گفتگو با آقای علی خاتمی عضو جداشده مجاهدین ـ قسمت هفتم

سایت نیم نگاه: آقای خاتمی همه ما جداشده ها می دانیم که مسعود رجوی هراس و ترس شدیدی از تماس خانواده ها با بستگان و فرزندان تحت اسارتشان در اشرف و لیبرتی داشت و دارد. شما در این رابطه چه توضیحی دارید؟

آقای علی خاتمی: بله کاملا درست است. ببینید، تا آنزمان که خانواده ها به پشت سیم خاردار پادگان اشرف آمدند حدودا ۱۲ سال فقط حرفها و چرندیات سران فرقه و رجوی در طی ۲۴ ساعت شبانه روز را می شنیدیم. رجوی مثل خرمگس در گوشمان وز وز می کرد. نه به پدر فکر می کردیم نه به مادر. غافل از آن که پدر ومادر از غم من دق مرگ شدند و کمر برادران شکست و خواهران پشت شان قوز برداشت و من هم زندگیم را باختم. امروز که به خودم آمدم هرچند که خیلی دیر است ولی خدا را شکر که در جهل و نادانی نمردم و یک بار دیگر سنگهای قبری که در طی سالیان، رجوی روی قبرم چیده بود، توانستم کنار بزنم و دنیای آزاد و عشق و عواطف خانوادگی را لمس کنم. با افتخار می توانم بگویم که رجوی کور خواندی. خانواده هایی که از نظر تو کانون فساد، الدنگ، مزدور هستند و صفات زشتی که شایسته و لایق خودت و مریم بیرحم ات هستند به خانواده ها نسبت می دهی به خاطر ترسی است که از ریزش نیروهایت داری. یک هفته از فرارم از لیبرتی نگذشت همان رژیمی که تو با وقاحت می گفتی ضد مردمی است اکثر اعضای خانواده ام را با هزینه خودش به ملاقاتم فرستاد.

 اصلا فکر نمی کردم بعد از۲۵ سال بتوانم خانواده ام را ببینم. اما آنها را دیدم و در آغوششان گرفتم. باید از همین فرصت استفاده کنم و به رجوی بگویم همه آن حرفهایی را که در مناسبات و تشکیلات کثیفت به دروغ به من القا کرده بودید۱۸۰ درجه عکس بود. تمام آن مزخرفات شما در لحظه اول دیدار و ملاقات با خانواده ام در ذهنم نابود شد. امروز احساس می کنم دوباره بدنیا آمدم و زندگی جدیدی را استارت زدم. بله آقای رجوی زمستان رفت و روسیاهی آن به زغال ماند.

سایت نیم نگاه: بعد از ۲۵ سال که با اعضای خانواده محترمتان دیدار و ملاقات داشتید حتما احساس بی نظیری داشتید.

آقای علی خاتمی: بله، بعد از ملاقات با اعضای خانواده ام تازه احساس انسان بودن را چشیدم.

تا همین امروز بیش از ۲۰ نفر از اعضای خانواده ام با من دیدار کردند و خوشحالم که از دنیا نرفتم و متوجه عمق دروغ های رجوی شدم. ای ننگ و نفرین بر این فرقه نکبت بار رجوی.

هم اکنون من در شرایطی هستم که زیر نظر کمیساریای عالی پناهندگان قرار دارم. قبل از دیدار با خانواده ام تلاش می کردم به یک کشور اروپایی بروم ولی با توجه به ملاقات با خانواده ام و دیدن واقعیات کشور خودم به این نتیجه رسیدم که آزادترین و پاکترین و دموکرات ترین کشور، وطن عزیز خودم ایران است. چندین بار تقاضای ورود به ایران را داشتم ولی مسئولین جواب درخواستم را ندادند. هنوز هم در پی رفتن به ایران هستم و به کشورم افتخار می کنم. خوب است بگویم گوشه ای دیگر از دروغ ها و حقه بازی های رجوی برای من برملا شد آنهم این بود که سران فرقه رجوی می گفتند اگر روزی فرار کنید و از لیبرتی خارج شوید. وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در عرض چند روز شما را به ایران منتقل می کند و می برد در زندانها به شما تیر خلاص می زند  و یا اینکه از شما شکنجه گر می سازد!!!

ولی الان بیش از چندین ماه است که خانواده ام تلاش می کنند تا اجازه ورود مرا به ایران بگیرند. خودم الان در بهترین وضعیت زندگی هستم و با عزت و احترام به کار های من رسیدگی می شود. هیچ کدام از دروغهای رجوی را نه دیدم و نه شنیدم. با تعدادی از جداشده های فرقه رجوی در داخل ایران و هم در خارج از ایران تماس دارم کسی را ندیدم شکنجه گر شده باشد. آخه باید به رجوی گفت فرقه تو اصلا پایگاه مردمی هم ندارد. مردم از شما متنفرند. چرا باید شکنجه گر و وزارت اطلاعاتی بشویم؟ فرقه رجوی مثل یک جسد متعفن است به مرده هر چقدر لگد بزنید فایده اش چیست؟

ادامه دارد …

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا