من به همراه آقای عبدالله افغان در شهر ساری بودیم که یکدفعه تصمیم گرفتیم سری به دوست خوب انجمن نجات استان آقای مهدی رمضانی بزنیم. وقتی با آقای رمضانی تماس گرفتم عنوان داشت که در مغازه اش می باشد و از این حرف ما بسیار خوشحال شد به همین خاطر نزد وی رفتیم. او با دیدن ما بسیار خوشحال شد. آقای مهدی رمضانی از دوستان فعال انجمن نجات استان می باشد با آن روحیه بسیار بالایی که دارد همیشه از رجوی به عنوان لکه ننگی در تاریخ مردم ایران یاد می کند. آقای رمضانی عنوان داشت که من هم مانند شما تنم به این گروه خورده و اکنون وقتی با شما حرف می زنم در می یابیم که بر سر شما و خواهرم یعنی مریم رمضانی چه آمده است که حتی حاضر نیست با برادر و خانواده اش تماسی داشته باشد.
آقای رمضانی عنوان داشت که از طریق انجمن نجات اخبار فرقه رجوی را دنبال می کنم ولی باور کنید دلم برای شنیدن یک لحظه صدای خواهرم تنگ شده است. اگر رجوی به مسلمانی و اسلام اعتقاد دارد این چه کاری است که اجازه یک ملاقات هم به ما نمی دهد. رجوی تروریست طوری سیستم مغزشویی بر پا نموده که خواهرم حاضر نمی شود با من یعنی برادرش تماس داشته باشد این گونه تنظیم کردن در تشکیلات نشانه اوج استیحصال رجوی می باشد و اکنون می توانم متوجه شوم که تشکیلات وی از خانه عنکبوت هم سست تر است.
آقای رمضانی از بس خوش زبان و خون گرم بودند اصلاٌ راضی نبودیم از نزد وی برویم ولی چه کنیم و بیشتر از این نمی خواستیم مانع کارش شویم و به او قول دادیم که به او دو باره سر بزنیم.