احمد عزیزم سالهایی زیادی است تو را ندیده ام مدت مدیدی است تورا در آغوش نکشیده ام عزیز خواهر! از دی ماه 1382 تاکنون روزهای زیادی سپری شده است. بسیاری روزها که عمیقاً دلتنگ و غصهدار تو و رضا هستم. پیراهن تو و رضا را که در آخرین ملاقات با دستان خود از تنتان در آوردم و تار مویتان را که با دستان خود قیچی کردم و از همان سال تا کنون بین صفحات قرآن و سوره یوسف بامید آزادیتان نهادهام؛ بیرون آورده میبویم، میبوسم و اشک میریزم. پاره جگرم، امیدم، نفسم، بزرگ مَردَم، برادر رشیدم و احمدکوچکم، دائم پیگیر اخبار اشرف و اکنون لیبرتی هستم تمام رنجهایی که تو و تمام دوستانت متحمل شدهاید میدانم. با هر حملهای که به اشرف و اکنون لیبرتی میشد؛ با هر خبر ناگواری که میخواندم یا میشنیدم؛ در گرمای سوزان بیابانهای داغ عراق و اشرف، در تابستان و قطع برق و آب؛ در روند اعتصاب غذا و روزهای طولانی آن، اگر در کنارتو و رضای عزیزم نبودهام لحظه لحظه با شما بودهام و چه روزهای پر اضطراب و پر التهابی را در بیخبری از تو و رضا همگیمان(من، عالیه، نرگس، راحله، حمید و مامان و بابا، همسرانمان و حتی بچهها) گذراندهایم و بعد با جستجوهای فراوان فهمیدیم که هنوز زندهاید و سجده شکر کردیم که خدای منان شما را در دهان اژدها زنده نگاهداشته است.حتی نامهای که به آقای بان کی مون در آذر ماه نوشته بودی خواندم. عکسهای تو و رضا را که در حال اعتصاب غذا بودید دارم و…. برای اعتقادات تو و رضای عزیزم احترام قائلم. اما درک نمیکنم که چرا وقتی مسعود رجوی سالهاست برای حفظ جانش خودش را پنهان کرده و حتی پیامهایش را با سیستم تصویری برای شما پخش میکند؛ چرا مریم رجوی سالها پیش همزمان با حمله آمریکا به عراق همراه با عده قابل توجهی از مسئولین رده بالای سازمان ترجیح دادند بجای اینکه در کنار شما بمانند به فرانسه عزیمت کنند و در رفاه و آسایش و در بهترین شرایط از نظر مسکن، غذا و آزادی و سلامت به سر ببرند و تنها عزیزان ما را در صحاری عراق تنها رها کردند و از آنها به عنوان گوشت دم توپ و به عنوان سپر انسانی استفاده کردند؟ چرا جان و جوانی شما برای آنها بیارزش است؟ اگر در ادعای خود صادقند چرا کنار شما نیستند؟ چرا با شیوههای مختلف از ابتداییترین حقوق انسانی که حق آزادی و داشتن حق ملاقات با نزدیکترین کسان بهشما یعنی خانوادهاتان شما را محروم کردهاند؟ چرا همراه با شما که بیش از صد روز در اعتصاب غذا بودید اعتصاب غدا نکردند؟ چرا موقعی شما در اشرف و لیبرتی زیر بمباران و خمپاره بودید آنجا نبودند؟ و چرا………، بهنظر می رسد مریم رجوی و همدستانش اصرار دارند تا شما در عراق بمانید تا ساختار فرقهای حاکم بر لیبرتی و بر شما حفظ شود و در عینحال از حملاتی است که به لیبرتی میشود؛ برای بقاء خودشان بهرهبرداری سیاسی کنند.
پاره جگرم احمدم، از آرزوهای قشنگت نوشته بودی از هنرستان و موسیقی نوشته بودی و… آرزوهای تو آرزوهای ما هم هست بخدا اگر بازگردی همه آنها با پشتکار خودت محقق میشود ما هم از تو حمایت میکنیم. ولی در وهله اول، نگران شرایط سخت شما هستیم که علاوه بر وضعیت بد اسکان و خوراک و بهداشت و درمان و…. سازمان تعمداً از هرگونه امکانات تماس با دنیای واقعی مثل دسترسی به مطبوعات، روزنامهها و مجلات از دسترسی به تلوزیون آزاد از دسترسی به ماهواره و اینترنت شما را محروم ساخته و قدرت تصمیمگیری شما را محدود ساخته است؛ عزیز دلم آیا وقت اندیشیدن و فکر کردن به این مسائل فرا نرسیده است؟! آیا اصلاً تو و رضا به فکر ما و به فکر پدر و مادر پیرمان هستید؟! آیا زمان بازگشت فرا نرسیده است؟! عزیز خواهر، من با زندگی و شرافتم سلامت شما را تضمین میکنم. آیا دلتنگ خانه نیستید؟! دلتنگ شیراز و حافظیه و سعدی و خواجو و دروازه قرآن و کوهپایه نیستید؟! میدانی که شب یلدا که بهدیوان حضرت حافظ تفأل زدم گفت باید دوباره به عراق بروی؟ میدانی چندبار هرکداممان بامید دیدار شما بهعراق آمدهایم؟ عزیزان خواهر، بال بگشایید و آزادانه بهسمت وطن بهسمت شیراز و بهسمت خانه بازگردید.
رهبران سازمان و اعضای رده بالای آن که در پناه گاههای امن آرمیده اند؛ توجهی به وضعیت و امنیت شما ندارند. در واقع آنها تمایلی ندارند تا برای انتقال شما بهصورت فردی به کشورهای ثالث همکاری و شرایط را فراهم کنند. چراکه میداند بدین ترتیب ساختاری که قبلاً در اشرف و اکنون در لیبرتی بر شما حاکم کردهاند از هم فرومیپاشد. مریم رجوی در بیانیهای که پس از حمله آخر به لیبرتی صادر کرد خواستار انتقال همهی افراد به امریکا شد درحالی که میداند خواستهای محال است! این رهبران تشنهی قدرت تنها شما را بهعنوان وسیلهای برای پیشبرد اهدافشان میخواهند و اگر نتوانند ساختار فرقهای را حفظ کنند ترجیح میدهند زیر بمباران بمانید تا از وجود تک تک شما برای پیشبرد اهدافشان بهرهبرداری کنند. کسی به فکر شما نیست؛ در واقع ساکنین لیبرتی بازیچه معادلات سیاسی سران فرقه مجاهدین با اربابانشان شدهاند.
احمدم، عراق مجاهدین را نمیخواهد؛ تا قبل از سقوط صدام، عراقیها دوستِ مجاهدین بودند اما بعد از سقوط صدام دوست و دشمن هشدار دادند که دیگر عراق برای شما امن نیست و سهمی از آن ندارید. اما سران مجاهدین کماکان اصرار دارند که در عراق بمانند و دوستان جدیدی در سطوح بینالمللی دست و پا کنند. دولت جدید عراق به دلایل متعدد خواستار اخراج فرقه مجاهدین از خاک عراق است. بسیاری از مردم عراق زخم خورده فرقه مجاهدین در دوران صدامند و نمیخواهند مجاهدین در عراق بمانند و قصد انتقامجویی دارند؛ اما نمیدانم چرا تاوان این انتقامجویی را باید برادران بیگناه من که هیچ نقشی در جنایات مریم و مسعود و سایر سرکردگان سازمان مجاهدین نداشتهاند؛ بدهند! در این موقعیت سخت و زمانیکه فرزندان ما موقعیتی نا امن و خطرناک در عراق دارند، این سران خودخواه و قدرتطلب نباید کاری کنند تا انتقال بچهها ازکشوری چنین ناامن به تأخیر بیفتد؛ اما درعمل چنین نیست و رهبران فرقه بهجای تلاش برای انتقال عزیزان دربند ما همچنان رجزخوانی میکند و دشمنتراشی میکنند و تقاضای اسکان دستهجمعی بهشکل پادگانی، را دارند. تقاضایی که خود میدانند تحققش محال است.
در واقع رهبران فرقه مجاهدین در تلاشند با ادامه حضور در عراق ساختار فرقهای این گروه راحفظ گنند چون بهخوبی میدانند در صورت انتقال اعضاء در قالب دستهها و گروههای چند صد نفره به نقاط مختلف، دیگر امکان برقراری مناسبات فرقهای سابق وجود ندارد و فرقه کاملا از هم میپاشد. بههمین دلیل آنها بهدنبال این هستند تا وقتی که نقطهای دیگر برای اسکان دستهجمعی این سه هزار نفر پیدا نکردهاند در خاک عراق باقی بمانند. از دیگر سو حمله به لیبرتی به مریم رجوی فرصت میدهد پشت سر هم بیانیه بدهد و همه را بهخاطر این اتفاقات محکوم نمایند و بهرهبرداری سیاسی کند. در این میان تنها شما هستید که قربانی اهداف سیاسی و فرقهای رهبران مجاهدین خلق میشوید. و این ما خانوادهها هستیم که باید در تب و تاب بیخبری از وضعیت عزیزانمان بسوزیم. احمدم، پاره جگرم و شیرمردم کمی تأمل کن، و ببین که در چه مخمصهای گرفتارتان کردهاند؛ بهخود بیا و بازگرد……….
خواهر دلسوخته و چشمبهراهت آمنه