در یکی از سایت های فرقه مطلبی توجه ام را جلب کرد با عنوان هادی شبانی از مزدوران وزارت اطلاعات و انجمن نجات…
دستگاه تبلیغاتی رجوی ها سعی نمود مرا زیر ضرب برده و با بکار بردن یک مشت اراجیف اراده من را برای افشاگری علیه فرقه سست کند که البته این آرزو را به گور خواهد برد.
سران فرقه برای اینکه سوزش و گزش خود را به خاطر افشاگری من کم کند تعدادی از اعضای خود را که در سالهای قبل علیه من موضعگیری کرده و مقاله نوشته بودند را ردیف کرده تا اینگونه نشان دهد که من از ابتدا در خدمت حکومت ایران بودم.
رجوی های شیاد از من که نزدیک به دو دهه در خدمت اندیشه های ارتجاعی وی بودم چیزی نداشته سعی نمود به نام اعضای خود با کلماتی از قبیل " علاقه وافر وی برای راننده اتوبوس شدن و فرهنگ لمپنی، هزل و غیر جدی، ترسو و بزدل و اسیر تعادل قوا و… سعی نمود تا اینگونه سوزش و گزش خود را علیه من نشان دهد البته باید گفت که نگارنده این مقالات اصلا گناهی ندارند چرا که این لجن پراکنی علیه من به دستور سران فرقه بوده است و در این جا باید به نویسندگان مقالات گفت که افراد در درون سازمان هیچ گونه اراده ای ندارند و تصمیم گیرنده هم خود تشکیلات فرقه می باشد و برایم این مارک زدنها ارزشی ندارد و شماها را مقصر اصلی نمی دانم و مطمئن هستم اگر روزی پایتان به دنیای بیرون باز شود شما هم دست به افشاگری خواهید زد.
در مورد افشاگری علیه من به این نکته باید اشاره نمود که بنابه اخباری که افراد جدا شده به تیف آمدند عنوان نمودند که مسئولین فرقه با انجام نشست تشکیلاتی به لایه های مختلف گفتند که من به همراه شش نفر دیگر که از فرقه فرار کرده بودیم نفوذی بوده و اراجیفی از این قبیل.
این لجن پراکنی ها چیز جدیدی نیست و در مورد همه افراد جدا شده صدق می کند و سران فرقه فکر می کنند که می توانند با این اراجیف جلوی افشاگری افراد جدا شده را بگیرند اما در این میان به نویسندگان مقالات و مسئولین فرقه باید گفت که اگر ما نفوذی و… بودیم پس چرا بعد از ظهر همان روز که از فرقه فرار کردیم فهیمه اروانی و فائزه محبت کار در گرمای تیر ماه به مقر نیروهای آمریکایی در اشرف مراجعه کرده و از سر زبونی از سربازان آمریکایی می خواهد که ما را ملاقات کند و به آنها می گوید که آنان هر چه که بخواهند خواهیم داد و دیگر نگران وضعیت قبلی نباشند و چرندیاتی از این قبیل که البته همه بچه ها همسو با هم عنوان نمودند که وی برود و گورش را گم کند دیگر به درون فرقه باز نخواهیم گشت.
این سئوال را سران جاه طلب فرقه باید پاسخ دهند که تاکنون چه تعدادی از اعضا از تشکیلات فرقه جدا شدند وقتی به همه افراد جدا شده انگ نفوذی زدید این چه تشکیلاتی است که اکثر نفراتش را افراد نفودی تشکیل می دهد و شما طی این سالیان برای جذب نیرو چه غلطی می کردید؟!
سران فرقه در جای دیگری از این افشاگری عنوان می کند که من جزء افرادی بودم که خانواده ها را به اشرف بردم آری درست است و هزار بار هم تکرار شود این کار را می کنم چرا که متوجه شدم رجوی ها جز دروغ ریا و فریبکاری چیزی به این خانواده ها نمی گویند و آمدم تا افشاگری کنم که سران فرقه در مورد افراد جدا شده دروغ گفته و اباطیلی بیش نیست و من بعد از بازگشت به ایران حتی یک روز زندانی و شکنجه نشدم البته این مسئله در مورد همه افرادجدا شده یکسان است چه افرادی که مستقیما از عراق به ایران آمدندو چه افرادی که از اروپا به ایران بازگشتند و اگر از ابتدا این گونه برخوردها را از مسئولین ایران دیده بودم قطعا زوتر به کشورم باز می گشتم تا رجوی ها زودتر از اینها می سوختند.
در مورد خانواده های استان مازندران هم باید گفت که رجوی برای آنان کیسه گشادی دوخته بود و فکر می کرد می تواند آنان را فریب دهد ولی با افشاگری افراد جدا شده تمام نقشه های آنان بر باد رفت و اکنون خانواده های استان به خوبی چهره رجوی فریبکار را شناختند و هر روز وی را لعن و نفرین می کنند که باعث شده فرزندانشان در چنگال این دژخیم گرفتار شوند.
از اینکه سران فرقه دست به افشاگری علیه بنده می زنند این مایه افتخارم می باشد که توانستم گوشه ای از جنایت و خیانت های رجوی را افشا کنم.
اگر همکاری با دشمن ایران و ملت عزیز در جنگ و کشتن سربازان ایران و همکاری با سازمان های اطلاعاتی غربی و صهیونیستی و خواهان حمله نظامی غرب به ایران نشانه مزدوری رجوی ها نیست پس این را چه باید نامید.
در پایان به سران فرقه و دستگاه تبلیغاتی او می گویم که این افشاگری و زدن مارک به دیگران سودی ندارد و این مانند تفی سر بالا است که به صورت رجوی های خائن خواهد خورد.
اگر در مسیر آگاهی بخشی از چهره رجوی های نام مزدوری نهاده می شود حداقل نزد خدای خود شاکریم که توانستیم به گوشه ای از خیانت های آنها اشاره داشته باشم و نگذارم که نسل جوان دگر بار فریب این جانیان را بخورند.
هادی شبانی