نامه ای به اسماعیل وفا یغمایی

برادر بهتر ازجانم آقای اسماعیل وفا یغمایی

اگر زکوی تو بویی بمن رساند باد                 بمژده جان گران را به باد خواهم داد

با سلام و احوال پرسی درچند روز گذشته دو نوشته از شما در سایت دریچه زرد تحت عناوین بیماران "عقیدتی" و" تسلیتی تکراری وبی فایده ویا تبریک" خواندم.وچندین بارهم خواندم موجب مسرت من شد که نسبت به چندین سال پیش تقریبا دربعضی از نظرات به نقطه واحد و مشترکی رسیده ایم.
برادرعزیزم:
من برادربزرگ شما و حدودا شش سال ازشما بزرگترم امسال درآبانماه شصت وششمین سال زندگیم به پایان رسید و شما را چون خودم می پندارم و دوستت دارم.من وشما از یک پدر ومادر واحد پا به عرصه وجود نهادیم وخونی که در شریان شما جاریست همان خونی است که در رگهای من نیز جاری و ساری میباشد. ترا همچون چشم خودم دوست دارم واگر زمانی بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست  در و دیوار گواهی بدهد کاری هست. ازابتدای زندگی نیز من و شما دو فکر وعقیده جداگانه داشتیم.من شهروندی ساده وبه دنبال زندگی روزمره وشما طوری دیگر وباید هرآنچه هست بدون کم وکاست برایتان بگویم.
درچندسال پیش اخرین نامه ای که از شما درسایت بدستم رسید ازاینکه من با انجمن نجات همکاری میکنم زیاد خوشحال نبودید.
برادرجان انجمن نجات دربیش از28 استان مختلف کشور بدست کسانی اداره میشود که روزی در اردوگاه اشرف دراسارت همان آقایان و حاکمانی که سراسر نامه انتقادی شما ازانهاست ازدست چنین جلادنی ازپشت میله ها وسیم های خاردار اردوگاه اشرف شبانه فرار را بر قرار ترجیح دادند و به آغوش وطن و خانواده خویش پناه آوردند و انجمنی تشکیل دادند بنام انجمن نجات که بتوانند کمک ویاری به دیگر اسرا وفرزندان وطن نمایند.
برادر عزیزتر از جانم:
از متن و محتوای نامه های شما چنین پیداست که عقاید شما نسبت به زمانیکه دراشرف بودید کم کم کمرنگ تر شده و در یکی دو سال اخیر رهبران و سردمداران سازمان مجاهدین را جانیان وهمچون کسانی که دچار اسکیزوفرنی شده اند مینامید. من هم باشما موافقم.
برادرجان این مطلب را برادرانه می گویم و قسم جلاله میخورم ولله العلی العظیم که انطوریکه دراجتماع کنونی کشور ایران هویداست و ما روزمره از خواص وعوام مردم وکوچه و بازار را میبینیم و با آنها حشر و نشرداریم سازمان مجاهدین یکنفر هم مرید و طرفدار ندارد و همانطور که شما درنامه تان نوشته اید مدت سی سال است که غیر ازحرفهای غیر منطقی و وعده های دروغ چیزی در بلندگوهای خود نگفته و ندارند که بگویند.من نمیگویم که مملکت ما ایران عزیزبهشت موعود است وهیچ مشکل ونگرانی نداریم شما دراین مدت سی ساله شاید پنجاه کشور مختلف را زیر پا نهاده باشیدآیا ان کشورها بهشت موعود بود؟ البته هیچ جا بهشت موعود نیست من قصد تملق وچاپلوسی را ندارم همانطور که یغما جد اعلایمان که شاعر دوران حکومت قاجاریان بوده ودر دربار آن روز هم شغل دیوانی داشته دردیوان اشعارش یک بیت که ممدوح کسی باشد نگفته و از تملق ازاد بوده همانطوریکه در دیوان او این بیت نیز هست:

بعد سی سال کِم گذشت از روزگار شاعری          کافرم من گر یکی مدح کسی دردفتراست

ولی شعرای همزمان او دیوانشان پر از مدح امرا وشاهزادگان وسلاطین قاجاراست.
برادرجان به نسبه ما درکشورمان زندگی خوبی داریم بچه هایمان همگی تحصیلات عالی دارند و در هرشهر وبخشی دانشگاهی برپاست.ازنظر علمی نسبت به چند دهه گذشته پیشرفتهای چشمگیری داشته ایم وضع عمومی مردم خیلی بهتر ازگذشته هایی که شما دروطن بوده اید شده است مشکلات پزشکی که درچند سال گذشته برای آن بایستی به خارج سفرکنند ومتحمل هزینه های سنگین آن باشند وجود ندارد بلکه ایران به کشوری توریست درمانی برای کشورهای همسایه شده است وهم اینک در شهرهای کوچک نیز کارهای پزشکی سنگینی انجام میشود.بهرحال الحمد لله والمنه که وضع مردم خیلی خیلی بهترشده اما هنوز هم مشکلاتی هست که آنهم به یاری خداوند مرتفع خواهد شد.
برادر عریزم همانطوریکه چندین سال پیش برایتان نوشتم وزیاد هم ازنوشتن خوشحال نشدید چون واقعیت و ماهیت سردمداران مجاهدین برای شما آشکار ترشده باید صراحتا عرض کنم اگر انشالله روزی سردمداران مجاهدین دردادگاه عدل ایران محاکمه شوند اینجانب نیز دادخواستی دررابطه با فوت برادرمان امیر یغمایی و فوت پدر ومادرمان که هیچکدام به مرگ طبیعی فوت نکردند وبخاطر دغدغه ها و ناراحتی هایی که این سازمان جهنمی برای آنها ایجاد کرده دق مرگ شده اند و روی در نقاب خاک کشیدند ومن مسئولیت مرگ آنها را مستقیما متوجه سردمداران این سازمان جهنمی میدانم همانطوریکه در بالا ذکرکردم 66سال از عمر من سپری شده قلبم را عمل نموده و با دریچه مصنوعی قلب ادامه حیات میدهم دچار ضعف بینایی شده ام با مشکلات ارتروز زانو دست به گریبان هستم با عصا هم مشکل حرکتی دارم اما همه اینها را تحمل میکنم چون تنها امیدم درزندگی شما هستید همانطوریکه قبلا هم از شما درخواست نمودم ارزو دارم اگر عمری باقی باشد شما را ملاقات کنم.
برادرم مطلب زیاد است وشاید باعث اطاله وقت و کلام گردد اگر عمری بود و توفیقی حاصل شد درمکاتبات بعدی بیشتر برایتان خواهم نوشت.
انکه همیشه بیاد شماست و دوستت دارد
برادرت ابوالقاسم یغمایی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا