وقتی خبر جدید به نقل از مسعود رجوی در همین ایام اخیر مخصوصا نوار صوتی را که در ماه مبارک رمضان برای اعضاء لیبرتی پخش کردند را دریافت کردم وقاحت اش آنقدر بالا گرفته نتوانستم ساکت بشینم، ترجیح دادم در همین مورد چند کلامی را برای دوستان قدیم و جدیدم گفته باشم، تا سیاست پیشگی از نوع خرمرد رندی رجوی را بهتر بشناسیم.
در ماه مبارک رمضان با وقاحت بی نظیر رجوی خودش را در جایگاه حضرت علی جا داد و خانمش مریم قجر را در جایگاه حضرت فاطمه زهرا گذاشته است، در همین مورد از کلام الله مجید کمک گرفته و در طی تفسیر و تعبیر اولاٌ جایگاه را اعضاء بنگرند و دوماٌ افراد به اعتبار جایگاهی که به خودش داده بود جرات نکنند تا با انبوه سئوالاتی که به ذهن شان می رسد و با آن مواجه هستند را مطرح کنند، سئوالاتی که در گلوی تک تک اعضاء گیر کرده، مخاطب اش یک نفر است آن هم شخص رجوی.
مسئول فرقه که خوب فهمید آب خیلی گل آلود است با ترفند جدیدی با سس ایدئولوژیکی در صدد بر آمد در مقابل سئوالات بر حق یک جوری دور بزند تا مهار تشکیلات از چنگ اش رها نشود و راه به فرو پاشی نبرد. به همین دلیل وقتی از جانب بالاترین مسئولین سئوال به عمل آمد پس با توجه به شرایط و وضعیت سیاسی و بلاتکلیفی اعضاء لیبرتی، سرنگونی چه می شود؟ رجوی در پاسخ با دریدگی تمام گفت من مسئول سرنگونی شما نیستم مسئول آخرت شما هستم!!.
توجه کنید در ماه مبارک رمضان خواندن قرآن و تفسیر آن به همین دلیل بود که خودش را از زیر همین سئوالات در ببرد. راستی چه کسی در طی این سالیان حداقل هر سال دو بار وعده سرنگونی به اعضاء می داد،کی بود سال آمادگی برای سرنگونی در سال 77 و سال سین (سرنگونی) در سال 88 و بی شمار وعده های سرخرمن به اسم و نام های مختلف به افراد خود می داد؟ اکنون چه شد که یک باره رسم را عوض کرده از زیر بار مسئولیت شانه خالی نموده و غیر مسئول شده است، خیلی روشن است به دلیل این که این بار از طرف بالاترین مسئولین زیر سئوال رفته است، علاوه بر این از جانب بدنه سازمان با بی شمار سئوالاتی روبرو است که نمی خواهد خود را درگیر کند چون جوابی ندارد، بهترین ترفند همین بود که جایگاه اش را به جای دیگری گره زده و ذهن ها را ببندد تا کسی نزدیک او نشود.
باید به دوستانم و بقیه ارادتمندان بگویم، شرایط عوض شده دیگر این که رجوی بگوید کی بود کی بود من نبودم جواب ندارد، لازم می بینم یادآوری کنم مسعود برای این که انقلاب ایدئولوژیک را توجیه کند به ما گفته بود ضرورت انقلاب و بندهای انقلاب و طلاق و جدائی، فقط به خاطر سرنگونی است اگر ضرورت سرنگونی نبود حرام بود واردش شویم.
واقعیت این است رجوی از روزی که از ایران فرار کرد و روزی که به عراق پناه برد بنا به گفته هایش به خاطر سرنگونی ج.ا.ا. بود، نکند که وی گذشته را از یاد برده باشد؟ مطمئنم این طوری نیست او بهتر از هر کسی خطر را احساس می کند این بار خطر را از درون فرقه می بیند نه از بیرون، به همین دلیل نمی خواهد اعضاء از عراق به مکان دیگری منتقل شوند چون باید به تک تک سئوالات آنها پاسخ بدهد حتی به قیمت جان همه اعضاء اسیر در لیبرتی.
باید گفت خروج اعضاء بعد از سرنگونی صدام امکان پذیر بود اما وی مقاومت کرد و تعداد زیادی کشته و مجروح گرفت تا از عراق بیرون نرود، برای همه روشن بود ماندن در عراق سودی ندارد اما یک سود داشت آن هم به زعم خود که در تاریخ لجن مال نشود ولی دست تقدیر قریب الوقوع رسوایش خواهد کرد و راه گریزی ندارد و رجوی ملعون باید بداند طی این سال ها دنیا و آخرت همه اعضا را خراب کرده است.
محمد رضا گلی اسکاردی