این نشست در اواخرآبان ماه به درخواست خانواده های استان جهت کسب آخرین وضعیت فرقۀ رجوی،اعضای گرفتار درلیبرتی و آلبانی و همچنین شناسایی افراد مفقودی با هماهنگی های دفترانجمن استان و دعوت از آخرین جداشده های استان، آقایان فریدون ابراهیمی و بایرامعلی محمدی انجام گردید.
آقای ابراهیمی تجربه تلخ اسارت در اشرف و لیبرتی و آقای محمدی تجربۀ اسارت در این دو مقر وهمچنین اقامت در کمپ آلبانی را داشته اند.
دراین دیدارخانواده ها به نجات یافته ها برای تصمیم مهم و شجاعانه شان تبریک و با ارائه دسته گل و شیرینی ابراز احساسات نمودند سپس با مطلع شدن ازدواج آنها بعد ازدو ماه ورود به وطن، شگفت زده و خوشحال شده و شادباش گفتند که بعد از روبوسی و تبریک ها، وارد جلسه شدند.
ابتدای نشست آقای فریدون ابراهیمی با معرفی خود ازعلت و نحوۀ خروجش از کشور و چگونگی آشنا شدنش با هواداران فرقۀ رجوی و فریب خوردنش را در غالب بیوگرافی و خاطرات به این شرح بیان نمود : وی با حسرتی که در نگاه و بیانش معلوم بود اذعان نمود که در سال 1379 جهت کار خیاطی که مهارت داشتم به کشور ترکیه عزیمت نمودم و بعد از یکماه اقامت با فردی آشنا شدم که میگفت می تواند افراد را از طریق مرز کشورعراق برای کارمناسب و پناهندگی به اروپا بفرستد که طی ملاقات های مداوم و تبلیغات وی وسوسه شدم و دقیقا ظرف مدت یکهفته مدارک من را فراهم و از طریق مرزآبی به کشورامارات سپس وارد بغداد و به سرعت به قرارگاه اشرف منتقل شدم که بعد از مدت کوتاهی وقتی پیگیر انتقال به اروپا شدم سران فرقه اظهارداشتند باید دو سال در نوبت باشی تا اقدامات لازم بعمل آید و با اصرار زیاد با فشارهای روحی مواجه گشتم و قانع شدم که طی مدت 2 سال کارهای اعزام به اروپا انجام شود و این 2 سال مبدل به 14 سال اسارت و القاء ذهنی وعینی در فضایی بسته و محدود، بدون هیچگونه ارتباط با جامعه بیرونی همراه با فشارهای روحی شد که در تمام این 14 سال منتظر فرصتی بودم که بتوانم از منجلاب رجوی جدا شوم و در نهایت اواخر اسفند ماه 1393 در مقر لیبرتی خود را به نیروهای عراقی و سازمان ملل مستقر درعراق معرفی و خود را نجات دادم و با خانواده ارتباط تلفنی برقرار نمودم و به در خواست خودم به کشور ترکیه رفتم و با تماس های تلفنی مستمربا مادر، بعد ازسالیان طولانی تک تک افراد خانواده را از نزدیک رویت ویک هفته را با آنها سپری نمودم سپس به کشور آلمان مهاجرت نموده و بدنبال کار و پناهندگی و آرزوی از دست رفته ام بودم که به دلیل بیماری مادر که علت آن فراغ و دوری من بود دیگر نمی خواستم مرگ مادرم را همچون مرگ پدر تجربه کنم و به سرعت اقدام و ازطریق سفارت ایران در برلین در مهرماه 1394 وارد وطن و خانۀ پدری ام در کرج شدم و درآبان ماه نامزد و در مغازۀ برادرم مشغول به کار و نزد مادرم زندگی آزاد و شیرینی را تجربه میکنم.
در پایان صحبت هایش از تک تک خانواده جهت صبر و تحمل آنها قدردانی نمود.
در پایان صحبت های آقای فریدون ابراهیمی و در ادامۀ نشست، خانواده ها سوالاتی از وی به این شرح داشتند: 1. علت ماندن درازمدت در چنین فضایی حاصل چه چیزی بوده؟ 2. فضای حاکم در لیبرتی به چه شکل است؟ 3. معرفی اعضاء و دیدار با نیروهای سازمان ملل آیا آزاد است؟ 4. در زمان ورود به ایران با مشکلاتی مواجه نشدید؟
– در پاسخ به سوالات، آقای ابراهیمی فرمودند که عوامل متعددی برای ماندن اجباری در قرارگاه های فرقه میباشد که زندان و فشارهای جمعی و روحی به شکل پیچیده، ترس از شکنجه و قتل بدست سران فرقه، ترس از شکنجه و زندانی در دولت ایران که مسئولین فرقه مستمر تبلیغ میکردند و رودربایستی با فرمانده ها در سازمان و همچنین ترس از قضاوت اقوام وآشنایان در زمان ورود به ایران از آن جمله می باشد.
– فضای حاکم در لیبرتی همانند اسارت در قرارگاه اشرف بوده و کنترل نیروها به دلیل فضای کوچکتر بیشتر و فشارهای روحی تشدید شده بود.
– دیدار با نیروهای سازمان ملل ممنوع و در صورت مشاهده نزدیکی به آنها تنبیه میشدیم.
– در زمان ورود به ایران خانواده ام به پیشوازمن آمدند و تا کنون از طرف دولت کشورم هیچ مشکلی نداشته ام و مانند یک شهروند عادی به زندگی عادی وآزادانه ای که سالها رجوی خائن از من سلب نموده بود، مشغول هستم.
مسئول انجمن نیز برای خانواده ها توضیح داد که دیدگاه نظام جمهوری اسلامی به افراد جداشده از فرقه رجوی، نگاه به افراد فریب خورده می باشد نه مجرم و فقط شخص منحوس رجوی و کادرهای رده بالای فرقه که عوامل ترور شهروندان ایرانی می باشند منافق و مجرم هستند.
خانواده ها نیز ازپاسخ های صادقانه آقای ابراهیمی و آگاه شدن آنها، از وی سپاسگزاری نمودند و برای وی در کنار خانواده و همسرش آرزوی موفقیت کردند.
لازم به ذکراست که در این گردهمایی آقای ابراهیمی یکی از افراد مفقودی استان به نام مصطفی نوری شاد را شناسایی و ازحضور وی درمقرلیبرتی خبر داد و قلب پدری دلسوز و چشم انتظار به نام مرتضی نوری شاد که 15 سال است هیچ خبری از فرزندش را ندارد، شاد نمود.
باشد که دلها شاد گردد.
بیژن