اینطور نیست که مخلص تان که " صابر " باشد، ذوق وهنر زندگی راحت و سفر کردن به مناطق مختلف همین آذربایجان خودمان وبا محشور شدن با طبیعت فسونکار وآرامبخش آنرا ندارد وسرش برای درگیری با خانم مریم رجوی هیزم کش، محلل ومشاطه قدرت های مسلط جور وظلم و یکی از عوامل داخلی آنها(مسعود رجوی) درد میکند.
اتفاقا قضیه برعکس است اما مشکلی که دراین مورد وجود دارد عبارت ازاین است که وقتی برادر " صابر" تان کلاهش را قاضی میکند ودربررسی امور مربوط بازندگی اجتماعی به تحلیل سود وزیان قضایا میپردازد، موقتا خود را ازپاره ای لذایذ زندگی محروم کرده ودراین میان می بیند که نپرداختن به اقدامات هیزم کشانی مانند خانم رجوی، نباید ساکت بماند وموضعی نداشته باشد!
پرداختن به سخنرانی های خانم رجوی نه باین معنی است که او سری درمیان سرها دارد، بلکه به نقد او میپردازیم که صفت زشت " هیزم کشی" را بازتر کرده، بی آبرو کنیم و میدانی برای هیزم کش های دیگری که ممکن است درآینده هوس داشتن این شغل راداشته باشند، باقی نگذاریم وبنابراین صحبت ازخانم رجوی نوعی است وما میکوشیم که که با افشای صفات واقدامات رذیلانه ی او بعنوان جزء، کل را زیر ضربات خردکننده ی خود قراردهیم!
باری، سخن از گلو پاره کردن های این خانم محترمه درمراسم اولین سالگرد قربانیان کمپ اشرف است.
خانم رجوی که برای هر حادثه ی مربوط ونامربوط کیسه های طلائی حجیمی دوخته است، این بار نیز فرصت را غنیمت شمرد که مراسم پرجاه وجبروت خود را که بیشتر به یک کارناوال شباهت داشت تا مثلا یادبود قربانیان سال گذشته ی اشرف، برگزار کرده وبا دیدن جلال وشکوه شاهانه ی این مجلس ترحیم؟! وشنیدن صداهای هیستریک مسحور شوندگان روانی یا خریده شدگان مالی، خودرا در ابهت شخصیت محبوب اش- فرح پهلوی – مشاهده کرده تا ملهمی برعقده های مرموزش باشد!
عنوانی که براین سخنرانی نامبرده در رسانه های باند رجوی گذاشته اند " خلع ید از رژیم ایران، یگانه راه حل بحران عراق " میباشد که درابتدا گفته است:
" یک سال پس از حماسه سر خفام اشرف و اعدام جمعی 52 مجاهد سرفراز، در حالی که خونهای پاک و پرارج آنها هم چنان می جوشد و راه می گشاید، دولت آدمکشان دست نشانده ولایت فقیه در بغداد، ساقط شده است؛ اما مجاهدین و مقاومت ایران، استوار و مستحکم و شکوفان، پابرجا مانده و می مانند تا روزی که کاخ ستم ولایت فقیه را از بنیاد براندازند ".
یعنی اینکه عراق مسائل اجتماعی خاص خودش را نداشت وکنار رفتن دولت مالکی براثر جوشش خون این 52 نفر مقتول که بصورت مشکوک، کشته شده اند بوده والبته دلیلی برای شکوفائی باند رجوی هم ارائه داده نمیشود و مطرح نمیگردد که دولت مالکی درایام سالاری آمریکا برعراق بر سرکار آمد وجمهوری اسلامی هم که در هیئت نیروهای ائتلاف نبوده، نمیتوانسته است باندازه ی ائتلافیون غرب در امور عراق نقش داشته باشد!
بازهم اظهار داشته که:
" تا چند هفته پیش، مماشاتگران و متحدان ولایت فقیه در ماندگاری مالکی کمترین تردیدی به خود راه نمی دادند. اما در میان بهت و ناباوری آنها تمام امیدشان یکسره برباد رفت. پس بی تردید، برج و باروی خامنه ای نیز، فرو خواهد ریخت… …تکیه گاه اساسی این رژیم برای صدور بنیادگرایی در منطقه و آرایش آن در جایی که در آن خط بسته بود، درهم شکسته است. حال اگر چه خامنه ای و مالکی با تمام قوا تلاش می کنند آب رفته را به جوی بازگردانند، اما بازگشت این رژیم به تعادل پیشین در عراق، دیگر ناممکن است ".
جواب این ادعا این است که مگر این بنیاد گرایی دست ساخت دنیای یهودی- مسیحی نیست که برای تسلط هرچه بیشتر برجهانی که اینک این تسلط را برنمی تابد، نیست ونبوده که با استفاده از بیکاری گسترده ی جهانی، براحتی میتوانند هرارتش تکفیری را تجهیز وسازماندهی نموده وبکار گیرد که البته وجود متحجرین وابسته به تمام ادیان هم مزیت برعلت میگردد؟
اگر چنین است که تمامی حقایق در جهت ثبوت گفته هاست، این ادعا که ایران به صدور بنیاد گرایی دست زده وپایگاه اساسی اش عراق و دولت مالکی است، چه معنی دارد؟
چرا جنایت دوستان واربابان خود را به حساب دیگران میگذارید ونمیگویید که این بنیاد گرایی از زمان ریگان وحتی قبل ازانقلاب 57 ایران درافغانستان وپاکستان تجهیز وراه اندازی شد ورفته رفته اعضای غیر مسلمان و جوانان مسیحی سرخورده وفاشیستی جذب این گروه ها شدند؟
ما تکفیری های بودایی، یهودی (صاحب دولت اسرائیل) ومسیحی (انواع تشکل های فاشیستی اروپایی) را هم داریم که نباید مربوط به دولت مالکی وایران باشد وسرمنشا همین ها هم اربابان تکفیری های اسلامی هستند.
عراق چه نقشی در ایجاد این گروههای تکفیری داشت ودولت مالکی چکاره بود که که با کنار رفتن او آب بنیادگرایی ازجوی گذشته باشد؟
خانم رجوی درگلایه از ارباب خود میگوید:
" بی عملی دولتهای غرب و مشخصاً ایالات متحده، در قبال جنایات ضدبشری اسد و جانبداری 8ساله آنها از مالکی در تولید و رشد افراطی گری نقش جدی داشته است. این بی عملی باعث شده است که رژیم ایران پس از سوریه و عراق و لبنان و فلسطین، یمن را صحنه تاخت و تاز خود کرده و انبوهی آخوند و پاسدار به این کشور صادر کرده و بخشهای وسیعی از آن را عملاً به اشغال خود در آورده است ".
سئوال این است که باوجود اینکه تحرکات جاری بشار اسد – که ما با اعتراضات مدنی بانحراف کشیده شده ی مردم سوریه کاری نداشته واسد را به درجاتی دراین مورد مقصر میدانیم- مگر غیر از مبارزه با بنیاد گرایی است وآمریکا چه اقدامی برعلیه او مردم سوریه نکرده است که میتوانست بکند؟ ایران کدام آخوند ی را به جاهایی که گفته اید فرستاده است؟ مگر فلسطین درمحاصره ی کامل نیست؟ آیا رژیم ایران ازاین آخوندها به اکراین هم که مرکز ثقل دخالت های آمریکا جهت سیطره ی ناممکن برجهانست، اعزام کرده است؟
خانم رجوی به سخنان خود چنین ادامه داده است:
" فجایع امروز در عراق، از آنجا ناشی می شود که آمریکا رژیم ایران را در حاکمیت عراق سهیم کرد و با خروج نیروهای خود، این کشور را عملاً به شبه نظامیان ملایان واگذار کرد. بنابراین هشدار می دهم. کسانی که با نادیده گرفتن این فاجعه، باز هم خواهان نقش دادن به ولایت فقیه در مهار بحران عراق هستند، فاجعه بزرگتری را تدارک می بینند. مگر این رژیم با شبه نظامیان آدمخوار خود در عراق، هر روز مردم این کشور را سلاخی نمی کند؟ پس چگونه ممکن است دسته آدمکشان، صلح بانی کنند و دسته دزدان، به نگاهبانی بپردازند "؟
موضوع با وجود اینکه بطور مبهم مطرح شده اما میتوان دریافت که تحرکات نظامی جدی نیروهای ائتلاف شیعه وضرباتی که جیش المهدی و سپاه بدر ودیگران بر داعش زدند، خواب مریم خانم را آشفته کرده است. چرا که او فکر میکرد که شیعیان مسلح نخواهند توانست کاری انجام دهند وعراق درتصرف سنی های وابسته یا طرفدار داعش و…، جای امنی برای جولان های فرقه ی رجوی خواهد بود که چنین نشد!
او به سخنان تکراری خود چنین ادامه میدهد:
" هشدار می دهم هر توافقی که شامل اجرای کامل قطعنامه های شورای امنیت، توقف کامل غنی سازی و پذیرش بازرسیهای سرزده نباشد، راه دستیابی به بمب اتمی را برای رژیم باز نگاه می دارد. به رسمیت شناختن و محترم شمردن حقوق پناهندگی مجاهدان آزادی در لیبرتی که کمیساریای عالی پناهندگی ملل متحد و پارلمانترهای عراق و سایر کشورهای جهان، بارها بر آن تأکید کرده اند، معیار مهمی در مورد رفتار دولت جدید در عراق است. دولت آمریکا و ملل متحد به خاطر تعهدات مکتوب و مکررشان، باید از دولت جدید عراق بخواهند امنیت و حفاظت ساکنان را تضمین نموده، موانع موجود در مقابل تأمین الزامات امنیتی را بردارد، دسترسی آزادانه به خدمات پزشکی و لجستیکی را تضمین کند، آری این رژیم ضدبشری، محکوم به سرنگونی است و ملت ایران بی تردید، آزادی را به دست خواهد آورد. در آغاز پنجاهمین سال حیات سازمان مجاهدین خلق ایران، در برابر روح پرفتوح حنیف کبیر و یارانش که این جنبش استوار و ریشه دار را بنا نهادند، ادای احترام می کنیم.
رسالت بزرگ پیشبرد این جنبش، که از حنیف بنیانگذار به مسعود سپرده شد، همان گنجینه ملی و میهنی و نیروی مؤسس و بنیانگذار فرداست که تاریکی استبداد و ارتجاع را به روشنای ایران آزاد فردا می رساند ".
خانم گرامی!
در سال 1368 مسعود خان مطرح کرده اند که حنیف اگر زنده بود بپای مریم میافتاد وبنابراین صفت " کبیری" ازدست اوگرفت واین شما هستید که کبیر نامیده شده اید ولطفا تعارف وسوء استفاده نکنید!
مگر شما سخنگوی کشورهای ثالثی هستید که مسائل هسته ای ایران اینقدر شما را نگران ودلواپس میکند؟ یا ماموریتی ازطرف سازمان ملل متحد و آژانس بین المللی انرژی هسته ای دارید که ملزم به دادن این هشدارها باشید؟
دیگر ومهمتر اینکه بجای تحمل هزینه های گزاف این نوع مراسم رویایی، چگونه فکری به انتقال این اسرای لیبرتی به کشورهای امن نمیکنید؟ چه اصراری بر ماندن آنها درآن کمپ منحوس دارید؟
جالب این است که عراق خود قوانین داخلی دارد وموظف نیست که هرکه دیگران گفتند قبول کند و آنگاه تصمیم بگیرد که چه کسی رادرخاک حود نگهدارد و به چه کسانی این اجازه راندهد؟
اقامت شما درعراق جنبه ی حقوقی وقانونی نداشته ونمیتوانید بر مزایای سوابق این اقامت غیر قانونی تکیه کرده وادعای حقوق سابقه ی سکونت داشته باشید؟
شما دردروران حکومت صدام وبا زد وبندهایی اعضای فریب خورده ی خود را بدون دریافت هیچ مدرک و اجازه ی قانونی، وارد عراق کرده اید واز حقوق پناهنگی مرسوم برخوردار نیستید!
طبق قوانین عراق، شما یک گروه تروریستی شناخته میشوید وحق اقامت درآنجا راندارید!
استنباط من این است که تمامی این صغری وکبری چیدن های شما، طرح درخواست برقراری کمپ لیبرتی را دارید!
با این تصور خام که دری برتخته خورده و با ورود به جبهه ی تکفیری های فعال درعراق وسوریه، تحرکاتی درمرز ایران داشته باشید که آرزوی بشدت دست نیافتنی است!
من در زمانی بشما هشدار داده ام که " کشتی بان را سیاستی دیگر آمده " و آمریکا با طمع ورزی خاص خود، ملاطی فراهم آورده که حتی کشورهای رقیب دیروزی را بهم نزدیک کرده ومیروند که بساط نظام تک قطبی جهان را برهم چینند!
اما شما هم شانسی دراین مورد دارید که نمیدانم به صرفه است درآرزوی آن باشید یانه؟!
ادامه ی خرابی محیط زیست که مسئول درجه اول آن دوستان بزرگتر شماست، میتواند جهان را به کام نیستی بکشاند و درآن صورت شما وجمهوری اسلامی ای وجود نداشته باشد که اینهمه خون دل بخورید.
میتوانید منتظر بمانید که شاید تحرکات اکراینی آمریکا، جهان را به کام زمستان اتمی ببرد که تمامی بشریت ازجمله شما، جمهوری اسلامی ومن هم نباشیم و اصلا این حرف ها هم مطرح نباشد!
صابر