در سالگرد شکستن ظرف ایدئولوژی مجاهدین؛ آخرین ساکنان اشرف قربانی توهمات رجوی

رجوی خطاب به کسانی که نگرانی خود را در باره نگه داشتن اعضای مجاهدین در عراق پس از تحویل پرونده امنیتی عراق از سوی آمریکا به دولت این کشور اعلام کرده بودند، مهاجمانه و با پرخاشگری (به این معنا که حق دخالت در کار مجاهدین را ندارید) گفته بود: « ما خودمان بیش از هر کسی از خطراتی که مجاهدین و ساکنان اشرف را تهدید می کند اطلاع و بر آن اشراف داریم.»

دهم شهریور امسال ارگان ماهواره ای گروه تروریستی فایل صوتی گفتگوی رجوی با آخرین ساکنان اشرف را منتشر ساخت که حاوی نکات بسیار مهمی از جمله اطلاع رجوی از حمله به اشرف بود، تعجب آور این که رجوی برای مهار این تهدید، به جای هر گونه اقدام عملی از آخرین ساکنان نگون‌بخت اشرف برای حفظ امنیت‌شان تعهد می‌گرفت!

شاید در وهله اول گمان شود که مثلاً رجوی نیروهایی آماده به جنگ و مهاجم را با این کار(تعهد گرفتن) دعوت به مهار احساسات تهاجمی شان می‌کند که مبادا با دشمن درگیر شوند و یا کار تحریک آمیزی انجام دهند، اما با شنیدن صدای این نیروها که عمدتاً خودشان را مبتلابه روزمرگی و بی خیالی نسبت به تهدیدات اعلام می کردند، معلوم می شود که رجوی این سناریو را برای دفاع از خودش طراحی کرده است تا در آینده مدعی شود نه تنها به فکر سلامت ساکنان اشرف بوده، ‌بلکه حتی از آنها برای حفظ امنیتشان تعهد گرفته است!

البته در دستگاه رجوی که زندگی و جان انسانها به پشیزی نمی‌ارزد، همین قدر هم از نگرانی نمایی غنیمت است، اما از خلال سخنان تک تک این افراد مشخص می‌شود که متأثر از توهمات رجوی، بدون هیچ نگرانی اولاً اعتقاد به ناتوانی دشمن برای هرگونه اقدامی دارند و دوماً گمان می‌برند که دشمن در بیم از بازگشت مجدد انتقال یافتگان به لیبرتی به اردوگاه اشرف بسر می‌برد؛ همان طرحی که رجوی به خیال خود جهت اجرای آن، موفق می‌شد از طریق گربه رقصانی برای کمیساریای سازمان ملل و دولت عراق و نگه داشتن آن صد نفر در اردوگاه اشرف، اعضایی را که به لیبرتی انتقال یافته بودند را به اشرف بازگرداند. این خیال رجوی شبیه همان توهمات سرنگونی از طریق ترور و فتح تهران در عملیات مرصاد و نظائر متعدد و بی‌شمار این نوع تحلیل‌گری بود که در عمل نه تنها محقق نشد بلکه به ضد خود تبدیل شد.

پس دادن اشرف و تخلیه آن دومین واپس‌نشینی استراتژیکی رجوی بعد از سقوط صدام و پس از تحویل سلاح به نیروهای آمریکایی بود، با این تفاوت که به زعم رجوی سلاحها به دشمن دشمن مجاهدین تحویل می‌شد، اما اشرف دو دستی تقدیم دولت عراقی شد که آن نیز به زعم رجوی دوست دشمن مجاهدین است و به همین دلیل عقب نشینی‌ای عمیقاً شکننده تر و رقت آورتر از خلع سلاح بود. رجوی سلاح را ناموس مجاهدین و اردوگاه اشرف را ظرف و جایگاه تبلور ایدئولوژیک مجاهدین می‌دانست و به این سبب ناموس مجاهدین را بدون تلفات و ظرف ایدئولوژی را با تلفات بالایی از نیروهای کیفی و مورد اعتمادش واگذار کرد، به این معنا که اهمیت اشرف را بسیار بالاتر از سلاح می دانست. ارزیابی وی این بود که ارتش بی سلاح را می تواند به امید روزی که دوباره سلاحها برگردد، در اشرف نگه دارد، اما بدون اشرف نخواهد توانست نیرویی را که برگ برنده اش در مقابل سایر رقبا و عامل عرض اندام برای آمریکاست، نگه دارد و از این رو واگذاری اشرف را می توان به معنای ختم ماجرای مجاهدین در عراق دانست.

بقایای رجوی تلاش بسیاری می کنند تا از این عقب‌نشینی استراتژیکی و شکست عمیق، حماسه بسازند، اما در لحظه لحظه‌ی این افسانه سرایی می‌توان آثار فروریختگی و درد و به خود پیچیدن را دید و علیرغم نیاز همیشگی به شهید و شهیدسازی و پیروزی نمایی های ابلهانه، می شود اثر سرخوردگی و یأس و ناکامی از این شکست عظیم را در وجنات آنان دید.

تن در دادن به پراکندگی ساکنان اردوگاههای سابق مجاهدین در عراق در اقصی نقاط جهان، گزینه غیرقابل پذیرش رجوی که اکنون در حال تحقق است، از آثار سرخوردگی از واگذاری اشرف در نمود بیرونی است، در درون مجاهدین نیز این سرخوردگی چنان واکنشی ایجاد کرد که همچنان رهبری این گروه با آن درگیر است و اگرچه رهبری مجاهدین تلاش کرد با اعتصاب غذا، از اثر انفعالی این شکست بکاهد اما ضربه آنچنان بزرگ و کاری بود که همچنان ترس در لایه‌های پنهان ذهن و شخصیت ساکنان لیبرتی موج می زند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا