جدا شدن از فرقه مجاهدین بدلیل سالیان سال تحت فشار فکری و شستشوی مغزی بودن٬ برای هر مرد و زنی سخت است. اما باید قبول کرد که این سختی برای زنان دربند٬ بسا بسا سخت تر و گرفتن تصمیم جدایی٬ سرنوشت سازتر است! انسانهایی که چند دهه٬تحت پیچیده ترین شستشوی مغزی بودند واساسا دیگر مغزی و فکری و قدرت تشخیص سالمی برای آنان باقی نمانده است! در پوست و گوشت و ذهن و ضمیر این افراد فرو کرده اند که جدا شدن از فرقه بمعنی کارتون خواب شدن و به گدایی افتادن است و اینکه هیچکدامتان بدون بودن در فرقه٬ توان حل و فصل مسائل خودتان را نخواهید داشت! حقیقتا تا زمانی که انسان خود در چنین شرایطی نباشد٬شاید متوجه شدن آن کار آسانی نباشد و صحبتها کمی ذهنی باشد. اما کسانی که چندین دهه از عمر خود را تحت این شرایط بسر برده اند٬خوب میفهمند که من چه میگویم وشاید تا ماه ها بعد از جدایی و خروج از مناسبات سازمان٬زندگی در شرایط عادی٬برایشان کمی بقول معروف عادی نشود! اما جدایی زنان از سازمان از این لحاظ در اهمیت بالاتری قرار دارد که آنان مورد ستم مضائف نسبت به مردان قرار داشتند. زنان در سازمان تحت شدید ترین تدابیر امنیتی قرار دارند و بشدت کنترل میشوند که مبادا کسی در وضعیت تشکیلاتی نا مناسب قرار گیرد و نکند که در افکار خود فرار و جداشدن را بپروراند. آنها در حذف فیزیکی زنانی که قصد جدا شدن از سازمان را دارند حتی یک درصد شک هم نمیکنند و بلادرنگ فرد مذکور را سربه نیست میکنند! زنانی که در سخت ترین شرایط هم بایستی تنهایی و دوری از خانواده و تحمل رنج اسارت را مانند دیگر مردان فرقه تحمل میکردند و هم از طرفی دیگر بدلیل اینکه مجبور بودند در مواضع مثلا مسئولیت کار کنند بایستی فشار کاری بیشتر و البته نشستهای مشمئز کننده بیشتری را هم تحمل میکردند. زنان در فرقه مجاهدین٬ علاوه بر تحمل سختی های کار اجرایی٬مجبور بودند در نشستهای بیشتر که از سوی رده های بالاتر سازمان برگزار میشد که البته همگی برای کنترل هر چه بیشتر آنان بود شرکت میکردند و این فشار ذهنی٬خیلی خیلی سخت تر و طاقت فرسا تر از انجام کارهای اجرایی روزانه است! بارها از زبان مریم رجوی میشنیدم که خطاب به مردان در نشست میگفت: فشاری که به خواهران در نشستهای انقلاب وارد میشود٬صد برابر فشاری است که بشما یعنی برادران وارد میشود. بهمین دلیل هم هست که فرقه رجوی حاضر است بهر قیمتی از خروج زنان جلوگیری کند. چرا که آنها حامل اطلاعاتی بکلی سری از عمق کثافتکاری هایی هستند که توسط مسعود و مریم رجوی در سازمان صورت میگرفت. اکنون خطاب به مسعود رجوی باید گفت: براستی چرا از جدایی زنان و البته مردان اینهمه بهم میریزی و هرچه شایسته خودت است را به آنها میگویی؟! سوال دیگر اینست که آیا یکنفر فقط یکنفر سراغ داری که از مناسبات کثیف تو جدا شده باشد و حرفی بغیر از آنچه تاکنون جداشدگان گفته اند و میگویند زده باشد؟! البته بشرط اینکه مواجب بگیر خودت نباشد! آقای رجوی مشت نمونه خروار است.اکنون بیش از هزار تن از سه هزار تنی که در اسارت تو بودند٬توانسته اند با اراده ای که بخرج دادند٬از دست تو رها شوند و همگی یک حرف و یک پیام واحد داشتند که سازمان مجاهدین خلق٬سازمانی است با مناسبات فرقه ای و عقب مانده که کوچکترین احترامی به اولیه ترین حقوق انسانها نمیگذارد! جا دارد که همین جا به تمامی کسانی که توانستند خودشان را از چنگال مسئولین فرقه رجوی رها کنند تبریک بگویم و برایشان آروزی سعادت و آرامش کنم!
مراد