یک روز پیش از شروع دور جدید مذاکرات هسته ای ایران و گروه 5 + 1، رئیس دپارتمان امنیت ژنو به اعضای سازمان مجاهدین که در نزدیکی دفتر سازمان ملل اعتصاب غذا کرده بودند دستور دادند که محل را ترک کنند.
به هر ترتیب مذاکرات انجام شد و توافقی مابین ایران و 6 قدرت جهان امضا شد. طرفین نشست، مذاکرات را به عنوان حرکتی مناسب به سمت صلح، مثبت ارزیابی کردند.
سخنگوی پلیس در مورد روزی که از اعتصاب غذا کنندگان درخواست شده بود تا بر طبق خواسته قانون و مقامات عمل کنند می گوید:
"کمی بعد از رسیدن مطبوعات، حال یکی از اعتصاب کنندگان بد شد. آمبولانسی خبر شد. یکی از اعضای پلیس برای بررسی هویت بیمار که در حال فریاد بود، سوار آمبولانس شد. هم قطاران او به سمت پلیس هجوم بردند در حالی که فریاد می زدند " فاشیست!" و دو تن از مردان {به پلیس} تنه زدند. یکی دیگر از اعتصاب کنندگان به سرعت خود را به وسط خیابان انداخت و به این ترتیب باعث مختل شدن ترافیک شد."
این صحنه،صحنه نمایش اعضای مغزشویی شده یک فرقه ورشکسته است که مورد بی اعتنایی جامعه بین المللی و اربابانشان قرار گرفته اند و مترصد هر فرصتی هستند تا خودنمایی کنند.
اعتصاب غذا یکی از تاکتیک های رهبران فرقه مجاهدین خلق است تا خود را در صحنه نگاه دارند. در فازهای مختلف و به بهانه های متفاوت و در اصل برای رسیدن به مطامع سیاسی و مسائل پشت پرده دیگر و برای پیش راندن کمپین تبلیغاتی خود، رجوی اعضا را وادار به اعتصاب غذا کرده است.
تازه ترین اعتصاب غذا به بهانه ی نجات جان هفت تن از ساکنین کمپ اشرف به راه افتاده است که به ادعای سازمان در جریان درگیری های اول سپتامبر کمپ اشرف ناپدید شده اند و باز سازمان ادعا می کند که جایی در بغذاد و تحت کنترل نیروهای امنیتی عراقی نگهداری می شوند.
مقامات عراقی بارها این ادعای مجاهدین را که در حمله به کمپ اشرف دخالت داشته اند رد کرده اند و همچنین از کجایی این هفت نفر اظهار بی اطلاعی کرده اند.
سئوالی که این جا مطرح می شود این است که اگر واقعا حفظ جان اعضا تا این حد برای سران فرقه حایز اهمیت است چرا به صدها تن از افراد دستور داده اند تا دست به اعتصاب غذا بزنند و جان شان را به خطر بیاندازند؟ هر کسی که با سیستم فرقه آشنایی داشته باشد و هر کسی که تجربه ی زندگی در درون مناسبات مجاهدین را داشته باشد می تواند با قاطعیت بگوید که اعضا اجازه ی انجام هیچ کاری را بدون دستور و تأیید رهبران شان ندارند.
تعدادی از اعضای سابق مجاهدین خلق این اعتصاب غذای اجباری را محکوم کردند. این افراد طی بیانیه ای رجوی را مسئول جان افراد در بند لیبرتی دانستند. در بیانیه آمده است:" در واقع در تمام امور سیاسی و تبلیغاتی از جمله خودسوزی های سازمان یافته و خودکشی از طریق اعتصاب غذا خطوطی هستند که از سوی رهبری به تشکیلات ابلاغ می شود و اعضا موظف به اجرای آنها هستند. لذا این مطلب که مریم رجوی و دستگاه تبلیغاتی او وانمود می کنند این اعتصاب غذا داوطلبانه بوده و افراد به تصمیم خود درحال اجرای آن هستند دروغ بی ارزشی است…"
اعتصاب غذای 100 روزه آن هم بدون تلفات جانی و گزارش فوت از نظر همه عجیب به نظر می رسد. منتقدان این اعتصاب غذا را نوعی شوی تبلیغاتی خوانده اند که افراد به نوبت در آن حاضر می شوند تا عکس و فیلم از آن ها تهیه شود و ملات به راه انداختن هیاهو برای سیستم تبلیغاتی فرقه فراهم شود. با این حال قربانی کردن تعدادی از افراد برای باورپذیر کردن اعتصاب غذای صد روزه و همچنین تصفیه تشکیلاتی افراد ناراضی اصلا دور از ذهن نیست.
بر اساس گزارش های منتشر شده از طریق سایت مجاهدین، چندین تن از افراد به نقطه بدون بازگشت رسیده اند. مریم رجوی طی بیانیه ای ساختگی از " دوستان کمپ اشرف و اعضای دربند کمپ لیبرتی، که در وضعیت بحرانی به سر می برند و نزدیک به مرگ هستند در شهرهای ژنو،برلین، اتاوا و ملبورن خواست تا اعتصاب غذا را پایان دهند.." با این حال مریم رجوی از ساکنین لیبرتی که شرکت کنندگان اصلی اعتصاب غذا هستند نامی نبرد. این نشانی دیگر از نیات شوم رهبران فرقه است تا بار دیگر جان اعضا را بازیچه قرار دهند و سوخت ماشین تبلیغاتی شان را فراهم کنند.
رجوی به عنوان رهبر یک فرقه مخرب که از طرف اربابانش مورد بی مهری و بی اعتنایی قرار گرفته، ممکن است تصمیمات خطرناک تری بگیرد و تعداد بیشتری از رهروانش را قربانی کند.
این در حقیقت تهدید اصلی فرقه و یک فاجعه انسانی است که از طرف غرب نادیده گرفته شده است و نمونه ی دیگری از استاندارد دو گانه در موضع گیری سیاسی امریکا است. درست مثل تروریسم، حقوق بشر نیز موضوعی است که بر اساس جغرافیا و مکان رخداد و حتی بدتر بر اساس منافع سیاسی معنا و مفهوم پیدا می کند.
امریکا همیشه داعیه دفاع از حقوق بشر و نجات ملت ها را داشته و دارد. درطول سال ها در کره، چین، گواتمالا، اندونزی، کوبا، لائوس، ویتنام، کامبوج، گرنادا، لبنان، السالوادور، نیکاراگوئه، لیبی، عراق و جدیدتر از همه در سوریه، حقوق بشر را ابزاری مناسب در رسیدن به منافع و مطامع سیاسی و جنگ طلبانه و اقتصادی خود قرار داده است.
شاهدی دیگر بر این ادعای دروغین امریکا که خود را مدافع پر و پا قرص و طلایه دار دفاع از حقوق بشر در سراسر دنیا معرفی می کند ، بی توجهی به وضعیت اسف بار اعضای فرقه مجاهدین است که در برزخ عراق و در دستان رهبران تشنه قدرت فرقه گیر افتاده اند.
با توجه به شواهد متقن نقض حقوق بشر در درون مناسبات فرقه مخرب مجاهدین که در گزارش رند و دیدبان حقوق بشر نیز آمده است و همچنین شهادت تعداد زیادی از اعضای سابق فرقه که توانسته اند از بند فرقه رها شوند، هم چنین شرایط رو به وخامت ساکنین کمپ لیبرتی، چرا امریکا قدمی پیش نمی گذارد و این افراد را نجات نمی دهد. کسانی که در آن واحد هم در خطر حمله از بیرون و هم در خطر قربانی شدن توسط سران خود فرقه هستند.
اگر امریکا واقعاً توان نجات ملت ها را دارد چرا کمی از توانش را صرف نجات جان کمتر از 3000 عضوی که در کمپی در عراق اسیر شده اند و به دنبال زندگی آزاد هستند، از یک فرقه مستأصل و ورشکسته نمی کند؟!
الف. سپینود