سی خرداد و پیامدهای آن برای رجوی ها

در فرهنگ مجاهدین سی خرداد 60 روز مهمی بشمار می آید آنها بر این باور بودند که با دست به سلاح بردن می توانند نظام را یک شبه ساقط کنند و حاکمیت ایران را به چنگ خودشان در بیاورند. به ادعای رجوی سی خرداد نقطه عطفی است برای مبارزه مسلحانه است یعنی سرآغاز خشونت و ترور، مجاهدین اهدافش را بر همین استراتژی بنا کرده بودند.
پایه ای ترین اشتباه خطی رهبری در مقطع 60 شعار مبارزه مسلحانه ای بود که، خصیصه خشونت گرایانه را تا به امروز دنبال کرده است که پیامدش بزرگترین ضربه را به پروسه دمکراتیزه شدن ایران زده است در حالیکه جامعه فضای باز سیاسی را سیر می کرد مجاهدین دست به سلاح بردند.
استراتژی سازمان که توسط بنیانگذاران پایه گذاری شده بود مبنایش حمایت از طبقات ضعیف جامعه بود مخصوصا کارگران و زحمتکشان و خلق های استثمار زده و استثمار شده، و کشف راه حل مبارزه با امپریالیسم به مثابه تنها راه رهایی خلق های جهان و ایران شعار اصلی بنیانگذران بود. فاصله را بنگرید نه تنها نشانی از آن شعارهای ضد استثماری و جهت گیری طبقاتی باقی نمانده است بلکه امروز ما شاهد هستیم مجاهدین در صد متری کاخ سفید دفتر بازگشایی می کنند.
جنگ مسلحانه رجوی به قصد انتقامجویی و تصفیه فیزیکی با مسلمانانی بود که رجوی در سال ۵۴ آنها را دشمنان اصلی خود تعبیر کرده بود و درست بعد از پیروزی انقلاب 57 رهبری انقلاب در اختیار آنها قرار گرفته بود.. هدف رجوی سرنگونی ضربتی جمهوری اسلامی و به ادعای شورای ملی مقاومت او برقراری جمهوری دمکراتیک اسلامی بود.
اگر نگاهی گذرا به نتایج سی و اندی سال پس از سی خرداد 60 بنگریم،جمهوری دمکراتیک اسلامی مورد تصریح رجوی در سال ۶۰ به جمهوری سکولار تغییر کرده است. این تغییر گویای این است رجوی فقط به فکر رسیدن به قدرت است. پذیرش این معنی بما می گوید رهبری مجاهدین از همه چیز حتی اعتقادات خود به شکل ابزاری استفاده می کند کاری به این ندارد رویکرد اولیه مجاهدین چه بوده است، کسب قدرت مهم است ماهیت ایدئولوژیکی یا هر اصول دیگری فدای قدرت.
در این فاصله نیز شاهد بودیم، انفجار ۷ تیر و ۸ شهریور در شرایطی که خاک کشور در اشغال عراق بود این انفجارها همراه با رعب و وحشت، فضای جامعه را بکلی امنیتی می کند و دولتمردان را ناگزیر به گارد بسته سیاسی می کند. فضایی که بعد از انقلاب از هر حیث می بایستی به سمت مدرنیزه شدن و دمکراتیزه شدن می رفت، دچار انسداد می شود. در یک کلام مجاهدین فضای باز سیاسی بعد از انقلاب را تا سالها به فضای بسته تبدیل می کنند.
رجوی مدعی بود با انجام ترور و خشونت بزودی نظام جمهوری اسلامی را سرنگون میکند از آنجائی که از مواضع اصولی برخوردار نبود و در میان توده ها هم جایگاهی نداشتند دیدیم، در مقابل نه تنها به اهداف خیالی خود نرسیده است  بلکه جمهوری اسلامی ثبات بیشتری پیدا کرده است.
سی خرداد رجوی را ابتدا به فرانسه و نزدیکی با احزاب دست راستی اروپایی و بعد به عراق و همدستی با حزب بعث و در نهایت او را به متحد استراتژیکی صدام تبدیل می کند، مجاهدین را همدوش با نیروهای صدام علیه مردم ایران وارد جنگ می کند. سی خرداد بیشترین هزینه را بر مردم ایران تحمیل کرده است.
خرداد سال ۶۳ رجوی مدعی شد به دستاوردهای تازه ای برای تسریع سرنگونی جمهوری اسلامی رسیده است. این دستاوردها در چند بند ابتدایی تدوین و اعلام می شود:
– حذف رهبری جمعی و جایگزین کردن خود به عنوان رهبر ایدئولوژیک
– طلاق مریم عضوانلو از مهدی ابریشم چی و ازدواج اش با مسعود رجوی که با سس ایدئولوژیک تزئین می شود
* انقلاب ایدئولوژیک در عمل این نتایج را به بار می آورد.
– حذف سنت سانترالیسم دمکراتیک، یعنی شیوه اداره جمعی سازمان
– حذف سلسله مراتب تشکیلاتی و از جمله مهمترین آن یعنی دفتر مرکزی و سایر نهادها
– سرخوردگی و ریزش بسیاری از نیروهای سازمان استارت می خورد
– خرافه گرایی در تشکیلات با طرح ادعای شفا یافتن بیماران به یمن انقلاب ایدئولوژیک
– به راه افتادن زندان های درون تشکیلاتی به بهانه چک امنیتی
– ازدواج مریم عضدانلو و مسعود رجوی ۱۳۶۳
این ازدواج سمبل انقلاب ایدئولوژیک مسعود رجوی نام گرفت و هدف آن تخلیه و بیرون ریختن تضادهای انباشته در مورد اشتباهات رجوی در همه پهنه ها، از جایگاه سیاسی، ایدئولوژیکی، اخلاقی و… و پاک سازی ذهنیت تشکیلاتی اعضاء و در نهایت اقناع افراد مسئله دار بوده است.
انقلابی که قرار بود مجاهدین را در منتهی علیه چپ بیمه و واکسینه کند اما می بینیم عکس آن عمل کرد و به بحران مشروعیت مجاهدین به عنوان آلترناتیو بیش از بیش دامن می زند شورای ملی مقاومت را دچار بحران مشروعیت     می کند.
رفتن رجوی از فرانسه به عراق در سال 1365 که به قولش " تا آتش برافروزد و حماسه خلق کند " و در نهایت از عراق راهی ایران شود، در عمل دیدیم به ستون پنجم عراق تبدیل شد.
اعضای منفرد به اصطلاح شورای ملی مقاومت به دلیل تصمیمات خودسرانه رجوی در برقراری ارتباط با عراق از شورا جدا می شوند.
تشکیل ارتش آزادیبخش (سی خرداد ۱۳۶۶)
رجوی ارتش موسوم به آزادیبخش را در سال 1366 تشکیل می دهد با امکانات صدام و پول های باد آورده او، مریم رجوی بارها به تاسی از همسر دومش می گوید این ارتش تنها راه حل ممکن برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. اما ارتش آزادیبخش رجوی امروز بالکل خلع سلاح و از موضوعیت ساقط شده است، انحلال این ارتش اعلام شده است و باقیمانده افراد که سه هزار سالخورده و بیمار و بلاتکلیف و مستاصل هستند به عنوان گروگان های رجوی تبدیل شده اند و افراد حتی قادر نیستند برای آینده فردی خود تصمیم بگیرند.
به اصطلاح شورای ملی مقاومت که با هدف یک جبهه واحد از مخالفان تشکیل شده بود حالا می بینیم هر روز تقلیل می یابد در واقع شورا اسم مستعار سازمان مجاهدین می باشد.
ریزش شورا همچنان ادامه دارد کریم قصیم و محمدرضا روحانی جدید ترین جداشدگان شورا هستند رجوی هیچ یک از جریانات مخالف شورا را به رسمیت نمی شناسند. جبهه همبستگی که توسط مریم تشکیل شده بود در عمل شکست خورد در مواجه با تشکیل شورای ملی ایرانیان توسط رضا پهلوی با شکست مواجه شده است. شورای رجوی پس از سی و اندی سال هم چنان در پی یافتن مشروعیت است.
خلاصه از سی خرداد سال 60 اگر بخواهیم سر فصل های فرقه رجوی را بررسی می کنیم می بینیم جز حقه و فریب و دروغ که به خورد هواداران و اعضاء می دادند دستاورد دیگری نداشت ولی هزاران نفر قربانی و معلول و مصدوم شدند و این ماحصل اشتباه رهبری قدرت طلب فرقه بود.
حال در آستانه سی خرداد 93 دیگر سران فرقه آن تب و تاب گذشته را ندارند و سعی دارند با برنامه های دیگر این سرفصل خیانت را به فراموشی بسپارند ولی اما این سئوال باقی است که رجوی ها چه پاسخی به این همه وعده های داده شده دارند و هزاران سئوال بی پاسخ دیگر…
محمد رضا گلی اسکاردی         
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا