حال نزار فرقه رجوی

به حال و روز این روزهای فرقه تروریستی رجوی که مینگریم چیزی که در آن ذره ای هم یافت نیمشود فدا و صداقت و بطور کلی اصولی است که روزی محمد حنیف نژاد، آنها را مبنا و پایه کارش گذاشته بود! پایداری به روی اصول ضد امپریالیستی محمد حنیف و یارانش باعث شده بود که آنها با فدا کردن جان خود در زندانهای رژیم شاه به شخصیتهایی ماندگار و انقلابی تبدیل شوند که بسیاری از کادرهای امروز سازمان با الهام گرفتن از آن شهیدان راه مبارزه را انتخاب کرده بودند! فدا و صداقت را سرلوحه سازمان خود گذاشتند و خودشان هم جزء اولین کسانی بودند که با خون خود پای شعار فدا و صداقت ایستادند و راه جهاد و مبارزه علیه دشمن داخلی و ستم شاهی و دشمن خارجی یعنی امریکا و نظام امپریالیستی را گشودند!
اما متاسفانه بدلیل اینکه مسعود رجوی در زندانهای شاه تاب تحمل شکنجه را نداشت و کم آورده بود شاه حکم اعدام او را به ابد تخفیف داد و بعد انقلاب سال 57 او بهمراه دیگر زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد و چو انداخت که بخاطر فعالیتهای دیپلماتیک برادرش دکتر کاظم رجوی شاه مجبور شده بود که حکم رجوی را به ابد تغییر دهد و او که تنها بازمانده از مرکزیت سازمان بود شد رهبر!!!  اما بطور خاص از بعد از سال 1367 و پذیرش آتش بس توسط دولت ایران و بایکوت شدن مجاهدین در عراق آنها ناگزیر بودند که یا دوباره برای ادامه کار سیاسی به اروپا بازگردند و یا اینکه سرنوشت خودشان را به صدام دیکتاتور سابق عراق گره بزنند و با سرکوب نیروهای داخلی خود و با فریفتن آنها و کوتاه آمدن از اصول اولیه و رو آورن به مزدوری تمام عیار برای صدام در آن کشور بیتوته کنند و به حیاتی خفیف و خائنانه تن دهند! واقعیت اینست که در دنیای سیاست کوتاه آمدن از اصول همانند افتادن در سراشیبی تندی است که ناگزیر تا انتهای دره شخص را با خود خواهد برد! آش خیانت رجوی به خلق قهرمانی که سنگ آنرا به سینه میزند تا جایی شور شده که دیگر نزدیکترین یارانش هم تاب خوردنش را ندارند و بدنبال فرصتی برای رهایی و فرار از آن هستند. خود فرقه رجوی هم بشدت بدنبال اینست که چهره خود را بزک کرده و طوری وانمود کند که پنداری از سازمانی مدرن و روشنفکر است و هرگز از اصول دمکراتیک خود کوتاه نیامده است! اما واقعیت چیز دیگر است. سازمان مجاهدین برخلاف ادعاهایش بدلیل اینکه توان حل منطقی و درست تضادهای مبارزه در خارج از  کشور را نداشت تمامی اصول خود حتی اصول اخلاقی را زیر پا نهاد. آنها برای رسیدن به هدف خود از انجام هر کاری حتی حذف فیزیکی نیروهای خود فرو گذار نمیکنند! اساسا حذف فیزیکی شیوه ای است که مسعود رجوی بارها در نشستهای جمعی از آن بعنوان شیوه ای برای خلاص شدن از بحران نیرویی و تضاد از آن یاد میکرد. مثلا در نشستی که با جمع محدودی از مسئولین سازمان در قرارگاه اشرف داشتیم رجوی مشخصا به زهره اخیانی که رئیس ستاد ارتش در آنزمان بود گفت اگر کسی خیلی اذیتتان کرد آنرا حذف فیزیکی کنید و با مشت آهنین جوابش را بدهید! یا مثلا آنقدر شخص را تحت فشار روحی و روانی در تشکیلات قرار میدادند که شخص دست به خودکشی میزد. مثلا خدا رحمت کامران بیات که اهل کرمانشاه بود از شدت فشارهای روحی و روانی در انبار روغن لشکر 65 که تحت فرماندهی زهرا گرابیان و فهیمه ماحوزی بود با خوردن قرص سیانور خودکشی کرد  و بعدش هم فهیمه ماحوزی گفت اینست عاقبت کسی که با انقلاب خواهر مریم راه نیاید! یا مثلا کریم پدارم که بدلیل اینکه انقلاب پوشالی و آب دوغ خیاری مریم را قبول نداشت از شدت فشارهایی که نشستهای مختلف بروی او آورده بودند لوله مسلسل را زیر چانه خود گذاشت و شلیک کرد و در دم جان سپرد! بعدش هم مسئولین سازمان گفتند که چون خسته بوده و چرت زده این اتفاق برایش افتاد و مقصر خودش بوده است که خواب آلود سر نگهبانی رفته است! این موضوع در تمام زمینه های دیگر هم هر کدام بنوعی بود مثلا در خصوص رابطه با صدام که رجوی بعد از اشغال عراق توسط امریکا کلا منکر داشتن رابطه با صدام شد و گفت ما از ابتدا با صدام رابطه خوبی نداشتیم و از سرکوب مردم عراق توسط صدام ناراحت بودیم. در صورتیکه نزدیکترین رابطه بین رجوی و صدام وجود داشت. بطوریکه همگان میدانند که رجوی به فرمان صدام در سال 70 اقدام به کردکشی و سرکوب وحشیانه مردم مناطق کفری سلیمان بک خانقین و جلولا کرد و توسط خود صدام  مستقیما از او تشکر و قدردانی شد. در همان سالها بود که رجوی سرمست از قدرتی بود که بواسطه دوستی با صدام به او رسیده بود و از هرگونه جنایت و خیانت در حق نیروهای خود هم فروگذار نکرد. از همان دوره هم بود ناپدید شدن بی دلیل بچه ها خصوصا بچه های مسئله دار شروع شد و زندان خروس آباد راه اندازی شد! خروس آباد محلی بود در قرارگاه اشرف که نیروهای مسئله دار را برای شکنجه بآنجا میبردند. میگفتند خروس آنجا تخم میکند! بعد از روی کار آمدن امریکا در عراق رجوی دوباره چهره عوض کرد و گفت ما با امریکا متحد استراتژیک هستیم و با صدام اصلا از اول خوب نبودیم. زد زیر هر چی تا حالا گفته بود! شب و روز خوش خدمتی برا ی سربازان امریکایی و با مایه گذاشتن حتی از دختران و زنان جوانتر سعی بر دوستی با سربازان و افسران امریکایی داشت…
ادامه دارد
مراد
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا