سازمان مجاهدین سعی می کند با هزینه های میلیون دلاری گزاف هر ساله جلسه ای برگزار کند که نشان دهد هنوز هم وجود دارند و مریم قجر چون عروسک دلقکی به خودنمایی بپردازد.
هشتاد میلیون ایرانی و صدها هزار ایرانی ساکن در خارج کشور، هزاران متخصص و حقوقدان و هنرمند ؛ چرا از این گروه بیزارند و جایی در بین مردم ندارند
چرا همچنان پس از سی سال سران احمق و نادان و سرکرده جنایتکار سازمان پافشاری بر اعمال تروریستی خود دارند
چرا اولیه ترین حقوق اعضای خود را به بازی گرفته و از آنها سلب می کنند.
یک دلیل این است که این گروه در دل مردم جایی نداشته و ندارد. و اعتقاد آن به این است که مسیر و راه خود را می باید با جنگ و خونریزی وبرادرکشی به پیش ببرد.
همان مسیری که مردم و ملت ازآن بیزارند.
مردم صلح و برابری و نوع دوستی و عدالت را خواهانند و کسانی که برای رسیدن به خواسته هایشان حتی اعضای خود را قربانی مطامع خویش می کنند و خانواده ها را داغدار می کنند.ضد مردم، ضد دین و ضد انسانیت هستند.
گروهی که حامیان خود را از میان اجنبیان با پول و با نیرنگ بدست می اورد. چگونه می تواند مردمی باشد و چگونه می تواند خواسته های مردم را درک کند.
به مناسبت برگزاری این شوی بی مصرف و نیرنگ سالانه مناسب دیدیم که مقاله زیر به قلم خانم سنجابی را بازنشر کنیم. این مقاله روشنگرانه به قلم ایشان و به کمک چند تن از جدا شدگان و ترجمه هایی مستند از چند روزنامه خارجی تهیه شده است.
لابیگری، تجارت ننگین – گزارشی از تعدادی از متحدین خریداری شده فرقه رجوی
برای سازمان مجاهدین، به دلیل داشتن رهبری خودکامه و مادام العمر و بدلیل بی بهره بودن از یک خط و استراتژی موثر، کارآمد و مشروع، هیچ چشم انداز امید بخشی وجود ندارد. بکار بردن واژگانی چون انحطاط فکری، سقوطِ سیاسی، چرخش مبارزاتی، ابتذال اخلاقی و ماهیت فرقه ای برای تعریف سرنوشت این سازمان کافی نیست. سازمان مجاهدین با شعار مبارزۀ انقلابی برای آزادی خلق قهرمان ایران تأسیس گردید و در این سالها جوانان بسیاری فریب این شعار پر طمطراق را خوردند و چه بسا جان و مال و ناموس خود را بر سر این شعار توخالی باختند. امروز کار سازمان به جایی رسیده که خانواده ها و وابستگان اعضای خود را دشمن و فامیل الدنگ می نامد و نفراتش را مجبور به سنگ باران این خانواده ها در اطراف کمپ نمود. سازمانی که با داعیۀ مبارزه ضد امپریالیستی در تهران مستشارهای آمریکایی را ترور می کرد، امروز دست به دامن آمریکا شده و با خواهش و تمنا، تحریم نفتی و حمله نظامی علیه کشور ایران را (با الگوی عراق و افغانستان) طلب می کند. سازمانی که مدعی “دیپلماسی انقلابی از پایین به بالا” بود و رهبری آن به دلیل شرکت یاسر عرفات در مذاکرات اسلو و کنار گذاشتن مبارزۀ مسلحانه و دستیابی به مناطق خودگردان فلسطینی به وی مارک “خیانت” و سازش می زد، امروز به چنان ورطه ای از سقوط و انحطاط درغلتیده که دیگر پیش بردن مبارزه از طریق سناتورها و نئوکانهای امریکائی و اروپایی را مشروع و حق مسلم خود می داند و در منظرش این حضرات دلاری، فرشتگان آزادی هستند.!
مسعود رجوی بارها در نشستهای خود، به مسئولین رده بالای سازمان گفته است که هر حمایتی، اعم از سیاسی، تبلیغاتی و مطبوعاتی را باید با صرف هر هزینه ای خریداری نمود. وی حتی بر روی خرید حمایت اعراب منطقه تأکید نموده است. طبعاً از سالهای پیشین، استخدام و کرایه شخصیتهای گوناگون غربی و عربی در دستور کار سازمان بوده است، اما در یک و نیم سال گذشته این تجارت ننگین به صورت استراتژی رهبری فرقه درآمده و ابعاد عجیب وغریبی به خود گرفته است.
بطور کلی، سازمان مجاهدین از طریق جوامع و انجمنهای پوششی خود، شرکتهای لابی گر و سخنرانان را با هدف مشخص و با هزینه های سرسام آوری استخدام می کند که این شرکتها نیز در قدم بعدی با اعمال نفوذی که به ویژه در آمریکا دارند، دست بکار جذب و خرید حمایت از مقامات سابق و لاحق آمریکایی و اروپایی می شوند و یا برای همایشهای مریم رجوی، سیاهی لشکر از اتباع هندی وعربی و… کرایه کرده و بسیج می کنند. به عنوان مثال جوامع پوششی ایرانی-آمریکایی در کالیفرنیای شمالی، کلورادو، ویرجینیا و کلن (آلمان)، پرداخت کنندگان اصلی هزینه های سخنرانان و شرکتهای لابی هستند.
کمپانیهای لابی فرقه رجوی در آمریکا
الف- کمپانی امریکایی-انگلیسی “براون لوید جیمز” که از ۲۰۱۱ به استخدام درآمد و تنها بابت ارائه مشاوره در دو ماه مه و ژوئن ۴۰ هزار دلار دریافت نمود. این شرکت علاوه بر لابی گری و اجیر کردن سخنران و راه اندازی تظاهرات برای سازمان مجاهدین، برای خانواده بشار اسد و نیز برای عایشه قذافی در اروپا و آمریکا نیز لابی کرده یا می کند. جالب تر اینکه رئیس این کمپانی به فاینانشال تایمز گفته که مایل است (دولت) ایران را به عنوان یک مشتری جلب کند.
ب- آژانس امریکایی “هری واکر” مشغول لابی برای مجاهدین و برگزاری جلسات و سخنرانیها در هتلهای مجلل و استخدام سخنران می باشد و فی المثل، هوارد دین (که در کنفرانسهای مریم رجوی از وی به عنوان رئیس جمهور آینده ایران نام می برد)، اعتراف نموده که وی توسط این آژانس برای سخنرانی در جلسات مجاهدین استخدام شده و دستمزد می گیرد.
پ- کمپانی “ایکین گامپ اشتراوس هاور اند فلد” (Akin Gump Strauss Hauer & Feld) تکذیب کرده که برای سازمان مجاهدین لابی می کند اما تحقیقات نشان می دهد که این شرکت توسط “جامعه ایرانی-آمریکایی کالیفرنیای شمالی”، که یکی از انجمن های پوششی مجاهدین در امریکا است، استخدام شده و برای خروج سازمان مربوطه از لیست تروریستی لابی می کند.
ت- شرکت “اسپیکرز قرن ۲۱ ” (۲۱st Century Speakers Inc) در پنسیلوانیا سخنران کرایه می دهد و همچنین برای لابی جهت خروج سازمان مجاهدین از لیست تروریستی و حمایت از مریم رجوی در امریکا توسط شورای ملی مقاومت استخدام شده است. شواهد حاکی است که این کمپانی برای تحلیلگران یک بانک فکری در واشنگتن جهت سخنرانی در کنفرانسی در ژنو -با پرداخت هزینه سفر و هتل و دستمزد ۱۰ هزار دلاری برای هر سخنران- دعوت نامه ارسال کرده است.
ج- شرکت “اکزکیوتیو اکشن ” (ExecutiveAction, LLC) متعلق به “کن لیوینگستون” است که در عین حال عضو “کمیته سیاست ایران” (به ریاست “ریموند تنتر” که برای حمایت و لابی سازمان مجاهدین تاسیس شده) می باشد. لیوینگستون از جنگ طلبان شناخته شده امریکا است و تا به حال چند گزارش در محکومیت موضع رسمی امریکا علیه مجاهدین ارائه داده است. شرکت وی همچنین تعدادی تجمع و کنفرانس در حمایت از سازمان در امریکا برگزار کرده است.
این شرکتها و جوامع پوششی سازمان مجاهدین، همچنین بسیج و استخدام سیاهی لشکر برای تظاهرات و گرد همایی های مجاهدین را برعهده دارند. مانند مناسبتهای ۱۷ ژوئن در فرانسه که با پرداخت پول و سفر مجانی، چند هزار خارجی و یا پناهنده را اجیر کرده و یا تظاهرات اوت امسال در مقابل وزارت خارجه امریکا که رسانه ها از قول شرکت کنندگان خارجی گزارش دادند که اصلا راجع به موضوع تظاهرات بی خبر بوده و مابه ازای دریافت پول در تظاهرات شرکت کرده بودند.
مقامات و سخنرانان استخدامی در امریکا که همگی مجبور به اعتراف شده اند که بابت هر سخنرانی در تجمعات مربوط به مجاهدین، علاوه بر هزینه های سفر و هتل درجه یک، پول دریافت می کنند. شامل این افراد می باشند:
«جان بولتون، مایکل موکیسی، تام ریج، هوارد دین، باب فیلنر، تام تانکریدو، ژنرال جیمز جونز مشاور سابق امنیت ملی اوباما، ژنرال وسلی کلارک، ژنرال آنتونی زینی، ژنرال هیو شلتون، ژنرال پیتر پیس، ژنرال جیمز کاناوی، اندرو کارد، لوئیس فری، بیل ریچاردسون، لی همیلتون، رودی جولیانی، مایکل ریس (مشاور میت رامنی)، اد رندل، آنیتا مک براید، کراولی سخنگوی سابق وزارت خارجه امریکا و همچنین روسای سابق “سیا” جیمز وولسی، پورتر گاس و مایکل هیدن و… ناگفته نماند که مجاهدین در تبلیغات خود هیچ اسمی از “سیا” نمی برند.»
یک مقام وزارت خارجه امریکا که به قراردادهای سخنرانی آشنا است به کریستین ساینس مانیتور توضیح داد که معمولاً به هر سخنران برای یک سخنرانی ۲۰ دقیقه ای ۲۰ هزار دلار پیش پرداخت می شود و علاوه بر هزینه سفر، ۲۵ هزار دلار هم در پایان کار پرداخت می گردد.
یک دیپلمات سابق امریکایی به کریستین ساینس مانیتور گفت که وی برای سخنرانی در کنفرانس مجاهدین در پاریس در ازای مبلغ ۲۵ هزار دلار دعوت شده بود اما وی نپذیرفت. به وی گفته شد هزینه سخنرانی او توسط ایرانیان ثروتمند در اروپا پرداخت می شود و او مجبور نیست اسمی از سازمان مجاهدین ببرد و می تواند فقط در مورد مسائل کلی حقوق بشری در ایران سخنرانی کند. با این وجود وی این دعوت را رد کرد.
الیوت آبرامز مشاور سابق کاخ سفید در زمان جرج بوش جزو شخصیتهایی بود که دعوت برای سخنرانی در کنفرانسها و همایشهای وابسته به مجاهدین را رد کرد و به بی بی سی گفت کماکان مجاهدین در لیست تروریستی قرار دارند و دریافت پول برای حمایت از آنها نگران کننده است.
کراولی سخنگوی سابق وزارت خارجه امریکا اذعان داشت که برای سخنرانی در جلسه مجاهدین پول دریافت کرده اما تاکید نمود که وی در سخنان خود محتاط بوده و سخنی از خروج سازمان از لیست تروریستی به میان نیاورده است.
بسیاری از مقامات پیشین و سخنرانان، اطلاعی در مورد مجاهدین ندارند و حتی سخنرانی آنها را سازمان تهیه کرده و به آنها می دهد و عملاً برای یک سخنرانی چند دقیقه ای از پیش تدوین شده، پول هنگفتی به جیب می زنند به صورتی که به طنز گفته می شود که «سازمان مجاهدین منبع درآمد خوبی برای مقامات بازنشسته امریکایی شده است!». برای مثال، اد رندل فرماندار سابق پنسیلوانیا، ابتدا نپذیرفت در مورد موضوع مجاهدین که هیچ نمی داند سخنرانی کند و گفت من صلاحیت آنرا ندارم. اما طی چند روز سازمان برای وی یک متن سخنرانی تهیه کرده و او صبح همان روز برای سخنرانی بریف شد و ۲۰ هزار دلار ناقابل به جیب زد!.
لی همیلتون رئیس مشترک سابق کمیسیون ۱۱ سپتامبر ضمن تایید اینکه پول خوبی بابت سخنرانی دریافت کرده طرح ۱۰ ماده ای مریم رجوی را تایید کرد اما افزود: این طرح فقط روی کاغذ است… آیا واقعا مجاهدین به آن عمل می کنند؟
رسانه های غربی مانند بی بی سی، فاینانشال تایمز و کریستین ساینس مانیتور اعتراف شخص پاتریک کندی مبنی بر اینکه وی برای هر سخنرانی مبلغ ۲۵ هزار دلار دریافت کرده را منعکس کرده اند، هر چند ابتدا وی منکر آن بود.
علاوه بر اینها، آگهی های تمام صفحه سازمان مجاهدین در روزنامه های نیویورک تایمز و واشینگتن پست هر کدام بالغ بر ۱۷۵ هزار دلار مخارج دارد. کرایه سالنها و هتلهای مجلل برای برگزاری این جلسات و کنفرانسها هم بسیار هنگفت است. برآورد شده که هر جلسه با ۱۰ سخنران استخدامی حداقل ۵۰۰ هزار دلار هزینه در بر دارد.
لابی فرقه رجوی در پارلمان اروپا
فرقه رجوی طی سالیان گذشته با دغلکاری و دروغ پردازی در راهروهای پارلمان اروپا بدنبال جلب حمایت نمایندگان پارلمان بوده و همواره سعی نموده است با سوء استفاده از فضای آزاد و قدری هم بی در و پیکر این پارلمان، لابی مطمئنی را برای خود دست و پا نماید، در این مسیر توانسته است با خریدن تعدادی انگشت شمار از نمایندگان این پارلمان، دیدگاههای غلط و وارونه ای را در خصوص ماهیت فرقه به خورد سایر نمایندگان این پارلمان بدهد به نحوی که این دیدگاههای غلط و دروغین منجر به حذف نام این فرقه تروریستی از لیست سیاه پارلمان اروپا گردید.
آلخو ویدال کوادراس و استراو استیونسون ظاهراً نمایندگان منتخب مردم اروپا در پارلمان اروپا هستند، اما واقعیت امر این است که این افراد اجیر شدگان فرقه رجوی می باشند که دغدغه ای جز بازار گرمی و استقبال از سرکردۀ فرقۀ تروریستی رجوی در محل ساختمان پارلمان و نیز برگزاری شوهای مسخره و بی محتوای مریم رجوی در سالنهای جانبی پارلمان ندارند.
قلعه اورسوراواز در فرانسه که محل استقرار مریم رجوی و تنی چند از سران فرقه می باشد در حال حاضر و با توجه به اختفای مسعود رجوی بعنوان سر فرقه عمل می نماید، و بدنه این فرقه در … عراق مستقر می باشد که شامل عمده قوای فرقه می باشد، عمده قوایی که غالباً از طریق مغز شویی و اعمال روشهای فرقه ای از دنیای آزاد خارج قلعه به عمد دور نگه داشته شده اند. قطعاً چنین فرقه ای با داشتن ماهیت ایدئوژیکی-تروریستی که مبتنی بر عمل خصمانه ایدئولوژیک می باشد، برای ادامه حیات و نیز برای حفظ نیروهای مسخ شده خود در دنیای مترقی و متمایل به اندیشه و عمل غیرخصمانه، نیازمند لابیهایی می باشد که فاقد هر گونه ارزشهای انسانی بوده و بتوانند دیپلماسی دروغ و دغل و وارونه گویی را در جهت منافع فرقه در اروپا پیش ببرند.
این لابی تروریستی در پارلمان اروپا، از طرفی بخاطر کمبود اطلاع نمایندگان از ماهیت فرقه رجوی و از طرف دیگر بخاطر سوء استفاده از روند و حقوق پارلمانی، علیرغم حمایت آشکار از قاتلین مردم ایران وعراق، با هیچ مقاومت قانونی، یا سئوال و تحقیقی از سوی مسئولین اروپایی مواجه نگردیده و کماکان آقایان استراو استیونسون و ویدال کوادراس بعنوان نمایندگان منتخب در پارلمان اروپا از موقعیتشان سوء استفاده کرده و در ازای دریافت بسته های دلار عملاً فرقه رجوی را در پارلمان اروپا نمایندگی می کنند.
از دیگر لابیهای فرقه رجوی در اروپا می توان از لرد کربت، لرد آرچر، برایان بیدلی، پائولو کازاکا، دیوید ایمس و تنی چند دیگر از سیاست «مدار»ان و سیاست «نداران» اجاره ای دیگر نام برد.
در اینجا این سئوال مطرح می شود که چرا و به چه دلیل سازمان مجاهدین در سال های اخیر به این تجارت کثیف متوسل شده و با صرف میلیون ها دلار به دنبال خرید حمایت لابیهای اروپایی و آمریکایی می باشد؟
بی شک دخیل بستن های رسوا و مشمئز کننده مریم رجوی بر آستان درماندگان اخلاق و اصول انسانی و نیز عرضه نمودن خود در بازار مکاره غرب، نتیجۀ بی ریشه بودن سازمان مجاهدین در ایران می باشد. به عبارتی این سازمان فاقد هرگونه پایگاه اجتماعی و جایگاه سیاسی در بستر اجتماعی و روند سیاسی ایران است. این سازمان بدلیل منفوریت در بین مردم ایران و حتی ایرانیان خارج از کشور، مسیر ذلت بار و سراسر خیانت لابی گری و اجاره کردن مقامات پیشین آمریکائی و اروپایی، آنهم با هزینه های هنگفت و چند صد میلیون دلاری را در پیش گرفته است تا شاید بتواند خلأ حمایت اجتماعی و سیاسی، که نهایتاً منجر به عدم مشروعیت و حاشیه نشینی آن خواهد شد، را پر نماید.
رجوی بهتر از هرکسی می داند که مردم ایران خواهان او و فرقه اش نیستند و در هیچ شرایطی از او و اهداف نامشروع اش حمایت نخواهند کرد، لاجرم برای ادامه حیات ننگین و زالووار خود نیازمند یک حمایت بدل و قلابی می باشد، حمایتی که نه مبتنی بر اصول اخلاقی است و نه مبتنی بر اصول انقلابی، بلکه حمایتی برخاسته از تجارتی ننگین بنام لابیگری است، حمایتی که براحتی می توان در بازار خود فروشان سیاسی با دلار و یورو آنرا خریداری نمود و آنرا بر ویترین دکان دغل و دروغ آویخت و بنام حمایت خلق قهرمان به خریداران معلوم الحال قالب کرد.
در مقابل، عدم شناخت کافی بعضی از سخنرانان نسبت به ماهیت فرقه رجوی، هم سویی بعضی از اهداف و اعمال سازمان با منافع سیاسی برخی شخصیتهای سیاسی و جنگ طلب اروپا و آمریکا، پرداخت پول زیاد از طرف فرقه به سخنرانان و باب شدن لابیگری بعنوان یک تجارت و شغل پر درآمد برای شخصیتهای سیاسی و اجتماعی از دور خارج شده در اروپا و آمریکا و… را نیز می توان از دلایل اقبال لابی کنندگان فرقه رجوی نام برد و در محورهای زیر مورد توجه قرار داد:
یکم: بسیاری از این افراد نه تنها شناخت دقیقی از ایدئولوژی واپسگرا و مستبدانۀ این فرقه ندارند بلکه برایشان ایدئولوژی و عملکرد فرقه نیز چندان مهم نمی باشد.
دوم: بسیاری از این شخصیتها که مقامات سیاسی و یا نظامی بازنشسته و تاریخ گذشته می باشند، بر اساس اعترافات خودشان و اخبار مستندی که در بسیاری از روزنامه ها منتشر شده، توسط شرکت های لابی در خارج کشور (که به شغلی مرسوم و رایج تبدیل شده) استخدام شده و در ازای دریافت هزاران دلار پول به سخنرانی و حمایت از سازمان مبادرت می کنند.
سوم: از آنجاییکه شخص رجوی دقیقاً می داند که ایدئولوژی وی دیگر هیچگونه مشروعیت سیاسی و حقوقی و انسانی ندارد به حدی که در درون خود فرقه نیز تمام افکار و خط و مشی خود را نمی تواند به روشنی و آشکارا بروز دهد، اینکار راه حل خوبی برای تبلیغ و جلب افکار عمومی می باشد.
چهارم: بسیاری از مقامات اخیر امریکایی که در برخی سخنرانیها برای سازمان یقه درانی می کنند، از جناح جنگ طلب بوده و با اهداف مغرضانۀ سیاسی از این مسئله سوء استفاده کرده و ضمناً پول هنگفتی نیز به جیب می زنند.
پنجم: بسیاری از مقامات سیاسی کشورهای اروپایی با توجه به خط سیاسی کشورهای متبوعشان (و به علت اختلافات سیاسی که با جمهوری اسلامی ایران دارند)، با حمایت از فرقه رجوی بدنبال زد و بندهای سیاسی برای کسب امتیاز از ایران و پیشبرد مطامع خود می باشند.
به دلایل ذکر شده و دلایل جانبی دیگر، علیرغم سر و صداهای همیشگی فرقه رجوی که نود درصد انرژی اش را بر روی تبلیغات سوار می کند، نیت سوء این حمایت ها و جار و جنجال های تبلیغاتی خیلی هم ناروشن نمی باشد، و الا بایستی شک کرد و گفت «مگر چشم این افراد کور باشد و یا عقل شان از کار افتاده باشد که صدای این همه جداشدگان از فرقه و این همه خانواده هایی که حداقل در (
چند) سال اخیر در رنج و عذاب برای دیدار فرزندانشان در پشت درب های (کمپ ها) نشسته اند را نشنیده باشند
حقیقتاً هرکدام از این حامیان ذکر شده را بنگرید که از یک طرف با بهترین امکانات زندگی، و با همسر و فرزند و خانواده خود و از طرف دیگر با عقاید لیبرالی (ضد جنگ و ضد مبارزه مسلحانه و یا ضد اقدامات بنیادگرانه نظیر عملیاتهای انتحاری و خودسوزی)، چگونه می توانند چشم خود را بر این همه اقدامات ظالمانه و بنیادگرانه و متحجر سازمان ببندند و همچنان به دفاع از آن مشغول باشند؟ آیا جز این است که منافع مادی قابل توجهی باید در میان باشد؟
مریم سنجابی