درد دلی با فرزندم
با سلامی گرم و از اعماق وجود و آرزوی سلامتی برای پسرعزیزم مهدی جلیلیان که سالهاست از دیدن روی ماهش محروم و از حالش بیخبرم. پسر عزیزم مهدی جان امیدوارم که علیرغم این حوادث تلخی که هرچند روز یکبار در کمپ لیبرتی اتفاق می افتد و جسته و گریخته اخبار ناگوارش شنیده می شود تو و سایر دوستان اسیرت در لیبرتی در سلامت باشید وبعد از این همه حوادث تلخ و سالها سختی و تحمل انواع شکنجه های روحی و جسمی و تحقیری که توسط سران جنایتکار و فریبکار فرقه منحوس رجوی بر تو و سایر دوستان اسیرت اعمال شده دیگر به این نتیجه رسیده باشید که ناخواسته در دام عنکبوتی یک فرقه جنایتکار و عاری از هرگونه حس انسانی گرفتار شده اید که حتی در مواقع بیماری و نیاز به دارو و درمان هم به بهانه های دورغین و خلاف واقع همچون محاصره پزشکی، در نهایت با بی رحمی شما را به حال خود رها می کنند تا با درد و رنج بیماری جان عزیزتان را بگیرند و شما را قربانی کنند و بعد با بی شرمی و وقاحت تمام با پروژه شهید سازی از خون شما سوءاستفاده کرده و دست به مظلوم نمایی بزنند.
این وسط تنها چیزی که برای سران جنایتکار فرقه ذره ای ارزش ندارد زندگی شما اعضای اسیر و نگون بخت است. بنابراین پسر عزیزم مهدی جان بیش از این عمر و جوانیت را تباه نکن و به خودت و دل من رحم کن. عزیزم نصحیت مادرانه مرا گوش کن و تا بیش از این دیر نشده و تا این جنایتکاران بلایی بر سرت نیاورده اند خودت را از این باتلاق مرگ آور نجات بده وسعی کن خودت برای زندگیت تصمیم بگیری. فرزند عزیزم سالهاست از بابت دوری تو رنج می برم من تنها سلامت وآزادی تو را از خداوند خواستارم و آرزویی جز دیدار روی ماه و صورت مهربانت را ندارم پس عاجزانه از تو می خواهم که راه رفته را برگردی و این آخر عمری مرا از درد و رنج این حسرت و بیخبری برهانی. فرزندم با تمام وجود دوستت دارم و مشتاقانه چشم به راه بازگشتت هستم. تو را به خدا می سپارم و هر لحظه آزادی و رهاییت را از خداوند رحمان عاجزانه طلب می کنم. قربان تو مادرت