بر هرانسانی که صاحب عقل متوسطی هم که باشد، روشن است که زندگی با فراز و فرود های زیاد واغلب غیر قابل پیش بینی شده ایست که ضرورتا نمیشود هر روزی شاد ویا غمگین بود، توام است. این دو مقوله گرچه متضاد ولی همزاد هم هستند وبه توالی ویا نسبت های نامعین- بسته به نوع انسانها، وضعیت جسمی و روحی آنها، طرز دنیا نگری شان، اوضاع اطرافیان، وطنش وجهان- رو میآورد.
یعنی اینکه انسان هرگز در طول عمر خود وحتی مقطع کوتاهی از آن نمیتواند مدام خوشحال ویا برعکس دائما نگران و گرفته باشد وکسی که ادعا کند که همواره و ازهرپیشآمد خوب وبدی خوشحال میشود، اورا یا باید جزو دیوانگان یا شیادان قرار داد که گروه مافیایی رجوی درزمره ی این افراد است. کدامیک؟
دراین مورد قضاوت وتحلیل برعهده ی زمان و ایضا خواننده ی این یادداشت کوتاه است.
در کارنامه های آنها که پیروزی آنچنانی ثبت نیست، اما تا بخواهی شکست، رسوائی جنایت و… ستون های کارنامه ی سی واند سال فرقه ی رجوی را تشکیل میدهد وآنها درواکنش به هریک ازاین پدیده های اغلب منفی، با شور ونشاط قلابی، مزورانه ویا از سر دیوانگی وارد میدان شده و طوری هیاهو بپا میکنند که تو گویی همین حالاست که تاج شاهی برسر رجوی نهاده شده و آنها درایرانی که متصرف!! شده اند به استمرار مناسبات برده داری موجود در اشرف واکنون در لیبرتی و اوورسوراواز وتداوم عیش ونوش و توسعه ی حرمسراهای رجوی و… خواهند پرداخت!
برخورد رسانه های مجاهدین به عملیات فروغ جاویدان که ازطرف مقابل مرصاد لقب یافته است، نمونه ی بارزی از این نوع برخورد دیوانه وار یا شیادانه است!
صرفنظر ازاینکه رجوی و مشاورانش- اگر حق مشورتی به دیگران داده باشد- با تدارک این حمله ی جنون آسا وعجولانه چه نیت خامی دربرداشته اند، اینجانب بعنوان فردی که درباره ی جنگ های جهانی ازنوع کلاسیک ویا چریکی آن مطالب زیادی در کتاب ها خوانده ودر فیلم ها (مخصوصا فیلم های یوگسلاوی سابق که اربابان رجوی بجرم اینکه این کشور ازاعضای موسس و موثر جنبش عدم تعهد بود وبنای تسلیم و مجیز گویی دنیای دوقطبی شرق وغرب را نداشت به روز سیاهش نشاندند)، دیده ام.
حمله ی مرداد ماه 1367 رزمندگان کور وکر واغفال شده ی رجوی، مشخصات هیچ یک از این جنگ ها را نداشت ودر حکم خودکشی پر راز و رمزی بود که مسلما روزی دلایل آن فاش خواهد شد والبته ممکن است این دلایل ثابت کند که رجوی هیچ برنامه ای نداشته وازسر جنون ویا تحلیل غلط ازاوضاع زمان تصمیم باین خودکشی شدن مردان وزنان مسلوب الاراده ای شد که این مسئله ناشی از کیفیت و مشخصات تشکل هایی فاقد اساسنامه ی دموکراتیک است که طی آن اعضا بتوانند از پایین ترین رده ها نظرات خود را درمورد خط مشی وسیاست های سازمان مطرح کرده ودر انتخاب تک تک اعضای کمیته ی مرکزی ایفای نقش کنند.
بهر صورت این عملیات علیرغم میل باطنی هرایرانی وطن دوست و حکم عقل سلیم، انجام شد وپایان بد فرجامی یافت و تقریبا هیچ کس دراین بازی راه انداخته شده توسط رجوی برنده نشد وبرعکس هزاران نفر خانواده ی ایرانی دردوطرف جنگ فرزندان و… خود را ازدست داده و از سازمانی بنام مجاهدین خلق نفرت پیدا کردند ودرعوض چیزی که نصیب رجوی شد، جا انداختن تدریجی بحث هایی بود که معلوم نیست از کی در مغز علیل وپارانویایی خود داشته وماحصل این بحث ها، کنار گذاشتن هرچه بیشتر یاران قدیمی رجوی و گرفتن قدرت بی کم وکاست ازطرف او بود که برای چند هزار اسیر دربند وگرفتار مغز شوئی شده که نه راه پس داشتند ونه پیش، حکمروانی بی چون وچرایی کرده ودراین میان با گذاشتن هندوانه زیر بغل دختران وزنان فریب خورده ی این مرز وبوم، اعمال ننگین خود را بدست آنها انجام دهد!
ممکن است ایراد این نوشته ازنظر کسانی که نگاه عمیقی به مسائل داشته و از تطورات تاریخ آگاهی کم وبیشی داشته، این باشد که نوشته ی کوتاه حاضر گرفتار مطلق گرایی شده ونمیداند که محال است که نتیجه ی هرکار، شر مطلق باشد و این نوشته در رعایت نسبیتی که درامور است دچار گمراهی گشته است.
بله! خوب وعمیق که بنگریم این ایراد وارد است وشر مطلقی درکار نبوده و لااقل ازنقطه نظر منافع رجوی و…مثبت بوده است!
1- نیروهای کیفی چندی را به کشتن داد ودر ایجاد سکوت گورستانی درمناسبات سازمان موفق شد.
2- زنان و دختران چند صباحی دلخوش بودند که واقعا هم به هم شان مردن وبالاتر از تبدیل شده اند وفمینیزم رونق و تکامل بی سابقه ای آنهم درتشکیلات آنها یافت و افتخار زیادی نصیب شان گردید!
3- جمهوری اسلامی چند هزار نفر از دشمنان ناآگاه آگاه خود را نابود کرد.
4- رجوی موفق شد که تعدادی از جوانان دهاتی بسیجی و نظامیان کم رتبه را ازبین ببرد.
5- وبالا خره ومهمتر اینکه رجوی از نظر داشتن یک حرمسرای بزرگ 600 نفری، رکورد زده و برخودش ببالد که چیزی را که شاهان نداشته اند، او دراختیار گرفته است!
خلاصه اینکه من دلیل این هیاهوی روزهای اخیر رسانه های رجوی را که مدام به همدیگر تبریک میگویند و اظهار پیروزی میکنند واین هیاهو لحظه به لحظه در گوش خراش تر میشود، درک نمیکنم، مگر اینکه قبول کنم که بر خلاف نظر من، 5 مورد ذکر شده اهمیتی والا داشته است. شما چطور خواننده ی عزیز؟!
سعید