نامه آقای کریم غلامی به آقای وکیل بن امرسون
با احترامات آقای وکیل بن امرسون
من کریم غلامی یکی از اعضاء و مسئولین سازمان مجاهدین بودم که به مدت ۲۵ سال در این سازمان فعالیت می کردم. من در سال ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) در یکی از عملیات های نظامی این سازمان از ناحیه نخاع مورد اصابت ترکش توپ قرار گرفتم و از ناحیه کمر به پایین، فلج شدم. برادر بزرگترم در یکی دیگر از عملیات های سازمان مجاهدین زخمی و اسیر و در شهر کرمانشاه اعدام شد. خانواده من تماما سیاسی بودند و به همه احزاب مخالف از جمله سازمان مجاهدین، کمک های مالی و لجستیکی می کردند.
من طی ۲۵ سالی که در مجاهدین بودم، همیشه خواستار اعزام به یکی از کشورهای اروپایی برای درمان بودم ولی هیچ وقت با درخواست من موافقت نشد. با تهدید به زندانی کردن و یا فرستادن به ایران و یا تحویل به دولت عراق و رفتن به زندان ابوغریب، از درخواست من ممانعت به عمل می آوردند. بخصوص که در سال ۲۰۰۵ در اثر یک سانحه، استخوان لگن و ران من شکست. بعد از یک عمل ناموفق، پای من به شدت عفونت کرد و مجاهدین به مدت ۹ ماه از درمان آن ممانعت کردند چنانکه عفونت از محل بخیه ها به شکل تاول بیرون زده بود.
تا این که در سال ۲۰۰۹ به کمک دولت عراق توانستم کمپ اشرف و مجاهدین را ترک کرده و به کشور آلمان آمدم و در اینجا تحت درمان قرار گرفتم.
در این رابطه توجه شما را به موارد نقض حقوق بشر در سازمان مجاهدین جلب می کنم:
۱٫ سازمان مجاهدین ماهیانه ۵۰۰ یورو به اعضای خود در آلبانی پرداخت می کند، مسئولین مجاهدین این افراد را تهدید کرده اند که اگر بخواهند سازمان را ترک گفته و یا با خانواده خود و یا با کسانی که از ما جدا شده اند ارتباط برقرار بکنند، حقوق ماهیانه آنها قطع خواهد شد، این افراد تمام وقت تحت کنترل هستند.
۲٫ سازمان مجاهدین، یک تشکیلات فرقه ای است که اعضای آن هیچ اختیاری برای تصمیم گیری ندارند. ایرانیانی که درون این فرقه اسیر هستند، سالیان زیادی است که از هر گونه دسترسی به رسانه های جمعی محروم بوده اند. اعضای این سازمان، از ابتدایی ترین امکانات مثل رادیو، تلویزیون، تلفن، اینترنت و روزنامه محروم هستند. اخباری هم که به اعضای این گروه داده میشود، تحریف شده و دست چین شده است. به همین دلیل اعضای این فرقه هیچگونه آگاهی نسبت به حق و حقوق خود و قوانین بین المللی ندارند که بتوانند آزادانه و آگاهانه تصمیم بگیرند.
۳٫ رهبران این فرقه، با اختناق و سرکوب شدید از درون و شانتاژ علیه تمامی اعضای جدا شده از این فرقه، ترس شدیدی در درون تشکیلات ایجاد کرده اند که اعضای این فرقه از ترس مجازات جدا شدن، این فرقه را ترک نمی کنند. اعضایی که میخواهند جدا بشوند، با مجازاتهای شدیدی روبرو میشوند، مانند برگزاری نشست های مغزشویی و ضرب و شتم افراد در این نشست ها و در ادامه، زندان و شکنجه و حتی مواردی بوده که این افراد سربه نیست و اعدام شده اند.
۴٫ این فرقه، با اهرم های زیادی اعضایش را مغزشویی میکند. یکی از این اهرم ها، نشست های مغزشویی طولانی است. طی سالیان طولانی و تکرار مکرر، مغز اعضای خود را پر از دروغ کرده است، دروغ هایی مثل اینکه هر فردی از این فرقه جدا شود، توسط وزارت اطلاعات ایران و دولت عراق، تحت تعقیب قرار میگرد و زندانی و شکنجه و اعدام میشود. به همین دلیل، اعضای این فرقه از ترس جانشان این فرقه را ترک نمی کنند.
۵٫ رهبران این فرقه، همیشه در تلاش بودند که وضعیت بیماران و مجروحین را مخفی کنند تا هیچ ارگان بین المللی نتواند به بیماران و مجروحین این فرقه دسترسی داشته باشد تا این فرقه پاسخگوی مرگ این بیماران و مجروحین نشود. توجه شما را به دو مورد از مرگ مجروحین به دلیل عدم رسیدگی و درمان آنها، جلب میکنم. عباس حاج حسینی، او در سال ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) در یکی از عملیات های مجاهدین از ناحیه نخاع گردن فلج شد. عباس همیشه خواهان رفتن به خارج از عراق برای درمان بود. ولی مسئولین به او این اجازه را نمی دادند و او را تهدید کرده بودند که اگر به خواسته خودش پا فشاری بکند او را به ایران استرداد خواهند کرد. در یکی از نشست های مغزشویی مجاهدین در سال ۲۰۰۱ مسئول اول وقت سازمان مجاهدین به نام مهوش سپهری(نسرین) در جمع ۳۰۰۰ نفری او را به استرداد به ایران تهدید کرد. عباس حاج حسینی، به دلیل فلج کامل بدنش مشکل تنفسی شدیدی داشت. بخصوص به دلیل وضعیت بد بهداشتی و درمانی عراق، بعد از سال ۲۰۰۳ ریه های عباس حاج حسینی عفونت کرده و نهایتا او فوت کرد. نفر دوم فرهاد (نام مستعار) او از مجروحین عملیات های سازمان مجاهدین در سال ۱۳۶۶ (۱۹۸۷) بود. فرهاد از ناحیه کمر به پایین کاملا فلج شده بود. او نیز همیشه خواهان رفتن به کشورهای اروپایی بود تا تحت درمان قرار بگیرد ولی سازمان مجاهدین مانع این امر شد. عباس حاج حسینی در سال ۲۰۰۷ در یک سانحه استخوان پایش از چند نقطه شکست و او را در شرایط غیر بهداشتی بیمارستان اشرف، مورد عمل جراحی قرار دادند، به دلیل غیر بهداشتی بودن بیمارستان اشرف پای فرهاد عفونت کرد. سازمان مجاهدین به این موضوع توجهی نکردند و برای درمان فرهاد، اقدامی نکردند. در حالی که امکان درمان او در بیمارستانهای ارتش عراق، وجود داشت. نهایتا، در اثر ورود عفونت به خون فرهاد او در سال ۲۰۰۸ بر اثر درد و رنج و بیماری فوت کرد.
۶٫ از سال ۲۰۰۳ تا سال ۲۰۰۹ اردوگاه اشرف تحت کنترل ارتش آمریکا بوده است. به این فرقه تسهیلات فراوانی مثل دارو، امکانات پزشکی، سوخت و مواد غذایی میرساند، ولی هیچ یک از این اقلام به دست اعضای این گروه نمی رسید. این اقلام، یا در بازارهای سیاه عراق فروخته میشد و یا در انحصار رهبران این فرقه قرار می گرفت.
من به عنوان یکی از قربانیان سازمان مجاهدین، از شما درخواست دارم که به امور نقض حقوق بشر در سازمان مجاهدین توجه فرمایید و حقوق سلب شده ما را از سازمان مجاهدین درخواست کنید. در این رابطه من و بسیاری دیگر از قربانیان سازمان مجاهدین، حاضر به شهادت و ارائه مستندات خود هستیم.
با احترام، کریم غلامی
ایران فانوس