در طول یک دهه ی گذشته، بیشترین توجه جهان به گروه های تروریستی افراطی چون القاعده و داعش بوده است. در واقع تهدید اصلی از ساختار فرقه ای این گروه ها ناشی می شود. ساز و کار کنترل گر و متدولوژی شستشوی مغزی این گروهها نهایتاً منجر به ارتکاب وحشتناک ترین رفتارهای خشونت آمیز می شود.
سازمان مجاهدین خلق نیز همه ی ویژگی های فرقه های مخرب را داراست و وجود آن تهدیدی برای امنیت جهان است. شاید الیزابت روبین روزنامه نگار سرشناس نیویورک تایمز، نخستین فردی بود که سازمان مجاهدین خلق را" فرقه رجوی " نامید. این عبارت پس از آن که وی در سال 2003 تجربه ی دست اول خود از کمپ اشرف را منتشر کرد، باب شد. او درباره ی جهانی که در کمپ اشرف مشاهده کرد، می نویسد:" هنگامی که در آوریل 2003، به پایگاه عملیاتی گروه، کمپ اشرف وارد شدم. فکر کردم که وارد دنیای تخیلی زنبورهای کارگر شدم. در همه جا زن هایی می دیدم که لباس های متحدالشکل ، یونیفرم های خاکی و روسری های لجنی پوشیده اند و در حال عقب و جلو کردن کامیون های باری هستند، خیره به روبرو، گویی که در یکی از کارخانه های چین مائویستی کار می کردند. من با ده ها زن ملاقات کردم که در دهان تانک ها دفن شده بودند و یا مشغول ور رفتن با موتور آن ها بودند. یکی یکی، دخترها به اطراف من و همراهانم آمدند و قصه ی تبدیل شدن شان از انسان به فداییان رجوی را تعریف کردند."
چنانچه روبین ارزیابی می کند، اعضای فرقه ی رجوی از " انسان به فدائیان رجوی" تبدیل شدند. اما آن چهره ای که سران این فرقه می خواهند از خود به نمایش بگذارند بسیار متفاوت است با آن چه واقعیت درونی فرقه است. جرمیا گولکا یکی از مولفین گزارش رند درباره ی مجاهدین خلق، در مقاله ای در سال 2012 با عنوان " فرقه ی مجاهدین" از سیاستمداران سرشناس امریکایی که از این فرقه حمایت می کردند و بالاخره آن را از فهرست تروریستی حذف کردند، انتقاد کرد. گولکا به حامیان مجاهدین هشدار داد:" سخنرانان مراسم مجاهدین، تصادفاً یا عمداً به پرونده ی مجاهدین کمک کردند و اهداف فرقه ای را قانونی جلوه دادند که دمکراسی برای ایران به ارمغان نخواهد آورد و از هیچ حمایت مردمی در کشور خود برخوردار نیست.
این گروه دمکراسی به ارمغان نخواهد آورد چرا که هرگز در چهار دهه حیات خود تمرین دمکراسی نداشته است. الیزابت روبین در این باره می نویسد:" پس از دیدار از اشرف ،با مردان و زنانی که از بندهای گروه گریخته بودند،دیدار کردم. بسیاری از آن ها باید از نو زندگی و خود را می ساختند. آن ها شرح دادند که اگر با رهبر مخالفت می کردند یا برای فرار تلاش می کردند چگونه توسط سازمان محدود می شدند و حتی برخی کشته می شدند."
"دوستی و همه ی روابط عاطفی ممنوع است. از زمان شیرخوارگی، پسرها و دخترها اجازه ندارند که با هم صحبت کنند. هر روز در کمپ اشرف باید از افکار و خواب هایشان گزارش بدهند. "
روبین نیز به گزارش رند اشاره می کند:" مطالعات موسسه ی رند در سال 2009 نشان داد که 70 درصد اعضای گروه احتمالاً خلاف میلشان نگه داشته شده اند."
با توجه به ماهیت فرقه ای و تروریستی مجاهدین خلق، تلاش های سرانش برای آن که خود را آلترناتیو دمکراتیکی برای جمهوری اسلامی وانمود کنند، مضحک است. رئیس جمهور خود خوانده ی فرقه خزعبلات خود را در مقاله ای با ابراز نگرانی آغاز می کند. ابراز نگرانی از " گروه های رادیکال " که " جهان را با توانایی خود در متقاعد کردن مردم عادی به ارتکاب به خشونت های ناگفتنی " می لرزاند.
شگفت آنکه مسعود رجوی و همسرش، به عنوان روسای فرقه ی مجاهدین خلق خودشان اساساً از همان نوع افرادی هستند که توانایی " متقاعد کردن مردم عادی به ارتکاب به خشونت های ناگفتنی " را داشته اند.
فدائیان مسعود و مریم رجوی، به گواهی تاریخ رفتارهای خشونت آمیز بی شماری انجام داده اند از عملیات نظامی و خمپاری ای گرفته تا حمله ی انتحاری و قتل و غارت. یک نمونه ی بارز از " خشونت های ناگفتنی " مجاهدین خلق، سرکوب قیام کردهای عراق بود که روبین در مقاله اش به آن می پردازد:" در 1991 وقتی صدام حسین قیام شیعیان عراق را سرکوب کرد و تصمیم گرفت که کردها را نیز در شمال قتل عام کند، رجوی ها و ارتش شان برای سرکوب کردهای در حال فرار به نیروهای وی پیوستند."
"خانم رجوی به فدائیانش گفت:" کردها را زیر تانک بگیرید و گلوله هایتان را برای پاسدارها نگه دارید." بسیاری از اعضا از سر انزجار از سازمان فرار کردند. "
امروز با روند روزافزون جدایی و فرار از فرقه ی رجوی و سیر قهقرایی گروه در پی انتقال اعضا از عراق به کشورهای سوم، سران فرقه تلاش مذبوحانه ای می کنند تا بقای خود رابه قلاب غرب گره بزنند. در شوهای تبلیغاتی مجاهدین، رجوی برای آن که چهره ای دمکراسی خواه از خود نشان دهد، فرقه خود را " مسلمان میانه رو" می خواند که جمهور ی اسلامی آن را سرکوب کرده است!
وی برای ارائه ی راه حل برای بحران منطقه، فرقه ی خود را " نسخه ای از اسلام حقیقی " می خواند که " هم دمکراتیک و هم اهل مداراست که باید با لشکرکشی نظامی و عملیات های اطلاعاتی در منطقه " پشتیبانی شود.
جرمیا گولکا سه سال پیش تر درباره ی اهداف مجاهدین هشدار می دهد. وی می نویسد:" هدف اصلی مجاهدین این است که امریکا را وادارد که مجاهدین را به عنوان حکومت جدید ایران بر سر کار بیاورد. این به معنای جنگ است. ممکن است مجاهدین ظاهراً خواستار تغییر رژیم خشونت آمیز نباشند اما تنها گزینه دست یافتنی که بتواند حکومت آینده ی تهران بشود با کمک حمله نظامی امریکا، میسر خواهد بود."
گولکا به حامیان مجاهدین در امریکا اخطار می دهد:" همراه کردن خودمان با مجاهدین خلق هرگونه تلاشی برای اعتبار یافتن در میان ایرانی ها را به تحلیل می برد چرا که باعث می شود احمق جلوه کنیم." قطعاً وی درست می گوید اما احمق جلوه کردن کمترین خطری ست که جامعه ی مخاطب مجاهدین خلق با آن روبروست.
اعضای شستشوی مغزی شده ی فرقه ی رجوی، بارها نشان داده اند که قابلیت ارتکاب به " خشونت های ناگفتنی " را دارا هستند. پس از دستگیری سرکرده شان در سال 2003 توسط پلیس فرانسه، ده ها تن از آن ها خود را به آتش کشیدند و صحنه های دلخراشی در پایتخت های اروپایی آفریدند. در پی این اعتراضات وحشیانه، دو زن جان باختند.
باید گفت که رجوی ها قطعاً در به کار بردن مؤثرترین روش ها برای تبدیل کردن افراد عادی به فدائیانی که مرتکب وحشیانه ترین خشونت ها بشوند، حرفه ای هستند. از این رو تهدید بالقوه مجاهدین خلق اگر بیشتر از تهدید بالفعل داعش نباشد قطعا کمتر نیست.
مزدا پارسی