رجوی که الگوی بلامنازع تکبر و نکبت و خود برزگ بینی می باشد با کشته شدن بنیانگذاران فرقه مهار اوضاع را در دست گرفت و چون با یک ایدئولوژی مخلوط از اسلام ارتجاعی و مارکسیسم عقب افتاده و لائیسته که همواره یکی از معجون های سالهای دور و از کار افتاده بود سعی کرد با بزرگ کردن یک سری شعارها و حرکت های شیک و عوام فریبانه تمام تلاش خود را برای جذب اقشار روشنفکر جامعه ایران بکار گیرد که در این رابطه با خرمردرندی و با سوء استفاده از انقلاب ضد سلطنتی خیزش عمومی مردم علیه سلطنت پهلوی و با نام و هیبت آیت الله خمینی در جهت جذب آزاد تمام تلاش خود را بکار گرفت تا آن که با دست خودش گور خط مشی خود را با ابتکار جنگ مسلحانه علیه نظام کند و خود و فرقه ای را در ورطه نابودی قرار داد و با حرکات کور تروریستی انفجارات کذایی از دفتر حزب جمهوری گرفته تا دفتر نخست وزیری و دهها ترور کسبه و بازاری و دانشجو و… و ایجاد ارتش تحت امر صدام وجنگ با سربازان ایرانی تمام تلاش خود را برای گرفتن قدرت در ایران بکار گرفت تا بدین وسیله راه رسیدن به قدرت و حکومت را برای خود هموار کند و همگان دیدند و دیدیم که چطور تق یک ایدئولوژی منحط و زوال پذیر در آمد و با سرنگونی صدام بعنوان پشتیبان تسلیحاتی و ایدئولوژیک فرقه کاملا رجوی ها در سراشیب سقوط قرار گرقتند و یکی پس از دیگری پایگاه و قرارگاهها خود را از دست دادند و نهایتا در گردونه اخراج از عراق قرار گرفتند و از آنجایی که رجوی جرات پاسخگویی به این همه تناقضات چه داخلی و بیرونی تشکیلات خودش را نداشته است سعی نموده در سوراخ موش بماند و هیچگاه سرش را از سوراخ بیرون نیاورد چونکه رسوایی خط و خطوط و همکاری با دشمن ایران و ایرانی همدستی با امریکا و صهیونیسم برای لو دادن پایگاه نظامی کشور خود نزد بیگانگان که ننگ تاریخی بر پیشانی خود و فرقه تروریستی خود گذاشت آری این چنین بوده و هست سرنوشت خیانتکاران و وطن فروشان که رجوی نیز از آن مستثنی نخواهد بود.
عبدالله افغان