرد به انواع جرائم به صورت سیستماتیک و روزمره ادامه دارند.
ناظران بارها اذعان کرده اند افرادی که برای مصاحبه می آیند مشخص است که تحت فشار عصبی هستند و رفتار عادی ندارند و طبق آن چه که برای شان دیکته شده عمل می کنند و حرف می ز نند و همه تقریبا یک سری جملات کلیشه ای را تکرار می کنند. در برخی جلسات افراد در برابر دریافت نامه ای از بستگان رفتار منطقی داشته و آن را خوانده و خوشحال بوده اند اما بعد از بازگشت به اردوگاه نامه های تند و تیزی نوشته و فرستاده اند که چرا نامه جاسوسان ایران را به دست شان داده اند!!
اشتباهی که هنوز تکرار می شود اینست که تصور می گردد فرقه رجوی دارای یک سیستم اعتقادی است. همه متخصصین میگویند که عضویت در یک فرقه ربطی به پذیرش یک سیستم اعتقادی ندارد بلکه موضوع به رابطه ظالمانه و برده وار رهبری فرقه با قربانیان آن بر اساس کارکردهای روانی بر می گردد. رهبران فرقه ها خوب می دانند که چگونه ذهن افراد را کنترل کنند و از تکنیک های روانی و حتی فیزیکی برای مانیپولاسیون آنان استفاده می نمایند.
افراد در این سازمان تحت کارکردهای روانی فرقه ای آنقدر با کارکردهای تفکر صحیح بیگانه شده اند که قادر نیستند منطقی فکر کنند و شرایط پیرامون خود را تجزیه و تحلیل نموده و تصمیم بگیرند. به آنان یک احساس مصنوعی قوی مانند تمامی پیروان فرقه ها داده شده است که از همه برتر و بالاترند و این نعمت را از رجوی دارند و باید تا ابد شاکر او باشند و او را تقدیس و ستایش کنند.
لازم به یادآوری است که طبق آمار اعلام شده از سوی یونامی (هیأت نمایندگی سازمان ملل متحد در عراق) و لیستی که خود سازمان مجاهدین خلق ایران تسلیم یونامی کرده است. ۹۵۰ نفر از افراد کمپهای اشرف و لیبرتی دارای مدارک پناهندگی و اقامت سالیان در کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا هستند. این افراد غالبا تحصیلات خودشان را در این کشورها به دستور رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران در سالهای دهۀ ۸۰ قرن گذشته رها کرده و به عراق رفته و آنجا مانده اند و در حقیقت با انواع ترفندهای فرقه ای و تشکیلاتی رهبری این سازمان و در حالیکه ارتباطشان به طور کامل با جهان خارج و حتی افراد خانواده شان بیش از ۲۵ سال پیش تا کنون قطع شده است و همانند بقیۀ افراد به علت ممنوعیت ازدواج در سازمان مجاهدین بدون همسر و فرزند می باشند در عراق گیر افتاده اند.
از نظر رهبران سازمان مجاهدین خلق ایران هر گونه ارتباط با افراد خانواده فرد را تشویق به جدا شدن از سازمان می کند و به این علت و برای بی خبر نگهداشتن افراد از اخبار و اوضاع بیرون سازمان و اطاعت محض و مطلق آنها از رهبری و حرفها و خطوط و تحلیلهای سیاسی و فرقه ای او هر گونه تماس اینترنتی و تلفنی و مراسلاتی و استفاده از تمام وسایل ارتباط نوین وحتی داشتن رادیو و گوش دادن به آن و مطالعۀ ازاد کتاب و حتی ارتباط و صحبت آزادانه با همدیگر بکلی برای افراد سازمان ممنوع است و وسایل مدرن ارتباطی تنها در اختیار مسئولان بالا و رهبران سازمان قرار دارد.
رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران علیرغم هشدارهای مکرر نیروهای اپوزیسیون ایرانی و منتقدین و ایرانیان دلسوز در خارج کشور تمام تلاششان و لابی گیری هایشان در جهت نگهداشتن قربانیان خود در عراق این کشور سراسر قتل و ویرانی بوده و می باشد به جای اینکه این تلاشها رو به کشورها و دولتها برای اعمال فشار بر آنان جهت پذیرفتن این افراد به عنوان پناهنده و بیرون بردن آنها از عراق باشد.
اما در مورد منبع مالی سازمان به اطلاع جنابعالی می رسانیم که صدام حسین در دیدار مسعود رجوی با او در سپتامبر سال ۲۰۰۰ سهمیۀ سازمان از نفت عراق را از روزی ۷۰ هزار بشکه در روز به روزی صد هزار بشکه افزایش داد یعنی ۳ میلیون بشکه در ماه به ارزش بیش از ۹۰ میلیون دلار در ماه به قیمت نفت در آن موقع به علاوۀ میلیونها بشکه در مواقع اضافه تولید از محل یادداشت تفاهم بین المللی نفت در مقابل غذا که به صورت کوپن به خارج عراق منتقل و توسط تشکیلات سازمان در خارج به فروش می رفت. نامۀ ستاد مالی سازمان به وزیر نفت عراق در اکتبر سال ۲۰۰۲ را مبنی بر درخواست تحویل سهمیۀ ۶ ماه آیندۀ سازمان از نفت عراق به صورت یکجا به علت وجود تحلیلهای بین المللی مبنی بر احتمال شروع جنگ در۶ ماه آینده در آن موقع یعنی مقدار ۱۸ میلیون بشکه نفت با تیتر «درخواست ۱۸ میلیون بشکه نفت سهمیۀ ۶ ماه آینده» ما خودمان ترجمه کردیم که به علت مخالفت اولیه وزارت نفت با پرداخت یکجای این مقدار، شخص مسعود رجوی ناچار به انجام ملاقاتهای مکرر با وزرای نفت و صنایع و اطلاعات عراق شد و سرانجام توانستند کوپنهای سهمیۀ ۶ ماه از نفت عراق یعنی ۱۸ میلیون بشکه را یکجا شش ماه قبل از شروع جنگ و حملۀ آمریکا از دولت وقت عراق بگیرند تا بتوانند قبل از بسته شدن راهها و عدم امکان خروج از عراق و افت و محدودیت فروش و قیمت نفت عراق در نتیجۀ جنگ کوپنهای مذکور را به دفاترشان در اروپا منتقل کرده و در بازارهای جهانی بفروشند. همه ساله هم مسعود رجوی در ۱۴ ژوئیه در پیام تبریکش به صدام حسین به مناسبت سالگرد روی کار آمدن حزب بعث در عراق که ما خودمان آن پیامها را به عربی ترجمه می کردیم از صدام حسین خواستار افزایش سهمیۀ نفت سازمان می شد. این همان منبع درآمد میلیاردی و تمام نشدنی رجوی با سرمایه گذاریهای کلان آن در اروپا و آمریکا و حتی کشورهای عربی از جمله خود عراق در کارخانه ها و هتلها و سینماها و رستورانها و شرکتها و بانکهای خصوصی توسط افراد و شرکتهای پوششی است.
بنابراین ما اعضای جدا شده از سازمان مجاهدین خلق از شما می خواهیم که به مطالب و گفته ها و نوشته هایی سران این فرقه که برای تبلیغ و ترویج افکارشان و دست یافتن به اهداف جنگ طلبانه و ضد انسانی شان به شما داده شده است به هیچوجه اعتماد نکنید و این گواهیها و حقائق و اظهارات ما را که گوشۀ بسیار ناچیزی از وضعیت کمپهای سازمان مجاهدین در گذشته و اکنون و جنایات و اعمال ضد انسانی و نقض شدید حقوق بشر توسط سران این سازمان می باشد در نوشته های خودتان در رابطه با ایران و سازمان مجاهدین خلق به صورت نقل قول از ما درج کنید. پیشاپیش از توجه و همکاری شما در این زمینه سپاسگزاریم.
دفتر کانون ایران قلم در پاریس
قربانعلی حسین نژاد
غفور فتاحیان
۲۱ اوت ۲۰۱۳