برابر اعلام منابع ذیربط ومعتبر جهانی، 80% ازمواد مخدر جهان ازطریق خاک ایران ترانزیت میشود و دولت ایران مشغول ترین کشور جهان درامر برخورد با این مسائل است وحتی سازمان جهانی مبارزه با مواد مخدر، بارها بر فعالیت چشمگیر و مثبت دولت ایران دراین مورد تاکید نموده است.
اگر ایران درمسیر حمل بیشترین محموله های مواد مخدر است، مسلما بیشترین تبعات منفی ومثبت این مبارزه نیز نصیب این کشور خواهد شد.
مثلا بطور طبیعی نیروهای انتظامی ایران بیشترین قربانیان مبارزه با این سوداگران مرز را خواهد داشت ومنابع عظیم مالی را صرف این کار خواهد کرد که اگر این واقعیت (حضور وگذر سوداگران مرگ) دربین نبود، این منابع مالی تحمیل شده چه کمک بزرگی به سازندگی وتوسعه ی کشور ما ما که نمیکرد.
کشور ومردم ما بخاطر قرارگرفتن دریکی ازچهار راه های استراتژیک جهان، ازبابت مواد مخدر به یک قربانی تمام عیار تبدیل شده و هروجدان آگاه و با شرفی باید که نهایت دلسوزی را برای ما نشان دهد وازهرگونه کمک ممکن برای التیام این درد کشنده دریغ نداشته باشد که متاسفانه اکثرا درعمل چنین نیست و برعکس مخالفان کشور چیزی هم دراین مورد ازما طلبکاری میکنند که بنوبه ی خود ظلم و درد بزرگی است!
وقتی ما با چنین وضعیتی مواجهیم وجوانان بیشماری را دراین جنگ کثیف استعماری ازدست میدهیم، شاهد ازهم پاشیدن کانون های گرم خانوادگی وطلاق ها و… هستیم، با مشکل دیگری بنام دستگیری قاچاقچیان مواجهیم که هم ازجنبه ی نگهداری آنها ومخارج مربوطه وهم مشکلاتی که برای خانواده های آنها ایجاد میشود، مشکل دوچندان می شود!
درهر صورت، واقعیتی بنام قاچاق مواد مخدر وآنهم به شکلی که بیان شد، درکشور ما بیداد میکند والبته پرواضح است که جامعه شناسان و روانپزشکان نظرات صائبی دراین مورد ارائه میدهند و دولت هم گوشی برای شنیدن این نصایح و پیشنهاد ها دارد.
اما اصل حقیقت این است که نسخه ها وراهکارهای متخصصین ومصلحین، طوری نیست که همین الان جواب داده وما را ازشر این بلیه بطور یک شبه نجات دهد و میدانیم تحقق آن به عوامل متعدد وگاهی خارج از قدرت واراده ی ما محتاج است!
میدانیم که پس ازانقلاب اواخر دهه ی 1940 درچین، استعمار انگلیس جامعه ای را تحویل رهبران چین داده بود که با اعمال سیاست های ضدبشری این دولت فخیمه، نیمی ازمردم آن معتاد و نیمی اززنانش روسپی بودند ورهبران چین تنها با سخت کوشی بی نظیر وطی یک برنامه ی 5ساله ی جدی وفشرده، ازاین بلا وبدبختی بزرگ رها شدند.
حالا فرض کنید که ما هم شبیه چین عمل کرده ودر یک برنامه ی میان مدت، توان وشانس آنرا یافتیم که این بزرگترین معضل اجتماعی خود را حل کنیم. آیا درطی این مدتی که هنوز مبارزات مان برای ریشه کنی مصرف وترانزیت مواد مخدردوام دارد و سوداگران مرگ هنوز فرصت وامکانات عمل دارند، دست برروی دست بگذاریم وبه آنها وقت دهیم تا پایان برنامه های ما به اعمال خود ادامه دهند؟!
یعنی به آنها نگوییم که بالای چشمتان ابروست وما مثلا تا ده سال کاری با شما نخواهیم داشت؟!
این کار ممکن نیست وحتی موقعیت ایران با چین فرق بسیار لااقل ازنظر نبود موقعیت ترانزیتی برای چین، دارد.
بنابراین طبیعی است که سوداگران مرگ را باید مجازات کرد که ازنظر اینجانب این عمل بمنزله ی انتقام گیری نبوده وباید با ازلحاظ دفع خطر آنها انجام گیرد.
مسئله ی دیگر این است که وفور قاچاقچیان درایرانی با آن شرایط، بطور طبیعی برآمار زندانیان و اعدامی ها خواهد افزود که بهانه ای خواهد بود برای گروه های برانداز و مخربی مانند باند رجوی تا به کمک اربابان خود، پرونده های حقوق بشری برعلیه ایران درست نمایند وبا جنجال سازی دراین مورد، عربستانی را که برای استخدام 800جلاد آگهی رسمی منتشر کرده، ازانظار پنهان نمایند!
البته من هرگز نمیدانم که آیا اعدام این قاچاقچیان تاثیر قابل ملاحظه ای درکم خطر کردن این بلیه ی عمده ی ایران دارد یانه؟ ولی این را هم میدانم که هیچ دولتی حق ندارد ونمیتواند واکنشی دربرابر سوداگران مرگ نداشته باشد.
این درست است که مبارزه با توزیع واستعما ل مواد مخدر به ارائه راهکارهای علمی و پردامنه ای احتیاج دارد، اما این قسمت مسئله هم صحت دارد که قوای انتظامی و قضائی کشور قوانین ومقررات خود را تا اطلاع ثانوی! وتحقق این شرایط مطلوب معطل نمیگذارند!
نوشته ی حاضر با لحاظ مقاله ای در رسانه های باند رجوی که « حقوق بشر, طنابی بر گردن خلیفة… ارتجاع» نام دارد، تهیه شده و باتوجه به حقایق مطرح شده ازطرف اینجانب، ازاین باند پرگو ویاوه سرا سئوال می شود که راه حل شما چیست وآیا بنظر شما دستگاه های مختلف ومربوطه ی کشور باید تا اصلاح تمامی امور، دست بر روی دست بگذارند؟!
نوید