مطلبی با عنوان “مرده های خاموش و پلید تاریخ” در سایت آفتابکاران از سایت های سازمان مجاهدین خلق به قلم فردی با عنوان “بهرام بهرامی” مندرج به تاریخ ۱۶ مهر ۹۴ ملاحظه کردم:
این مطلب در تأیید مقاله فردی دیگر به نام “محمد امیرخیزی” خطاب به خانم شیرین عبادی هموطن برنده جایزه صلح نوبل که گویا واکنش یکی از جداشدگان به نام میرباقر صداقی را هم بدنبال داشته نوشته شده است. آقای بهرامی در نوشته خود ادعا نموده که خانم عبادی گول خورده و زندانیان سیاسی ایران را فراموش کرده است.
تا جائی که به خانم عبادی بر میگردد چنانچه ایشان مقالاتی از این دست را شایان پاسخگوئی بدانند قطعا خودشان اقدام خواهند کرد و این وظیفه من نیست که دخالت کنم. البته بماند که اشکال کار خانم عبادی صرفا اینست که به رجوی “نه” گفته و “گول” او را نخورده است و حاضر نشده همچون امثال مرضیه آلت دست وی و اربابان جنگ طلبش بشود.
اما جملاتی در این مقاله ذکر شد که لازم دیدم در همین رابطه درخواستی از نویسنده مقاله بنمایم و به بقیه مطالب که طبق روال تمامی نوشته های مجاهدین خلق، مملو از ناسزاها و فریبکاری های تکراری است، که بارها پاسخ داده شده اند، کاری ندارم.
در این مطلب نوشته شده است که:
“… حتی زندانیان سیاسی (در ایران) نه تلفن دارند نه هواخوری و نه تغذیه مناسب و نه امکانات متداول دیگر،… با انواع مریضی ها بدون امکانات پزشکی و زندانیان دیگر در سن بالای ۶۰ سال و مریضی ها و امواج مضر پارازیت…”
در همینجا از آقای بهرامی و همچنین دوست ایشان آقای امیرخیزی و هر یک از مدافعان مجاهدین خلق یک درخواست در چهارچوب حقوق انسانی دارم که اگر ارتباط آنان با سازمان میسر است واسطه شوند و امکان ارتباط تلفنی حداقل تعدادی از ساکنان اردوگاه لیبرتی در عراق را با خانواده های دردمند و رنج کشیده شان بعد از حدود سه دهه فراهم نمایند.
مجاهدین خلقی که در گذشته در پادگان اشرف بودند و الان در اردوگاه لیبرتی مستقر هستند به طور متوسط بیش از سی سال است که دارند با “دشمن اصلی” مبارزه میکنند و تصور نمیشود چند دقیقه دیدار یا صحبت تلفنی با بستگان درجه یکشان، که در تمامی زندان ها حق مسلم هر زندانی است، خللی در مبارزه شان بوجود بیاورد. چه بسا شاید اعضای مجاهدین خلق به عنوان عناصر پیچیده تر توانستند در این گفتگوها بستگان خود را نیز جذب نمایند.
همچنین از ایشان درخواست میکنم از مسئولین سازمان در لیبرتی بخواهند که “امکانات پزشکی” را برای مصارف تبلیغی از ساکنان اردوگاه دریغ نکنند و به افراد “در سن بالای ۶۰ سال و مریض” اجازه بدهند تا برای درمان و حفظ سلامتشان از خاک عراق خارج شوند.
اخیرا تعدادی از خانواده های افراد گرفتار در دست مسعود رجوی در اردوگاه لیبرتی با تحمل رنج و مشقات فراوان توانستند به مقابل این اردوگاه رفته و ملتمسانه و عاجزانه درخواست دیدار با عزیزانشان را بنمایند که البته با بی مهری مسئولین سازمان مواجه شدند. یکی از مادران پیری که بازگشته بود میگفت: “مگر اینها مدعی حمایت از خلق نیستند؟ مگر ما جزو خلق نیستیم؟ کسی که به مادر سالخورده رحم نمیکند و دیدار با عزیزش را بعد از سی سال دوری مانع میشود آیا به خلق رحم خواهد کرد؟”
متأسفانه یا خوشبختانه خانواده ها اینبار حق استفاده از بلندگو را نداشتند که سازمان مجبور شود مانند پادگان اشرف “امواج مضر پارازیت” بفرستد. این یک آزمایش جدی برای ادعاهای حقوق بشری مسعود رجوی بود تا ماهیت خود را نشان دهد و واقعا خود را در برابر مسئولین ملل متحد رسوا کرد، گو این که آنها وی را از قبل هم بخوبی می شناختند ولی به روی مبارک نمی آوردند.
اما اگر گشتی در سایت های مجاهدین خلق بزنیم، موارد بسیاری از گزارش تماس های تلفنی و نامه های زندانیان سیاسی یا اخبار داخل زندان های سیاسی به نقل از زندانیان، با اسم و مشخصات واقعی آنان، مشاهده میکنیم. حتی اخیرا گزارشی منعکس شد که زندانیان سیاسی در داخل زندان گوهردشت سالگرد تأسیس مجاهدین خلق را جشن گرفته و پیام خود را برای سازمان فرستاده اند که گزارش آن همراه با عکس و اسامی واقعی در سایت های سازمان منعکس گردید.
چنین امکانات ارتباطی که در داخل زندان های سیاسی ایران، به اعتراف سایت های متعدد مرتبط با مجاهدین خلق، وجود دارد هرگز در قرارگاه های مجاهدین خلق حتی در اروپا هم در تصور نمی گنجد. آیا غیر از اینست که محدودیت های اعمال شده در داخل سازمان مجاهدین خلق، البته به بهانه هائی که در مقاله آقای بهرامی هم ذکر شده و دیگر این روزها کسی را فریب نمی دهد، به مراتب بیشتر از محدودیت های داخل زندان های سیاسی ایران می باشد؟
نویسنده مقاله به خانم عبادی خرده میگیرد که چرا به ابوغریب و گوانتانامو که به لحاظ بین المللی و رسانه های جهانی در رأس مسائل مربوط به وضعیت وخیم زندان ها در دنیا قرار دارند پرداخته اما گوهر دشت و اوین را فراموش کرده است. ظاهرا خود نویسنده شرایط اشرف در گذشته و لیبرتی در حال حاضر را کاملا از یاد برده یا عمدا از قلم انداخته است. ساکنان لیبرتی ظاهرا زندانی نیستند اما محدودیت های اعمال شده از جانب رهبران سازمان بدتر از داخل یک زندان است.
از سازمان مجاهدین خلق که نوک تیز حمله خود را به سمت مقاومت در فلسطین و یمن نشانه رفته و همه جا مدافع جنایات امپریالیسم و صهیونیسم و وهابی ها و تکفیری ها شده باید هم انتظار داشت که از پرداختن به ابوغریب و گوانتانامو برآشفته شود. راستی در خصوص این رغم جنایات، “مرده های خاموش و پلید تاریخ” چه کسانی هستند؟ البته آنقدر هم خاموش نیستند و کاملا در دفاع از تروریست ها و جانیان و جنگ طلبان بین المللی فعال می باشند.
لازم است آقای بهرامی قدری عمیق تر به مسائل نگاه کنند و فریبکاری های کهنه و نخ نمای از دور استفاده خارج شده را کنار بگذارند. ظاهرا سازمان حرف جدیدی ندارد که همچنان به ترفندهای قدیمی روی می آورد. بهرحال من منتظر پاسخی برای درخواستم هستم.