دستگاه زبردست تبلیغاتی سازمان مجاهدین تلفیقی از مبالغ هنگفت پول به همراه مقادیر زیاد فریب را به کار می گیرد تا تصویری از خود، مطابق سلیقه ی مخاطبانش به آنان عرضه کند.
درمیان مدافعان حقوق بشر ماسک حقوق بشری می زند و خود را نمونه ای تمام عیار از یک جامعه ی مطلوب نشان می دهد. به عنوان رنگی ترین شعار گروه، رهبران فرقه مجاهدین نعره ی دفاع از تساوی حقوق زن و مرد و آزادی زنان سر می دهند، در حالی که اسناد متقن و شواهد عینی از اعمال سیستم برده داری مدرن بر اعضایش حکایت دارند. به خصوص زنان فرقه که بدترین سوء استفاده های فیزیکی، ذهنی و جنسی را در درون مناسبات فرقه متحمل می شوند. بتول سلطانی، عضو سابق شورای رهبری فرقه مجاهدین خلق در مصاحبه اش با پرس تی وی از ابعاد گسترده ی ظلمی که در حق زنان فرقه روا داشته می شود می گوید:" چیزی که در سازمان دیدم این بود که زنان در تمام سطوح وسیله ای بیش نبودند. "
رهبران فرقه مجاهدین از یک طرف پروسه انتقال اعضا به خارج از عراق را مختل می کنند و از طرف دیگر زیرکانه سازمان را به عنوان گروهی غیرمسلح که در عراق گیر افتاده است و قربانی حمله ی امریکا به عراق است و محتاج حفاظت آنها، نشان می دهند.
در جمع حامیان جنگ و تغییر حکومت کنونی ایران، مجاهدین ژست سازمان یافته ترین اپوزیسیون قانونی ایران را به خود می گیرند که در صدد برپایی حکومتی غرب گرا هستند و در این راه، نقش جاسوس، قاتل و تروریست – تا جایی که حتی دانشمندان مملکتشان را ترور می کنند – را به خوبی می پذیرند. در مسیر مذاکرات بین ایران و 6 قدرت جهان اختلال ایجاد می کنند و تمام توان خود را به کار می گیرند تا جو را مسموم کنند.
استراتژی فریب ریشه ی عمیقی در تاریخچه ی سازمان مجاهدین دارد. به عنوان گروهی با ایدئولوژی ضد امپریالیستی، مجاهدین ایران در کنار دیگر گروه های انقلابی به مبارزه با شاه ایران – البته به روش خود – پرداختند. بر خلاف این که مصرانه سعی در انکار حقیقت دارند، تسخیر سفارت امریکا در ایران را کاملاً حمایت و پشتیبانی کردند. در حقیقت، در روز تسخیر سفارت امریکا توسط گروه های اسلامی، سازمان مجاهدین اعلامیه ای منتشر کرد با چنین مزمونی:" بعد از شاه نوبت امریکا است"
سپس گروه مجاهدین به مخالفت با حکومت تازه تشکیل اسلامی ایران برخاست و یک سری بمب گذاری ها و حملات خمپاره ای را بر علیه مقامات و همچنین مردم عادی ایران انجام داد. در واقعه بمبگذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر 1360، سازمان مدعی شد که " لانه ی امریکا در ایران را خراب کرده است " و مسعود رجوی اعلام کرد که " ما رژیم را بی آینده کردیم و با بمبگذاری این ساختمان و کشتن افراد داخل آن ارتباط شان با امپریالیسم را خراب کردیم ".
پس از آنکه مبارزه ی مسلحانه سازمان در ایران شکست خورد و مجبور به ترک ایران شد، با دشمن قسم خورده ی ملت ایران همراه شد و طی 8 سال جنگ میان ایران و عراق دست در دست دیکتاتور عراق، بر علیه مردم کشورش جنگید. در سال میلادی 1991(1369 شمسی)، رهبریت سازمان مجاهدین خلق تلاش نیروهای ائتلافی را که قصد عقب راندن ارتش صدام از کویت را داشتند مورد نکوهش قرار داد و آن را " طرح ها و توطئه های استعماری خواند " و امریکا را نهادی امپریالیستی نامید و به این ترتیب بار دیگر ضد امریکایی بودن سازمان را تصریح کرد.
با تمام این ها زمانی که سازمان مجاهدین، صدام را که به عنوان متحد و ارباب قدرتمندش از دست داد ،تمام ضدیتش با امپریالیسم امریکا را نادیده گرفت و تمام تلاشش را کرد تا توجه امریکا را به خود جلب کند.
به هر ترتیب پول های هنگفت سازمان در کنار لابی گری گسترده ی آن، عاقبت نتیجه داد و سازمان توانست نام گروه ار از فهرست گروه های تروریستی امریکا خارج کند. سازمان همچنین توانست حمایت تعدادی از اعضای کنگره و سیاستمداران به نام – اکثریت سابق – را در امریکا جلب کند. سیاستمدارانی که مجاهدین خلق را به عنوان وسیله ای در جهت پیشبرد دستور کارشان در کشاندن امریکا به منجلاب جنگ فاجعه بار دیگری در خاورماینه – اینبار ایران – مفید می دانند.
با این حال بسیار عجیب به نظر می رسد که این گروه جنگ طلبان امریکایی که با علم کردن بهانه های حقوق بشری و مسائل هسته ای به دنبال تغییر رژیم در ایران هستند، از فرقه ای تروریستی که دستش به خون هموطنانش آلوده است و ترور و سوءقصد به جان امریکایی ها را هم در کارنامه دارد حمایت کنند.
برای نمونه هیو شلتون رئیس سابق ستاد مشترک ارتش امریکا و از حامیان سازمان، با متهم کردن دولت ایران به رفتارهای فریب کارانه، مخالفتش با ادامه ی مذاکرات بین ایران و گروه 5+ 1 را ابراز می کند.
دانیل لاریسون تحلیل گر و نویسنده امریکایی در مقاله ی اخیر خود در مجله ی کانسروتیو این نوع حمایت را " بازارگرمی بی شرمانه" مقامات بلند پایه ی سابق امریکایی و سیاستمداران می نامد و می نویسد:" برای هواداران امریکایی سازمان مجاهدین مهم نیست که گروه در مورد عقاید سیاسی اش دروغ می گوید، و آشکارا اهمیتی نمی دهند که همین دروغ ها را برای مخاطب غربی بازگو کنند. در حقیقت، گروه آن چنان آنان را فریفته که گمان می کنند باید با حمایت امریکا مورد تشویق قرار بگیرند."
لاریسون به ماهیت فرصت طلب فرقه اشاره می کند و گروه را " فرقه ی مستبد با ایده های مارکسیستی – شبهه اسلامی توصیف می کند که وانمود می کند دقیقاً همان چیزی است که غربی ها از یک گروه در تبعید ایرانی انتظار دارند."
حامیان فرقه ی تروریستی مجاهدین باید این حقیقت را بپذیرند که کوچکترین سرمایه گزاری بر سازمان مجاهدین و همدستی با این فرقه که هیچ ارزشی برای حقوق بشر و دموکراسی قائل نمی باشد اشتباهی تاریخی خواهد بود.
الف- سپینود