هر گروه اپوزیسیون شالوده خود را بر روی دو پایه اصلی بنا می کند تا وجهه و اعتبارو حقانیت کسب کند.
اولین و البته مهم ترین پایه، حمایت مردمی و جایگاهی است که در میان مردم خود دارد و دیگری اعتباری است که درمیان جامعه بین المللی کسب می کند.
سازمان مجاهدین خلق به عنوان گروهی به ظاهر اپوزیسیون همیشه برای به دست آوردن و نگهداشتن این دو جایگاه با معضل روبرو بوده است.
مجاهدین که داعیه مبارزه با حکومت جدید را داشتند، جبهه را در درون کشور خالی کردند و به پاریس و سپس به عراق فرار کردند. در عراق صدام حسین که در حال جنگ با ایران بود آن ها را از نظر مالی وتسلیحاتی تأمین کرد. دیکتاتور سابق عراق همچنین آن ها را اسکان داد.
هم پیاله شدن با یکی از سخت ترین دشمنان ایران که مورد تنفر مردم بود و شرکت درجنگ مستقیم و رو در رو با هم وطنان خودشان، باعث شد تا مجاهدین همان حمایت اندکی را هم که در میان مردم ایران داشتند ازدست بدهند.
بعد از سرنگونی صدام، مجاهدین چهره ضد امپریالیستی خود را تغییر دادند و از آن پس دست به سینه اوامر امریکا بوده اند تا در ایران و یا هر کجایی که تشخیص دهد مطامع این کشور را در حد توانشان تأمین کنند. مجاهدین همچنین توسط اسرائیل مسلح شدند و آموزش دیدند و کمک مالی دریافت کردند تا در مواقع لزوم به اربابانشان در جهت برافروختن آتش جنگ ترور بر علیه ایران خدمت کنند.
در واقع مجاهدین در افروختن جنگ و ترور بر علیه ایران به خدمت امریکا و اسرائیل در آمد به این امید که همچون اپوزیسیونی معتبر و آلترناتیوی مناسب در نظر گرفته شود.
بر خلاف همه ی این ها ،غرب نه به دنبال تغییر رژیم و نه به دنبال حمله به ایران است.
رضا اصلان، محقق اسلامی ایرانی – آمریکایی می گوید:" هیچ کس به دنبال جنگ با ایران نیست. نه ایالات متحده و نه اسرائیل. من می گویم اسرائیل به دنبال حمله به ایران نیست چرا که در موردش صحبت می کند. هرکسی که سیاست های اسرائیل را مطالعه کرده باشد می تواند به شما بگوید که اگر اسرائیل در مورد بمباران ایران صحبت می کند درواقع تمایلی به انجامش ندارد. "
مجاهدین که بیش از پیش در خدمت به امریکا احساس ناکارآمدی می کنند و می دانند که امریکا آن ها را همچون بازیچه ای که زمان انقضایش رسیده است کنارخواهند گذاشت ، مضبوحانه از هیچ تلاشی برای جلب توجه غرب فرو گذار نمی کنند.
سازمان مجاهدین اعضای خود را در کمپ اشرف به کشتن داد، دستور اعتصاب غذای اجباری داد که تا الان نزدیک به 90روز (!) ادامه دارد، گاه و بیگاه تظاهرات به راه می اندازد و ایران هراسی را ترویج می دهد. هر بار پیش ازشروع مذاکرات ایران با گروه 5+1 ،بر سر مسائل هسته ای، اتهامات جدیدی را جعل می کند و افشاگری های جدیدی را به هم می بافد تا شاید بتواند در مسیر دیپلماسی خلل ایجاد کند.
در حقیقت مجاهدین تمام تلاش خود را می کنند تا خود را در صحنه نگاه دارند. با این حال می بینیم که تمامی این تلاش ها بی ثمر بوده اند یا نتیجه عکس داشته اند.
افشاگری ها، حاصلی برای گروه نداشتند. درخواست های مکرر رهبر گروه ازغر ب برای " افزایش فشارها به تهران " و تأکید بر " بی ثمر بودن مذاکرات با ایران " جواب نداد. سرانجام مذاکرات هسته ای ایران در ژنو نتیجه داد. همه طرفین مذاکره توافق را مثبت ارزیابی کردند.
مجاهدین هیچ گاه پایگاه مردمی لازم برای به دست آوردن حقانیت و کسب اعتبار میان مردم ایران را ندارد. همچنین بسیار دور از ذهن است که این گروه ورشکسته بتواند نظر غرب را به سمت خود جلب نماید و اعتباری حقیقی در میان شان کسب نماید، اعتباری بالاتر از یک بازیچه.
در حقیقت مجاهدین هیچ نقش و جایگاهی در آینده ایران ندارند و نخواهند داشت.
الف. سپینود