با آقای احمد رضائی برادر صدیقه که در تشکیلات رجوی اسیر می باشد گپ و گفتگو خودمانی داشتیم وی با آن چهره بشاش و خندانش عنوان نمود که من خواهان این هستم که ملاقاتی با خواهرم داشته باشم این خواسته ای که حتی همه زندانیان از آن بهره می برند ولی در فرقه رجوی این حق از افراد گرفته شده است.
وی عنوان نمود وقتی در سال 82 به ملاقات خواهرم صدیقه رفتم از وضعیت زندگی شان و نحوه برخورد و اینکه نمی توانم با خواهرم به تنهایی صحبت کنم دریافتم که رهبری فرقه جز شعار و عوام فریبی چیزی برای دیگران و اعضای خود نداشته است.
او گفت که من در همانجا به خواهرم گفتم که این چه سازمانی است که اجازه نمی دهد چند دقیقه بعد از سالیان با تو تنها باشم و حرف دلم را به تو بزنم.
من در شهر خودم شاهد هستم که خانواده ها چندین بار برای ملاقات به اشرف رفتند ولی مسئولین فرقه اجازه ملاقات را هم نمی دهند. مگر آنان ادعای مبارزه و آزادی خواهی!! ندارند پس چرا از من برادر و مادر و پدر پیرم ترس دارند.
در دستگاه رجوی فریبکار خانواده یعنی کانون فساد و خانواده یا در قبرستان خاوران دفن هستند و یا در زندان بسر می برند پس برای این فریبکار اصلا خانواده اعضا مهم نیست و همه باید کشته شوند.
وی بعد از توضیحات ما گفت که هر موقع برای ملاقات باشد خواهد آمد و مطرح نمود که اگر ملاقاتی انجام بگیرد حتما خواهرش صدیقه را از فرقه جدا خواهد کرد و به این مسئله ایمان دارد.
ما هم از خدا خواستیم که این شرایط برای احمد و دیگر خانواده های استان بوجود بیاید تا آنان بتوانند با افراد اسیر خود ملاقاتی داشته باشند هر چند این ملاقات از نظر خانواده ها نقطه مرگ سران فرقه خواهد بود.