شاخص و الگوی وطن پرستی و احساس مسئولیت در قبال مملکت آن است که خانواده ای در شرقی ترین و یا شمالی ترین نقطه ایران فرزند و یا سرپرست خود را برای دفاع از غربی ترین نقطه خاک ایران و یا جنوبی ترین نقطه مرزها می فرستد و احساس مسئولیتی که مستقیمأ در خصوص خانه شخصی و سرپناه خود دارد را در مورد دورترین نقطه خاک وطنش را هم دارد.این ملموس ترین مثال در وطن پرستی است.
اما همه ملت و خلق های ایران دیده اند و شنیده اند که سازمان مجاهدین به رهبری رجوی ها در دوران جنگ هشت ساله و تا سقوط صدام در سال 82 شنیع ترین و ضد میهنی ترین اقدامات تروریستی علیه جوانان مدافع خاک وطن و منافع ملی ملت ایران انجام داد.(آنها از دور ترین نقطه فرانسه خود را برای ایرانی کشی به کمک صدام به عراق رساندند)
اکنون رجوی در تیتری تحت عنوان گندم نمای جو فروش با حمله به موقعیت ایران در عبور از تحولات هسته ای و تحریم ها و اتهامات حقوق بشری از حسادت و فرومایگی در حال ترکیدن و بور شدن است. رجوی با حمله به دبیرکل ملل متحد می گوید دبیر کل هیچ اسمی از بزرگترین و مطرح ترین جنبش اپوزیسیون یعنی مجاهدین و شورا نیاورده است (مثلا نگفته عامل تحریم ها عذاب ملت ایران مجاهدین بوده اند).
البته سازمان مجاهدین و شورای پوشالی از سال 60 و فرار به اروپا و سپس عراق تاکنون از سوی یک دولت یا پارلمان خارجی به رسمیت شناخته نشده اند و لذا در لیست سیاه تروریست ها بوده اند. در آخر هم بدلیل خلع سلاح و خنثی شدن و بی خطر شدن ازسوی امریکا در زندان لیبرتی محبوس شده اند وبه همین دلیل از لیست در آمده اند ولی این به معنای آن نیست که حرفی ازآنها زده شود.
حرف اصلی و درست همان است که خودشان گفته اند آنروی سکه گندم نمای جو فروش یعنی تروریستی که ادا و اطوار دموکراسی و حقوق بشریت را درمی آورد.
فرقه رجوی تحت عنوان آن تیتر تا جایی که عقده داشته در مورد موقعیت ایران در معادلات کنونی اتهام ردیف کرده و خودش هم می داند بیش از 30 سال روی تحریم ها و فشار برملت ایران جهت قیام سرمایه گذاری نموده و اکنون همه را برباد رفته می بیند و خودش را هم در ته چاه. این است که مثل سگ هار به هر دری می زند.
آنموقع خاطرمان هست که صدام بود-رجوی بود- تانک و توپ بود-حقوق فراوان در قبال جاسوسی و مزدوری بود- گرا دادن به جنگنده های عراقی (صدام)برای کشتن مردم بی دفاع ایران بود-عملیات و مانور پشت سرهم بود. فرماندهان رجوی به عمق زاغه مهمات های صدام جاهایی می رفتند که خیلی از ژنرال های خودش هم عمرأ ندیده بودند همه و همه به فرجامی بهتر از لیبرتی و فسیل شدن نیانجامید.
زمانی که صدام صدها نفر از جوانان ایرانی را دست بسته زنده به گور می کرد برای یک مریض رجوی در بیمارستان عدنان خیرالله سه عددکلیه بلاجبار از اتباع کشورهای دیگر در بغداد می کند و به آن نفر رجوی وصل می کرد و برایش چندین دکتر و کادر پزشکی اختصاص می داد.
قبلا گفته شده هرکه باد بکارد طوفان درومیکند. اینک رهبری فرقه مجاهدین به این واقعیت رسیده و مثل طاعون سیاه از جسم و جان کشور عراق گند زدایی می شود و تاوان پس می دهد.
به امید روزی که خانواده های اسیران در چنگال رجوی هم شاد شوند.